logo





«دلم هوای آفتاب می‌کند»

يکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۱۲ دسامبر ۲۰۱۰

سیاوش کسرایی

Siavash-Kasraie.jpg
تا چند هفته دیگر (۱۹ بهمن) پانزدهمین سالگرد خاموشی سیاوش کسرایی است. شاعری که بیش از همه ، انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران به لحاظ شعری با نام او گره خورده است. از همان «ژاله خون شد» تا «همراه شو عزیز» تا ...
او دو سه سال بعد از انقلاب را نیز به تبعیت از مشی حزب توده ایران با به تازه‌ به قدرت رسیدگان همراه شد، با این امید که شاید اگر آزادی به دست نیامد، عدالتی ایجاد شود. تحولات و حوادث پس از آن به کسرایی نشان داد که میان این دو دیوارچین نیست و مشی‌یی که او دنبال کرده به لحاظ استراتژیک سر از فاجعه درمی‌آورد. فاجعه‌ این هم بود که از درآمیختن بی‌محابا و بی‌حد و مرز سیاست و هنر هر دو ضرر می‌کنند، و به ویژه هنر به راه انحطاط می‌افتد.
کسرایی دو سال پیش از مرگ، یعنی در سال ۱۹۹۲ در قلب مسکو از دریچه‌ به بیرون نگاه می‌کند و دوباره دلش به سوی میهن سرمی‌کشد، هوایی آفتابی می‌شود که درخشان‌ترش را می‌خواسته برای مرز و بومی که تمنای آزادی داشته و حال در تباهی و ظلمت گرفتار شده است. «دلم هوای آفتاب می‌کند» حاصل این نگاه و درنگ در مسکو است.
سعید شروینی

ملال ابرها و آسمان بسته و اتاق سرد
تمام روزهای ماه را
فسرده می نماید و خراب می‌کند
و من به یادت ای دیار روشنی کنار این دریچه‌ها
دلم هوای آفتاب می کند

خوشا به آب و آسمان آبی ات
به کوههای سربلند
به دشتهای پر شقایقت، به دره های سایه دار
و مردمان سختکوش، توده کرده رنج روی رنج
زمین پیر پایدار!
هوای توست در سرم
اگر چه این سمند عمر زیر ران ناتوان من
به سوی دیگری شتاب می‌کند

نه آشنا نه همدمی
نه شانه‌ای ز دوستی که سر نهی بر آن دمی
تویی و رنج و بیم تو
تویی و بی پناهی عظیم تو
نه شهر و باغ و رود و منظرش
نه خانه‌ها و کوچه‌ها نه راه آشناست
نه این زبان گفتگو زبان دلپذیر ماست
تو و هزار درد بی دوا
تو و هزار حرف بی جواب
کجا روی ؟ به هر که رو کنی تو را جواب می‌کند

چراغ مرد خسته را
کسی نمی فروزد از حضور خویش
کسش به نام و نامه و پیام
نوازشی نمی‌دهد
اگر چه اشک نیم شب
گهی ثواب می‌کند
نشسته‌ام به بزم دوستان و سرخوشم
بگو بخند و شعر و نقل و آفرین و نوش
سخن به هر کلام و شیوه‌ای ز عهد و از یگانگی است
به دوستی، سخن ز جاودانگی ست
امان ز شبرو خیال
امان،
چه ها که با من این شکسته خواب می کند

اگر چه بر دریچه‌ام در آستان صبح
هنوز هم ملال ابربال می‌کشد
ولی من ای دیار روشنی
دلم چو شامگاه توست
به سینه ام اجاق شعله خواه توست
نگفتمت دلم هوای آفتاب می‌کند.

سالار عقیلی اخیراً این شعر را بر آهنگی از نوید دهقان خوانده است:
http://www.mediafire.com/?aal5qvla499zprv


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

نشانه ی کم لطفی
جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)
2016-01-17 07:02:06
دوست گرامی

«رزم مشترک» یا«همراه شو رفیق» شعری ست از مجموعه بپاخیز ایران من سروده ی برزین آذر مهر که در هنر نمایی زنده یاد مشکاتیان و استاد شجریان، البته بی مشورت با شاعر، به صورت «همراه شو عزیز» درآمد وامروزه ،انتساب آن از سوی شما به شاعر پر آوازه ما سیاوش کسرایی،با همه ی تلاشی که دراین چند ساله ،در رفع این سوء تفاهم به خرج داده ام ، نشانه ی بارز کم لطفی است به شاعر حقیقی این سروده.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد