logo





كودتای ۲۸ مرداد و حادثه‌ی ۱۶ آذر

نگاهی به مبارزات دانشجویی و روز دانشجو در ایران - بخش پایانی

شنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۹ - ۱۱ دسامبر ۲۰۱۰

حمید حمیدی

hamid-hamidi.jpg
یکی از مهم‌ترین فرازهای حکومت ۳۷ ساله‌ی محمد‌رضا پهلوی که نقش مهمی در تحکیم پایه‌های رژیم وی داشت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود.
این کودتا که در دوازدهمین سال حکومت پهلوی به‌وقوع پیوست، سبب تثبیت حاکمیت او تا ربع قرن دیگر شد. قیام مردم در ۳۰ تیر ۱۳۳۱،‌ زمینه‌های لازم برای نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق را فراهم کرد.
این دومین دوره‌ی حکومت دکتر مصدق بود. وی قبل از قیام ۳۰ تیر نیز از اردیبهشت ۱۳۳۰ تا ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱، عهده‌دار کابینه بود. زنده‌یاد مصدق در ‌آن ۱۵ ماه توانسته بود حقانیت ایران را در مجامع بین‌المللی در خصوص ملی شدن صنعت نفت اثبات کند،‌ اما در همان مقطع با توطئه‌های بزرگی از جانب دولت‌هایی که دست‌شان از منابع نفتی و سرمایه‌های مردم ایران کوتاه شده بود مواجه شد و دولتش در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ زمانی که شاه درخواست او را برای واگذاری وزارت جنگ به کابینه‌ی وی رد کرد، سقوط کرد.
او در دوره‌ی یک‌ساله‌ی کابینه‌ی دوم خود تلاش فراوانی کرد تا به بهانه‌ی ضرورت آزادی عمل در اعمال اصلاحات در کشور، اختیارات خود را در برابر مجلس شورای ملی که مرکز قانونگذاری و قدرت کشور بود، افزایش دهد.
فاصله‌ی زمانی قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در حقیقت مقطع شکل‌گیری و تعمیق اختلافات مصدق با سایر نیروها و طبعاً زمان فراهم آمدن مقدمات کودتا بود. در این مدت آمریکایی‌ها فعالانه وارد عمل شدند و پس از آن‌که مطمئن شدند نمی‌توانند از راه‌های سیاسی، نفت از دست‌رفته‌ی ایران را بار دیگر به چنگ آورند، تصمیم به کودتا گرفتند.
انگلیسی‌ها نیز با امریکایی‌ها معامله کردند و قسمتی از منافع خود را به آنها واگذار کردند. سازمان جاسوسی آمریکا ابتکار عمل را برای انجام کودتا و ساقط کردن حکومت مصدق به دست گرفت. ابتدا در ۲۵ مرداد کودتایی صورت گرفت که ناکام ماند و شاه به خارج از کشور فرار کرد. با این رویداد مصدق و اطرافیانش تصور کردند خطر برطرف شده است. به همین دلیل حتی به هشدارها و تذکرات بعدی شخصیت‌های سیاسی بی‌طرف و مستقل نیز اعتنایی نکردند.
طرح کودتا که به نام رمز «آژاکس» خوانده شد، پس از انتخاب چرچیل به نخست‌وزیری انگلیس در مهر ۱۳۳۱ تهیه شد و انتخاب آیزنهاور به ریاست جمهوری امریکا در ماه آبان همان سال به پیشبرد این طرح در ایران کمک شایانی کرد. این طرح مشترک، با کمک عواملی در داخل ایران از جمله برادران رشیدیان، ذوالفقاری‌ها و دیگر جریان‌های وابسته به انگلیس و امریکا که از مرتبطین فعال دربار محمد‌رضا پهلوی بودند به اجرا گذارده شد.
تا پیش از انتخابات آمریکا مقامات انگلیسی طرح آژاکس را به یاری دوتن از بلندپایه‌گان سازمان «سیا» از جمله کرمیت (کیم) روزولت و ‌آلن دالس به پیش برده بودند، لیکن ‌آن را تا آغاز دوران ریاست جمهوری آیزنهاور مسکوت گذارده بودند. طرح مزبور، دو هفته پس از آغاز ریاست جمهوری آیزنهاور یعنی از روز ۱۴ بهمن ۱۳۳۱ که یک هیئت انگلیسی برای اجرایی کردن طرح به ملاقات جان فوستر دالس وزیر خارجه آمریکا و برادرش آلن دالس رئیس سازمان «سیا» به واشنگتن رفت لازم‌الاجرا شد.
در خرداد ۱۳۳۲ مصدق در نامه‌ای به آیزنهاور رئیس‌جمهور آمریکا از همراهی آن کشور با سیاست‌های خصمانه‌ی انگلستان گلایه کرد. غافل از آن‌که این نامه چهار روز پس از تشکیل جلسه‌ای در وزارت خارجه‌ی آمریکا برای تهیه‌ی مقدمات کودتا و براندازی حکومت مصدق به دست آیزنهاور رسید. آیزنهاور نیز پاسخ نامه را به عمد یک ماه به تأخیر انداخت تا عملیات آ‌ژاکس، روال برنامه‌ریزی شده‌ی خود را طی کند.
کودتا در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲به اجرا درآمد. این کودتا در شرایطی به وقوع پیوست که از آن همبستگی و حضور مردمی که در ۳۰ تیر وجود داشت، خبری نبود. به همین دلیل حکومت مصدق در عرض چند ساعت سرنگون شد و سرلشکر زاهدی به نخست‌وزیری رسید. شاه که در پی شکست کودتای اول در تاریخ ۲۵ مرداد ۳۲ از طریق بغداد به رم گریخته بود، در ۳۱ مرداد به تهران بازگشت و در صدد برآمد تا با کمک اربابان انگیسی و آمریکایی خود قدرت را بیش از پیش قبضه کند. از این‌رو نخست‌وزیر دولت کودتا سپهبد زاهدی در نامه‏‌ای به آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا ضمن اعلام تلاش برای بهبود وضع بین‌‌المللی ایران و تجدید مناسبات سیاسی ایران و انگلیس، از آمریکا برای آن‌‌چه که «نجات ایران از هرج و مرج اقتصادی و مالی» می‏‌نامید تقاضای کمک فوری کرد. (باری روبین، جنگ قدرت‌‌ها در ایران، ترجمه‌‌ی محمود مشرقی، تهران: آشتیانی ، ۱۳۶۳، ص ۸۴)
در شهریور همان سال دولت امریکا موافقت خود را با پرداخت مبلغ ۲۳/۴ میلیون دلار بابت کمک‏های فنی سالانه اعلام و همچنین مبلغ ۴۵ میلیون دلار کمک بلاعوض به ایران اعطا کرد. (عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران: البرز ، ۱۳۷۵ ، ص ۲۲۲)
بعدها معلوم شد که آمریکایی‌ها پنج میلیون‌دلار از این مبلغ را بابت دستمزد زاهدی و اطرافیانش در قبال کودتا پرداخته بودند. اگرچه امریکایی‏ها هدف خود را کمک به دولت جدید ایران برای «اعاده‌ی ثبات در کشور» و «پیشرفت اقتصادی» عنوان می‌کردند، اما واقعیت این بود که آنها ارسال کمک‏های مالی به دولت کودتا را به منظور سازماندهی دوباره‌ی ارتش و دستگاه اداری در جهت مقابله با فشار شوروی در مرزهای شمالی و مبارزه با قدرت حزب توده در داخل را دنبال می‌کردند.
از سوی دیگر تسلط همه‌جانبه بر ایران و منابع نفتی آن از دیگر اهداف آنها بود. از این‌رو امریکا تنها پس از امضای قرارداد کنسرسیوم در ۲۸ شهریور ۱۳۳۲ با پرداخت ۳/۱۲۷ میلیون دلار به عنوان وام به ایران موافقت کرد. در این مسیر رژیم شاه نیز تلاش کرد با کمک‌های مالی و اطلاعاتی آمریکا (سیا)، مخالفان را سرکوب و عمر حکومت خود را تداوم بخشد.
در جریان کودتای ۲۸ مرداد حزب توده با آن‌که شبکه‌ی گسترده‌ای از افسران ارتش را با خود داشت، کمترین عکس‌‌العملی در برابر کودتاچیان نشان نداد. پس از کودتا بسیاری از اعضای فعال حزب توده دستگیر شدند و عده‌ای از افسران توده‌ای نیز اعدام شدند. سران حزب توده نیز به خارج از کشور مهاجرت کردند.
دولت روسیه طلاهایی را که در نهایت نیاز و احتیاج دولت مصدق، به او برنگردانده بود، پس از کودتا به دولت زاهدی تحویل داد! مصدق دستگیر و در یک دادگاه فرمایشی به سه سال زندان محکوم شد.

بعد از کودتا و حادثه‌ی ۱۶ آذر

با پیروزی کودتا، نیروهای ملی با تشکیل «نهضت مقاومت ملی» که یک روز پس از کودتا صورت گرفت، سعی در شکستن فضای اختناق کردند. در این میان دانشجویان به عنوان بازوی اجرایی نهضت، عمل می‌کردند.
با این همه عده‌ای از استادان دانشگاه به «مذاکرات نفت» که در حقیقت سرپوشی سیاسی برای بازگرداندن آمریکا و انگلیس به سر چاه‌های نفت بود، اعتراض کردند و از دانشگاه اخراج شدند. در حقیقت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فقط علیه دولت مصدق یا شخص نخست‌وزیر نبود. بلکه مهم‌تر از آن، علیه مردمی بود که در راه کوتاه کردن دست انگلیس و آمریکا و بازیابی استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی مبارزه می‌کرد.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در شهریور ۱۳۳۲، تهران شاهد برپایی تظاهرات گسترده‌ای بود و تظاهرکنندگان علی رغم دخالت مأموران شهربانی و واحدهای لشکر نظامی ضد شورش پایتخت، همچنان به اعتراض‌های خویش ادامه دادند.
معترضین در آن روز با پلاکاردهایی دراعتراض به حاکمیت پهلوی دوم و همچنین شعارنویسی بر در و دیوار شهر بر ضد رژیم کودتایی و خودکامه، مخالفت خود را اعلام کردند.
پس از بازگشایی دانشگاه در مهرماه ۱۳۳۲ که همزمان با شروع دادگاه فرمایشی دکتر مصدق، شایگان و مهندس احمد رضوی بود، جنب و جوش زیادی در میان دانشجویان برای فعالیت‌های سیاسی پدید آمد. نخستین حرکت عملی در این زمینه تظاهرات ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به نشانه‌ی اعتراض به محاکمه‌ی این سه تن بود.
دانشجویان با سر دادن شعارهایی مثل «مصدق پیروز است»، نسبت به تجدید رابطه‌ی سیاسی با انگلیس به شدت اعتراض کردند. تظاهرات به‌قدری سنگین بود که کودتاچیان وارد معرکه شدند و طاق بازار را بر سر بازاریان خراب کردند و دکان‏های آنان را به وسیله‌ی مزدوران خود غارت کردند. (سه یار دبستانی- روایتی از وقایع ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران)
همان روز دانشجویان به برپایی تظاهراتی آرام در محیط دانشگاه مبادرت کردند. متعاقب آن، فرمانداری نظامی سراسیمه و وحشت‌زده چند افسر را به همراه چند دستگاه کامیون پر از سربازان تفنگدار به سوی دانشگاه گسیل داشت. سربازان مسلح در جای جای دانشگاه تهران موضع گرفتند و همه‌جا را زیر نظر قرار دادند.
در این روز نیروهای نظامی دست به اقدام کم سابقه‌ای زدند و در داخل محیط دانشگاه مبادرت به دستگیری شماری از دانشجویان به اتهام اخلال در امنیت عمومی و برهم زدن نظم، کردند. آن‌چه روز شانزدهم مهرماه روی داد، نخستین واکنش همه‌جانبه‌ی دانشگاه و دانشگاهیان (استاد و دانشجو) در برابر دولت کودتا بود.
در ۱۶ آبان سال ۳۲ دولت کودتا به‌رغم آگاهی از حاکم‌بودن احساسات ضد انگلیسی بر افکار عمومی، برای تجدید روابط ایران و انگلستان که در جریان ملی‌سازی نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاکره کرد و در ۱۴ آذر ۳۲ تصمیم دو دولت را مبنی بر «مبادله‌ی بدون تأخیر سفیر» (سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، منبع پیشین) اعلام داشت.
از همان روز اعلام رسمی تجدید روابط ایران و انگلیس که با وعده‌ی ورود قریب‌الوقوع «دنیس رایت» به عنوان کاردار سفارت انگلیس در تهران همراه بود ناآرامی‏ها و تظاهرات پراکنده‏ای در چند نقطه‌ی پایتخت از جمله بازار تهران و دانشگاه تهران به وقوع پیوست و در پس آن عده‏ای از معترضین در دانشگاه و بازار دستگیر شدند. (۱۶ آذر تولد مرگ بر آمریکا ، محسن حیدری، شریف نیوز) همزمان با بروز این ناآرامی‏ها، روز ۱۷ آذر برای ورود نیکسون معاون رئیس جمهور امریکا به تهران تعیین و اعلام شد.
نیکسون در واقع به ایران می‏آمد تا نتیجه‌ی سرمایه‌گذاری ۲۱ میلیون دلاری را که سازمان جاسوسی آمریکا، سیا، در راه کودتا و سرنگونی دولت مردمی مصدق هزینه کرده بود، از نزدیک مشاهده و نتایج تحولات اخیر را ببیند که به تعبیر آیزنهاور «پیروزی سیاسی امیدبخشی را در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی کرده است».
دانشجویان دانشگاه نیز تصمیم گرفتند هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا و نیکسون نشان دهند.
رژیم شاه برای مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت سفر نیکسون نیروهای نظامی خود را در دانشگاه مستقر کرد؛ روز ۱۵ آذر یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور می‏رسد که «باید دانشجویی را شقه کرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیکسون صداها خفه شود و جنبنده‏ای نجنبد.» رژیم دراقدامی کم سابقه، نیروهای لشکر دو زرهی را به دانشگاه اعزام کرد.
صبح شانزده آذر، دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه، هوشیارانه سعی داشتند کمترین بهانه‌ای به دست بهانه‌جویان ندهند، اما فضای حاکم کاملاً ملتهب بود. ساعات اولیه بدون حادثه‌ی مهمی سپری شد و چون بهانه‏ای به دست نظامیان نیامد، به داخل دانشکده‏ها هجوم آورند؛ از رشته‌های پزشکی، داروسازی، حقوق و علوم سیاسی عده‌ی زیادی از دانشجویان و حتی استادان را دستگیر کردند و مورد ضرب و شتم و فحش و ناسزا قرار دادند.
رئیس وقت دانشگاه تهران برای آرام کردن، کل دانشگاه تهران را تعطیل کرد. حضور نظامیان در صحن دانشکده‌ی فنی باعث شد که بین نظامیان و دانشجویان، درگیری شدیدی رخ دهد. عده‏ای از سربازان، دانشکده‌ی فنی را به صورت کامل محاصره کرده بودند تا کسی از میدان نگریزد. هنگامی که دانشجویان در حال خروج از دانشکده بودند به یکباره با یورش سربازان مسلح و حمله‌ی آنان، با سرنیزه مواجه شدند که بر اثر آن عده‌ای از دانشجویان مجروح شدند. برخی از دانشجویان در واکنش به این اقدام وحشیانه‌ی نیروی نظامی، به شعار دادن روی آوردند.
رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند به کلی غافلگیر شدند و در همان لحظه‌ی اول تعداد زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. مصطفی بزرگ‌نیا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس مهدی شریعت رضوی که ابتدا هدف گلوله قرار گرفته بود به سختی مجروح و بر زمین می‏خزید و ناله می‏کرد که مجددأ هدف گلوله قرار گرفت و جان سپرد. احمد قندچی حتی یک قدم هم به عقب برنداشت و در جای اولیه‌ی خود ایستاده بود که توسط یکی از افراد گارد شاهنشاهی با رگبار مسلسل، بر زمین غلتید و جان سپرد. (سه یار دبستانی، منبع پیشین)
بدین ترتیب سه دانشجو به نام‏های شریعت رضوی، قندچی و بزرگ‏نیا به قتل می‌رسند و در تاریخ مبارزات مردم و دانشجویان ایران جاودانه می‌شوند. درست روز بعد از واقعه‌ی ۱۶ آذر و در جو خفقان و وحشت، نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران آمد و در همان دانشگاهی که هنوز به خون دانشجویان بی‌گناه رنگین بود دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد.
بدین‌گونه حادثه‌ی ۱۶ آذر ۱۳۳۲، به عنوان نماد مبارزه با استبداد و عدالت‌خواهی دانشجویان در تاریخ ایران ثبت شد. از آن پس، همه‌ساله به رغم کوشش رژیم و ساواک، در دانشگاه تهران و دیگر دانشگاه‌های سراسر کشور مراسم و تظاهراتی به یاد این جانباختگان برگزار می‌شود.

منابع:

- افراسیابی، بهرام؛ ایران و تاریخ، تهران، نشر زرین، ۱۳۶۴
- اسماعیلی، علیرضا (و دیگران)؛ اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۱، ج ۱و۲
- حجازی، مسعود؛ رویدادها و داوری، تهران، انتشارات نیلوفر، ۱۳۷۵
- شوکت ، حمید؛ کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحاد ملی)، عطایی، تهران ۱۳۷۸
- شریعت رضوی، پوران؛ طرحی از یک زندگی، تهران، چاپخش، ۱۳۷۶
- متین، افشین؛ تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور ۵۷ – ۱۳۳۲، ارسطو آذری (ترجمه) ، تهران، مشر شیرازه، ۱۳۷۸
- نجاتی، غلامرضا؛ تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، تهران، رسا، ج۱، ۱۳۷۱
- نجاتی، غلامرضا، شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس بازرگان، رسا، تهران ۱۳۷۵
- یزدی، ابراهیم، جنبش دانشجویی در دو دهه از ۱۳۲۰ تا ۱۳۱۰، شرکت انتشارات قلم، ۱۳۸۳

مقاله‌ها:

- مهدی، بازرگان؛ «دانشجو، دانشگاه و جنبش دانشجویی»، ماهنامه‌ی ایران فردا، سال اول، شماره ۴، آذر و دی‌ماه سال ۷۱
- شاه حسینی، حسین؛ سه قطره خون، ماهنامه‌ی ایران فردا، شماره ۳۸، آبان و آذر ۱۳۷۶

منبع:زمانه

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد