logo





سرود آزادی (۱۹)

جمعه ۲۱ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲ نوامبر ۲۰۱۰

جهان آزاد

یک صبح ارغوانی
وقتی که آسمان ز وسوسه ای ناشناس
سرشاراست
وبادها شکوفه ی سرخ انار را
از خواب شامگاهی بیدار می کنند؛
تو رقص آفتابی خود را
در خاک آن جزیره ی مجنون
که روی آبهای طلایی شناوراست
آغاز می کنی.

*****

این سوی،
پر می کشی.
آن سوی،
سر می کشی.
مرغان بامدادی را از خواب
بیدار می کنی
با ماهیان رنگی اقیانوس
در آبهای ساحل مرجانی
دیدار می کنی

لبخند غنچه ها را می نوشی
و سرخوشانه دست می افشانی
روی حصار سوخته ی وحشت!
و روی سوکواری میهن!
آهای آزادی....!

آنگاه، دسته های جوانان شهر
یکدست جام باده و یکدست گل سرخ
با پیچ و تاب دلکش اندام هایشان،
با تو دست می افشانند!

تو پای در میانه ی میدان عشق می کوبی؛
بادختران بومی گندمگون،
که تاجی از ترانه به سر دارند
و مویشان نوازش ابریشم است،
و مستی جوانی درچشم سبزشان
پرواز می کند ،
سرود می خوانی!

من از بلورواره ی شب نم ها
انگشتری برای تو
می سازم:
و سینه ریزی از گل لبخند
و تاجی ازستاره ی دریایی!
آنگاه
قوی سپید ابر
گوشواره ی سیمین ماه را
بگوش تومی می آویزد!
و باد، عطر گندم وزیبایی را
درپای نازنین تو میریزد!
آهای آزادی....!

ای سبز جاودانی

"یکروز؛
لبخند بومی تو جهان را
سرشارعشق و عاطفه خواهد کرد!
سرشار مهربانی،
روزیکه تو سرود بخوانی!"

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد