بیان وقایع تاریخی- سیاسی گذشته می تواند گام مهمی در راستای آشنا کردن نسل جوان ایرانی با واقعیت های دوران انقلاب و بعد از انقلاب باشد. گذشته ثروت عظیمی است که بکار هویت سازی جوانان می آید و آنهائی که گذشته را فراموش کنند، محکوم به تکرار آن هستند. بدین جهت برای رسیدن به حاکمیت مردم بهتر آن است که نیروهای محرکه و فعالین سیاسی جوان علت ظهور بدون انقطاع دیکتاتوری و استبداد را بعد از هر جنبش انقلابی جویا باشند. آن موریانه ای که دستآوردهای مبارزات مردم را می خورد و بدل به غول مخوف استبداد میشود چیست؟ چه کسانی و چه گروه هائی در میان ملت هستند که هر بار حقوق ملی و انسانی این مردم را پایمال کرده و آنان را بدامن استبداد سوق می دهند و خود سازندگان استبداد می شوند تا بر این ملت حکومت کنند؟
با مطالعه دقیق مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران در طی صد سال گذشته ملاحظه خواهیم کرد که استبداد بر ستون پایه های قدرت بازسازی میشود. ترمیم و یا ایجاد ستون پایه های جدید قدرت عامل عمده و اصلی شکست این جنبش ها و بازسازی استبداد می باشد و بر این باورم که دو پارامتر در این مهم بازی می کند، یکم: نقش مردم و فرهنگ اطاعت پذیری شان از قدرت بعلت عدم آشنائی با آزادی و حقوق ذاتی و انسانی خویش و دوم نقش تحصیل کرده ها در تولید و بازتولید مستمر استبداد در ایران لااقل در طی یک قرن گذشته است.
از آنجائیکه بسیاری از تحصیل کرده ها و نخبگان ایرانی معتاد قدرت و استبداد هستند ذهنیت و نگرش سیاسی آنان چیزی جز رسیدن به قدرت و حاکمیت کردن بر مردم نیست. همین ذهنیت قدرت پرست است که خود عامل تولید و باز تولید ستون پایه های قدرت و دیکتاتوری و استبداد فراگیر می شود. با این برداشت از تاریخ سیاسی ایران است که تحولات بعد از انقلاب ۵۷ را به عنوان تجربه مورد مطالعه قرار می دهیم. اکنون کار بجائی رسیده است که دوستان و یاران خمینی هم بر این باورند که استبداد فراگیر بر ایران حاکم است ولی هیچ کدام نمی گویند چگونه و بدست چه کسانی بعد از انقلاب ستون پایه های قدرت و استبداد بازتولید شدند و چه افرادی و گروه هائی در این امر نقش آفرینی کرده اند.
در رشته مقالاتی بنام عوامل بازسازی استبداد، بعد از انقلاب 57 چه کسانی بودند؟(1) سعی شد چگونگی تشکیل دو ستون پایه قدرت و دو ابزار بازسازی استبداد یعنی 1- دادگاه ها و دادسراهای انقلاب و 2 - سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، را توضیح و تشریح نمایم.
اکنون تلاش دارم چرائی بستن دانشگاه ها و انقلاب فرهنگی در اوائل انقلاب را بعنوان سومین ستون پایه قدرت و ابزار بازسازی استبداد و علت وعوامل تشکیل دهند آنرا توضیح دهم.
نگارنده معتقد است خودکامگی و استبداد علت العلل بیماری تاریخی ایران است و در مسیر تاریخی مبارزات پر پیچ و خم ضد استبدادی مردم ایران همواره بخش وسیعی از تحصیل کرده ها و عناصر سیاسی نقش بسزائی در بازسازی استبداد داشته اند.
به تاریخ پنج تا شش دهه گذشته خود نگاهی بیاندازیم تا شاهد باشیم که چگونه برخی از تحصیل کرده های ایرانی چه معمم و چه مکلا در استقرار استبداد و یا بازسازی استبداد نقش مهمی ایفا کرده اند. مگر خمینی نرفت نزد مرحوم آیت الله بروجردی تا اجازه کودتا بر علیه مصدق را بگیرد؟. آقای بنی صدر در این رابطه به رادیو فردا می گوید " در گزارش سى.آى.اى در باب كودتاى ۲۸ مرداد، مى گويد كه قرار بود مرحوم بهبهانى از مرحوم بروجردى فتوا بگيرد تا آن فتوا براى كودتا مبنا بشود. چه كسى رفت و اين فتوا را گرفت؟ خود بهبهانى كه به قم نرفت. دو سال پيش در اين زمينه به من اطلاعاتى دادند كه در واقع آن شخصى كه از ناحيه آقاى بهبهانى نزد مرحوم بروجردى رفت، آقاى خمينى بوده است. بعد كه رابطه آقاى خمينى نسبت به آيت الله بروجردى در سال هاى بعد از كودتا سرد شد و كسى واسطه شد براى اينكه اين دو تا را با هم دوباره نزديك كند. مرحوم بروجردى به آن واسطه گفته بود كه اين آقا آمده بوده از من چنين فتوايى را بگيرد." (2) مگر آیت الله کاشانی و بهبهانی و سپهبد زاهدی، بقائی، حائری زاده و.... نبودند که با کمک بیگانگان و شعبان بی مخ ها و طیب ها و رضا یخی ها حکومت ملی مصدق را واژگون کردند و شاه فراری را بر تخت سلطنت بر گرداندند؟. مگر احمدی نژاد های اول انقلاب در لباس حزب فقط حزب الله / رهبر فقط روح الله عصای دست خمینی نشدند و او را در بازسازی استبداد و استقرار استبداد مذهبی یاری ندادند بطوریکه ادامه دهندگان مکتبش بر آنها هم رحم نکردند؟.
سئوال اینست آیا دوباره باید گول شعارهای خوش آب و رنگ را خورد و با چند شعار زیبا بازهم به دنبال سیاست بازان مردم فریب افتاد تا بار دیگر بهاران آزادی مردم مبدل به خزان استبداد گردد؟. امروز افراد و گروه های معتاد به قدرت و زور پرست در پوشش شعارهای رنگ و لعاب شده با تحریف تاریخ و لاپوشانی حقیقت بدنبال اغفال مجدد مردم هستند. یکی از وقایعی که در "دوران طلائی امام" اتفاق افتاد و مورد تحریف قرار گرفته است و می گیرد انقلاب فرهنگی خمینی می باشد.
بستن دانشگاه ها و انقلاب فرهنگی از حساس ترین وقایع دوران بعد از انقلاب 1357 می باشد و فاجعه ای انکار ناپذیر در کارنامه جمهوری اسلامی است. بازخوانی و بررسی مجدد انقلاب فرهنگی، مضمون و عوامل و ارکان تشکیل دهنده آن بعنوان ابزار بازسازی استبداد در شرایط کنونی و بحرانی کشورمان و جنبش آزادیخواهانه مردم ایران بخودی خود از اهمیت بسزائی برخوردار است. تمرکز روی دانشگاهها و دانشجویان، مدارس و دانش آموزان، تشدید فضای کنترل و سرکوب دانشگاهها و دانشجویان و نیاز مجدد کودتاگران انتخاباتی به انقلاب فرهنگی در زمانیکه کامران دانشجو قصد دارد دانشگاه را با خاک یکسان نماید، در زمانیکه تشکل های دانشجوئی منحل میشوند و دانشجویان مبارز دانشگاه ها ایران در بند و اسارت هستند و از تحصیل محروم میشوند، در زمانیکه اساتید دانشگاه مجبور به بازنشستگی می شوند و یا بدون دلیل از دانشگاه اخراج می گردند، در زمانیکه سید علی خامنه ای بر علیه دانشگاه و علوم انسانی قد علم کرده است و مصباح یزدی رهبر فرقه مصباحیه فرمان انقلاب فرهنگی دوم را صادر نموده است بازخوانی انقلاب فرهنگی اول ضروری به نظر می رسد. این ضرورت آنگاه دو چندان میشود که افراد بریده شده از نظام ولایت مطلقه فقیه همچون گنجی گذشته را جعل می کند و به تحریف آشکار تاریخ معاصر می پردازد و می گوید " دانشگاه از محل توليد دانش به مرکز گروههای چريکی و اتاق جنگ تبديل شد." (3) بعد از خواندن این جمله بعنوان فردی که در اوائل انقلاب شباب جوانی را می گذرانده است از خود سئوال کردم چگونه ممکن است فردی که خود را دمکرات و آزادیخواه می داند در روز روشن آنهم در مقابل ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی تاریخ را چنین جعل می کند و دروغی به این عظمت می سازد، و می گوید دانشگاه اطاق جنگ بوده است. از خود سئوال کردم چرا گنجی از اصطلاحاتی استفاده می کند که سی سال است ایرانیان از زبان اصحاب خمینی و خامنه ای از جمله حسین شریعتمداری کیهان تهران می شنود؟.
آقای گنجی اگر تاریخ را فراموش کرده است لااقل می تواند قبل از سخن وری با رجوع به منابع حاضر در مورد هر مطلبی از جمله بستن دانشگاه ها و انقلاب فرهنگی اطلاعات خود را به روز نماید. ولی متاسفانه لاپوشانی واقعیت از طرف ایشان به همین مسئله ختم نمی شود. چون ایشان بارها به تحریف وقایع تاریخی- سیاسی سه دهه اخیر پرداخته است که اطاق جنگ ایشان در دانشگاه یکی از آن مهم است.
آقای گنجی خود محصول و قربانی این نظام استبدادی است. نظام های استبدادی بطور مستقیم و غیر مستقیم آموزه های غیر اخلاقی در جامعه را تبلیغ و ترویج می کنند. این رفتارهای غیر اخلاقی ظاهری فریبنده دارند اما تاثیرشان در رفتار فردی و اجتماعی انسانها خود را نشان می دهد و باعث میشود که فریب دادن و دروغ و بهتان زدن به دیگران و حتی تجاور به حقوق انسانها امری عادی قلمداد شود. مجموع این رفتار به مرام استبدادی ربطی مستقیم دارند. بنا براین افرادی که به جعل تاریخ یا قولی می پردازند ذهنیتی قدرت پرست و عقلی عیر آزاد دارند. به آرزوی روزی که آقای گنجی ذهنیت خود را با جوایز حقوق بشری که می گیرد همسان سازد زیرا حق و حقیقت نه تحریف پذیرند و نه قابل لاپوشانی اند.
انقلاب فرهنگی برای چه بود؟
از آنجائیکه تاریخ سیاسی به ما می آموزد که کسب قدرت سیاسی عنصر اصلی سیاست برای اندیشمندان سیاسی و سیاست پیشگان سنتی است. پس درس آموزی از تاریخ موجب عدم تکرار حوادث شوم تاریخی – سیاسی میشود. لذا برای فهم و تحلیل هر حادثه تاریخی- سیاسی باید با آراء و عقاید نقش آفرینان آن حادثه تاریخی آشنا شد چون بدون شناخت از شیوه تفکر و ذهنیت این افراد هیچگاه قادر نخواهیم بود چرائی و هدف یک واقعه یا وقایع تاریخی – سیاسی را مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم.
خمینی سرکرده تمام وقایع دهه اول انقلاب است. پس برای شناخت از واقعه ای همچون انقلاب فرهنگی در ابتدا باید تفکر خمینی را در ارتباط با قدرت و وقایع آن دوران از جمله دانشگاه مورد ارزیابی قرار داد تا بهتر به چرائی بستن دانشگاه و انقلاب فرهنگی پی بریم. برای درک بهتر از برپائی انقلاب فرهنگی سال 1359 باید قدری به عقب برگشت و سخنان خمینی را بازخوانی کرد.
خمینی می گوید « آقا شما نشسته ايد كه چهار تا كمونيست بيايند در دانشگاه و قبضه كنند دانشگاه را!؟ شما مگر كمتر از آنها هستيد؟ عدد شما بيشتر از آنهاست؛ حجت شما بالاتر از آنهاست. شما اين مسائل را كه بگوييد، خيانت اينها را مىتوانيد واضح بكنيد در آن مكان، در دانشگاه. خيانتشان را مىتوانيد واضح بكنيد كه خودشان بگذارند بروند. بايستيد، صحبت كنيد. بگوييد آقا، خوب بياييد يكى يكى بگوييد ببينم شما چكاره هستيد؟ آمده ايد توى دانشگاه داريد اخلال مىكنيد؟ مىخواهيد چه بكنيد؟ مىخواهيد درس بگوييد برايمان؟ شما كار خودتان را اول حساب بكنيد كه چكاره هستيد توى اين مملكت. شما از اهل اين مملكت هستيد، يا عمال غير هستيد خودتان را به ما مى چسبانيد؟ بايستيد آقا بگوييد. البته بايد اشخاصى هم كه گوينده هستند بيايند در دانشگاه...در هر صورت عمده، فعاليت خود شماهاست....اينها تودهنى مىخواهند آقا! عدد شما زيادتر است، حجت شما بالاتر است، خيانت آنها واضح است. گفتن مىخواهد. اجتماع بكنيد، بگوئيد مطالب را. يك رئيس، يك معلم را كه مىبينيد كمونيستى است بيرونش كنيد از دانشگاه. من نمىگويم حالا جنگ بكنيد با آنها، جنگ نمىخواهيم حالا بشود، اگر يكوقتى منتهى به اين شد، به يك روز اينها را بيرونشان مىكنيم! اما حالا نمىخواهيم يك جنگى بشود؛ مىخواهيم حالا با ملايمت بشود، اما خوب، با صحبت. آنها صحبت مىكنند، شما هم صحبت بكنيد. شما ننشينيد يكى ديگر برايتان صحبت بكند، يك روحانى بيايد صحبت كند، خودتان برويد، هر كدامتان مىتوانيد در مقابل آنها بايستيد صحبت كنيد. آن مىگويد، شما هم بگوييد. آن وقت يكى يكى انگشت بگذاريد روى كارهايشان كه تو اين كارى كه مىكنى براى چيست؟ تو، تو تابع كى هستى كه اين كارها را مىكنى؟ تو ايرانى هستى و اين كار را مى كنى، يا امريكايى هستى يا شوروى؟ يا براى آنها كار مىكنى، يا براى ايران. اگر براى آنها كار مىكنى، جاى شما اينجا نيست، برو آنجاها كار بكن. بايد جلويشان را بگيريد. مسائل را به آنها بگوييد، در دانشگاه بنويسيد، منتشر كنيد. كسانى كه برخلاف اين هستند، برويد يكى يكى پيش آنها، برويد بگوييد شما اينكاره هستيد. شما چه مىگوييد باز به ما؟ چطور مىخواهيد يك دانشگاه را در دست بگيريد در صورتى كه اخلالگر هستيد؟ يك اخلالگر دزد كه نمىتواند دانشگاه را اداره كند. » 23 خرداد 1358(4)
«اينها مىخواهند دانشگاه را نگذارند آدم تويش پيدا بشود و شما جديت كنيد كه آدم پيدا بشود. شما جديت كنيد كه اين اشخاصى كه حالا افتادهاند توى دانشگاهها و دارند فساد مىكنند، خودتان بيرونشان كنيد. نياييد شكايت كنيد كه در دانشگاه يك كسى آمده و دارد حرف مىزند. خوب، برو مقابلش بايست. بگو آقا تو چه مىگويى؟ تو براى ملت دلت مىسوزد؟ » 25 خرداد 1358 (5)
«مهم اين است كه اينها در اين جمعيتى كه اخلالگرند در اقليت واقعند. اكثر كه اينطور نيستند كه اخلالگر باشند و اين جمعيتِ اكثر بايد از اختلافاتى كه خودشان اگر در بينشان هست، دست بردارند و با اجتماع خودشان بدون اينكه يك درگيرى، يك اختلاف عملى بشود، با اجتماع خودشان اينها را از صحنه خارج كنند كه نتوانند آنها فعاليت بكنند. مهم اين است كه خود كسانى كه در دانشگاهها هستند، در مواردى هستند كه آموزش و پرورش هست در آن، چه اساتيد و چه جوانهايى كه آنجا هستند، اينها خودشان به طور معقولى جلوگيرى بكنند، چون اينها حرفى ندارند. اخلالگرها حرفى ندارند، همان فقط مى خواهند اخلال كنند. اگر هر كدام [مدعى] شد جلويش بروند بگويند خوب شما چه حرفى داريد؟ حرفت را بزن. خواهيد فهميد كه حرف ندارند. فقط حرف همهشان اين است كه اخلال كنند، نگذارند يك كارى انجام بگيرد و اين مهمش دست خود دانشگاهيها و دانشسراها و خود اساتيد و غير اساتيد هست كه در اين امر کمک کنند» 24 شهریور 1358 (6)
« شما از اين به بعد ان شاء اللَّه وقتى كه دانشگاهها باز بشود، مبتلاى به اين مسائل هستيد و بايد با هوشمندى و با مطالعه و با مشورت بين خودتان افرادى را كه مىبينيد يا به اسم آزادى و نمىدانم اين حرفها، كه مىخواهند يك آزادى خاصى در كار باشد، دلبخواهى در كار باشد، نه آزادى مطلق، يا به اسم دمكراسى و امثال ذلك، الفاظ جالبى كه در هيچ جاى دنيا معنايش پيدا نشده تا حالا، هركس براى خودش يك معنايى مىكند، به اينطور چيزها گرفتار هستيد كه اينها مىخواهند عمل بكنند ..و شما بايد با كمال توجه و بدون هيچ درگيرى- درگيرى صحيح نيست، نبايد ما به آنها يك صورت حق به جانبى بدهيم. وقتى درگيرى شد و اكثريت شما داريد و فرض كنيد كه آنها را كتك زديد و چه كرديد، اين به نظر شايد اشخاصى بيايد به اينكه اينها حجتى نداشتند، كتك زدند، متوسل به زور شدند- اينها هر كدامشان آمدند در دانشگاه و گفتند، يك مطلبى را گفتند، برويد جلويش بگوييد: چه مىگوييد؟ يكوقت مىخواهد هياهو كند، كه اكثراً اينطورى هستند، اينها را سرانشان كه وادار مىكنند به هياهو، جمع بشويد دورش. بگوييد آقا بنشين صحبتهايت را بكن. ببينيد هيچ صحبت ندارد، فقط همين است كه يك تشنجى ايجاد كند و نگذارد دانشگاه باز بشود و نگذارد دانشگاه عمل خودش را انجام بدهد. بدون اينكه با آنها جنگ و نزاع داشته باشيد، با آنها به اين نحو مقابله كنيد. يا آنها اگر يك اجتماع صد نفرى، هزار نفرى، مىكنند، شما ده، بيست هزار نفر را اجتماع كنيد، مسائل خودتان را بگوييد، دعوا هم نکنید؛ این باید انجام بگیرد.» 29 شهریور 135(7)
« اسلام دين مستند به برهان و متكى به منطق است؛ و از آزادى بيان و قلم نمى هراسد، و از طرح مكتبهاى ديگر، كه انحراف آنها در محيط خود آن مكتبها ثابت و در پيش دانشمندان خودشان شكست خورده هستند، باكى ندارد. شما دانشجويان محترم! نبايد با پيروان مكتبهاى ديگر با خشونت و شدت، رفتار و درگيرى و هياهو راه بيندازيد. خود با آنان به بحث و گفتگو برخيزيد، و از دانشمندان اسلامى دعوت كنيد با آنان در بحث بنشينند، تا تهى بودن دست آنان ثابت شود. و اگر آنان با جنجال و هياهو با شما مواجه شدند، از آنان اعراض كنيد و با خونسردى بگذريد كه يكى از نقشههاى آنها آن است كه شما را به درگيرى بكشند و از آن استفاده غير مشروع كنند. ما با آزادى و منطق موافق، ولى اگر توطئه و خرابكارى باشد، تکلیف دیگری داریم.» 31 شهریور 1358 (8)
در جای دیگر، خمینی می گوید "ما هرچه می کشیم از این طبقه ایست که ادعا می کند دانشگاه رفته ایم، روشنفکریم، و حقوقدانیم. هرچه می کشیم از این ها است." (قم 1 مرداد 1358)
خمینی سر دسته چماقداران در جای دیگری می گوید "منافقین هم می گویند، مغز ها دارند فرار می کنند. به جهنم که فرار می کنند. این دانشگاه رفته ها، این ها که همه اش دم از علم و تمدن غرب می زنند، بگذارید بروند. ما این علم و دانش غرب را نمی خواهیم."(جماران 8 آبان 1358).
در این رشته از مقالات با کمک تمامی اسناد موجود تلاش خواهم کرد تا استراتژی خمینی از بستن دانشگاه ها و انقلاب فرهنگی سال 1359 را بیان نمایم و مشخص سازم که انقلاب فرهنگی ابزاری جهت بازسازی استبداد بود و بعنوان ستون پایه قدرت در خدمت خمینی و یارانش قرار گرفت.
سرافراز و پیروز باشید
Fa_rastgou@yahoo.com
1) به آرشیو سایت اخبار روز و مقالات راستگو فرید مراجعه نمائید
2)
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news1/2010_08_19_1805/
3)
http://news.gooya.com/politics/archives/2010/09/110475.php
4)
http://www.rajanews.com/detail.asp?lang_id=&id=41361
5) همانجا
6) همانجا
7) همانجا
8) همانجا