logo





وقتی گاو صفرعلی زائید

دوشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱ اکتبر ۲۰۱۰

محمد سطوت

satwat.jpg
در ده ما رسم بود وقتی یکی ازدهقانان با مشکلی روبرومی شد یا دچار مصیبتی می گشت مثلا" گرگ به گله اش می زد و یا محصولش دچار آفت می شد می گفتند "فلانی گاوش زائیده".
آن روزهم وقتی همسایه ام گفت که گاو صفرعلی زائیده واقعا" ناراحت شدم چون می دانستم حوادث نامطلوبی ازاین قبیل می تواند دهقان فقیری چون صفرعلی را که از مال دنیا جزقطعه زمینی کوچک و یک گاو شیرده چیز دیگری ندارد خیلی زود از پا در آورد.
زمین صفرعلی در جوار ملک آقای صارمی یکی از مالکین عمده آن ناحیه قرار داشت. این همجواری نه تنها سودی برای او نداشت که مجبور بود گاه و بی گاه برای از دست ندادن نعمت این هم جواری روی زمین ارباب بیگاری هم بکند.
با شنیدن خبر بالا حدس زدم بازهم آقای صارمی برای او دردسر ایجاد کرده ولی همسرم توضیح داد که موضوع طور دیگری است و گاو شیرده صفرعلی واقعا" زائیده و گوساله زیبائی نصیب آن ها شده است. خبر خوشحال کننده ای بود و برای اولین بار به خود نوید دادم که این بار ضرب المثل فوق درست عمل نکرده است.
صفرعلی وهمسرش ازاین که یک عضو جدید به خانواده آن ها اضافه شده از خوشحالی سر از پا نمی شناختند، عضوی که می توانست در آینده ممر درآمد بیشتری برای کمک به قوت و غذای آن ها باشد.
کارشان شده بود پذیرائی ازاین موجود تازه به دنیا آمده. از صبح تا غروب چشم از او برنمی داشتند. بچه های صفرعلی علوفه های بیابان را در خانه انبار کرده بودند تا مبادا حیوان گرسنه بماند. هرچه صفرعلی به آن ها می گفت: "او هنوز بچه است و باید شیر بخورد" گوش نمی دادند و سعی داشتند مقداری از علوفه ها را به خورد او بدهند.
اولین روزی که همسر صفرعلی دید گوساله قادر است درکنار مادرش طول طویله را طی کند احساس قدرت بیشتری در پاهای خود کرد.
هنوزعمر گوساله به یک ماه نرسیده بود که صفرعلی با دریافت نامه ای از بخشداری محل خنده شوق از لبش دور شد و حس بدی از دریافت آن وجودش را انباشت.
از آن جائی که سواد خواندن نداشت به ناچار برای اطلاع از مضمون نامه درب خانه مرا - که تنها آموزگار روستا بودم - کوبید ونامه بخشداری را نشانم داد تا برایش بخوانم.
نامه با این مضمون شروع می شد: "نظر به این که آقای صارمی همسایه شما ادعا کرده از بابت گوساله تازه متولد شده درمزرعه شما حقی دارد لذا به منظور رسیدگی به درخواست ایشان و اطلاع از چگونگی امر بهتر است در روز...... ساعت........ دردفتر بخشداری محل حضور یابید".
صفرعلی هراسان چند بار جمله "آقای صارمی از بابت گوساله تازه متولد شده شما حقی دارد" را با خود تکرار کرد و پرسید: "ایشان چگونه می تواند ازبابت گوساله ای که گاو من به دنیا آورده حقی داشته باشد".
چون جواب قانع کننده ای برایش نداشتم نامه را به او برگرداندم تا به بخشداری محل مراجعه و شخصا" از جریان امر با اطلاع گردد.
صفرعلی روز موعود در ساعت معین دردفتر بخشداری محل حاضر شد، نماینده آقای صارمی هم آمده بود، احتیاجی نبود درمورد مفاد نامه از آقای بخشدارسؤالی شود چون نماینده ارباب بلافاصله مختصر و مفید توضیح داد که: "آقای صارمی براین باور هستند که گاو شما توسط گاو ایشان باردار شده لذا با توجه به سهم پدر دراین رابطه قسمتی از گوساله شما به ایشان تعلق می گیرد".
آقای بخشدار متعاقب توضیحات ایشان اضافه کرد: "درصورتی که موضوع اثبات شود قانونا" نیمی از گوساله شما به ایشان تعلق خواهد داشت".
صفرعلی که هنوز اصل موضوع را به درستی درک نکرده بود پرسید: "از کجا معلوم که گاو ایشان گاو بنده را باردار کرده باشد".
نماینده ارباب دلیل آورد که: "دراین حوالی گاو نر دیگری به جز گاو آقای صارمی وجود ندارد تا فاعل این عمل باشد".
صفرعلی که دلیل همسایه را درباره باردار شدن گاوش از گاو نر ارباب قانع کننده دید جز این که سکوت کند چاره ای نداشت در نتیجه از بخشدار پرسید: "خوب حالا چه باید بکنم".
بخشدار نگاهی به نماینده ارباب کرد تا از نظر او دراین مورد آگاه گردد. نماینده ارباب که قبلا" فکر همه چیز را کرده بود اظهار داشت: "اگر ایشان موافق باشند می توانیم گوساله را سر بریده گوشت آن را به نسبت سهم هر کدام تقسیم کنیم".
صفرعلی مطمئن بود که همسایه طماع با این ادعا تنها قصد آزار اورا دارد وگرنه سهمی از گوساله ای که تازه به دنیا آمده و گوشتش هنوز دندان گیر نیست دردی از کسی دوا نخواهد کرد لذا رو به نماینده ارباب کرد وگفت: "آخر پدر آمرزیده، این گوساله که هنوز گوشتی برتن ندارد تا نصیبی از آن ببریم".
نماینده مالک اظهار داشت: "خوب می توانیم صبر کنیم تا بزرگ و قابل بهره برداری شود".
صفرعلی پرسید: "تا آن موقع چه باید بکنیم".
نماینده جوابداد: "برای نگهداری از او می توانیم مشترکا" وارد عمل شویم به این معنی که شش ماه از سال نزد شما وشش ماه درمزرعه ارباب" باشد و فوری اضافه کرد: "البته برای این کارهم می توانیم قراردادی تنظیم کنیم که هر دو طرف ملزم به انجام آن باشید".
صفرعلی که فکر نمی کرد برای گوساله ای که گاوش به دنیا آورده مجبور به امضای قراردادی به منظور شرکت درنگهداری او باشد و سرش از حرف های نماینده ارباب طمعکارش گیج می رفت پرسید: "چه نوع قراردادی".
آقای نماینده که گویا قرارداد را هم از پیش تهیه کرده بود فوری آن را از جیب بیرون آورد و جلوی صفرعلی گذاشت".
بازهم وظیفه آقای بخشدار بود تا آن را برای صفرعلی بخواند. متن قرارداد به شرح زیر بود:
- هرکدام از طرفین تقبل میکنند یک نیمه سال از گوساله نگهداری و مراقبت نمایند. هزینه های برآمده ازاین نگهداری کلا" بعهده نگهداری کننده میباشد.
- هرگونه کوتاهی در نگهداری گوساله که سبب بیماری و یا مرگ او گردد موجب پرداخت خسارت و جریمه از طرف نگهداری کننده به طرف مقابل می باشد.
- یک دامپزشک ورزیده درتمام مدت باید گوساله را زیر نظر داشته باشد.
- چنانچه ثابت شود یکی از طرفین توان اجرای قرارداد را ندارد طرف دیگر اجرای کامل آن را به عهده خواهد گرفت. درچنین وضعیتی حق تملک حیوان به طور کلی از طرف دیگر سلب خواهد شد.
وقتی خواندن قرارداد به پایان رسید صفرعلی که هنوز از قانون و مقررات درباره گاوی که از گاو دیگر باردار شده باشد اطلاعی نداشت و مطمئن بود این برنامه نیز برای سلب مسئولیت او از حق داشتن گوساله می باشد بدون این که به درخواست بخشدار - که از او می خواست امضای خودرا پای قرارداد بگذارد - اعتنائی کند. از بخشداری خارج شد.
هنگامی که به طرف خانه خود می رفت از اینکه اجازه داده بود گاوش چند روزی برای چرا از مزرعه خارج شود به خود لعنت می فرستاد. حالا از او انتظار داشتند پای قراردادی - که او را از داشتن گوساله ای که گاوش زائیده بود محروم می کرد - امضا بگذارد.
ازآن به بعد هرگاه همسایه ها از حال و روز او می پرسیدند در جواب آن ها تنها سری تکان می داد و می گفت: "گاوم زائیده".

محمد سطوت
20 آگوست 2010


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

ریشه ضرب والمثل
فواد
2014-02-06 20:14:47
فکر کنم آقای سطوت این داستان چگونگی شکل گرفتن این ضرب و المثل است.
واقعا تا قبل از این نمی دانستم این ضرب و المثل از کجا آمده

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد