در بخش پیشین به نظرات هنریدیوید ثورو ابداعکننده واژه نافرمانی مدنی پرداختیم و در این بخش به نظریات لئو تولستوی نویسنده روسی و مهاتما گاندی مبارز فقید هند درباره نافرمانی مدنی خواهیم پرداخت.
لئو تولستوی (1910-1828)
لئو تولستوی نویسندهی شهیر روسی - کسی که گاندی او را بزرگترین حواری عدمخشونت مینامد - یکی از کسانیست که به تدوین نظریهی عدمخشونت در نوشتههای ادبی و اجتماعی خود میپردازد و بر پیروی از وجدان و مقاومت در برابر بدی با استفاده از تعالیم مسیح تاکید میورزد.
تولستوی، در نامهای که در آغاز قرن بیستم در یک مجله آمریکایی انتشار یافت، ذکر میکند که از نوشتههای ثورو کمک بسیار گرفته و از او تاثیر پذیرفته است.
مسیحیت تولستوی در این تفکر خلاصه میشود که کمال شخصی جز در خوشبختی همگان وجود نخواهد داشت. به همین دلیل است که او زندگی برای دیگران را به زندگی برای خویشتن ترجیح میدهد، زیرا زندگی واقعی جز در عشق به همنوع وجود ندارد... به نظر تولستوی، نیکی بهترین وسیله برای مبارزه با بدی است.
تولستوی گفتههای مسیح در انجیل متی را سرمشق قرار میدهد که میگوید: "شما شنیدهاید که گفته شده است «چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان» و من به شما میگویم هرگز در برابر بدنهاد با خشونت مقاومت نکن، به بیانی دیگر هرگز عملی خلاف عشق انجام نده. اگر به تو ناسزا گفتند توهین را تحمل کن و به رغم هر چیزی هرگز به خشونت متوسل نشو."
تفکر پایداری در برابر بدی و عشق به همنوع، محور اساسی تمام فلسفهی تولستوی را تشکیل میدهد. با تاکید بر این تفکر است که تولستوی به انتقاد از دولت و مسیحیت کلیسا میپردازد. او نگاهی عمیقا معنوی به مذهب دارد و از اینرو با دین جزمی و قدرت حکومتی همراه با آن درگیر میشود: "دولت خشونت است و مسیحیت تواضع و فروتنی است. از همینرو دولت نمیتواند مسیحی باشد و انسانی که میخواهد مسیحی باشد نمیتواند در خدمت دولت قرار گیرد... مذهب، حقیقت و نیکی است، کلیسا دروغ و بدی... کلیسا جز نهادی دروغگو و ستمگر نبوده است که به انحراف و تغییر ماهیت نظریهی واقعی مسیح پرداخته است."
تولستوی در مقالهی «دو جنگ»، تنها راه فتح جهان را با استفاده از تعالیم مسیح در «فرمانبری هر انسانی از عقل و وجدان خویش» میداند و این عمل را بسیار ساده، بیشبهه و وظیفه هر کس میداند. او در آنجا مینویسد:
"یک انسانِ عاقل - انسانی که نه تنها وجدان خویش را نمیفروشد بلکه آنرا پنهان نیز نمیسازد – میگوید: شما میخواهید مرا مجبور به شرکت در آدمکشی کنید، شما از من درخواست پول برای تهیه سلاح میکنید، و از من میخواهید که در اجتماع سازمانیافته قاتلان شرکت کنم، اما من شهادت میدهم - و شما نیز به همان شهادت میدهید - که قانون در زمانهای دور نه تنها آدمکشی را، بلکه هر نوع خصومتی را ممنوع ساخته بود و بدین خاطر من نمیتوانم از شما فرمانبری کنم."
تولستوی در جای دیگر دربارهی بکارگیری اصول عدمخشونت و عدممشارکت در نامهای به یک هندی مینویسد:
"آدمی را طریقی نیست جز زیستن به آیین مهر که خاستگاهش دل است؛ و اصل «عدمخشونت» و «عدممشارکت» در هر گونه خشونت را به ارمغان میآورد. آنگاه، نه تنها یک صد تن نمیتوانند میلیونها آدمی را به بند کشند، بلکه میلیونها نفر از به بند کشیدن یک تن عاجزند. بهرغم دستگاه حکومت - دادگاهها و ادارات مالیات و بهویژه ارتش - به بد نکوشید و در بد شرکت نکنید! – و هیچ چیز و هیچکس در دنیا نخواهد توانست شما را به بند کشد!"
با وجود تاکید تولستوی بر اصل عدم بکارگیری خشونت، اما او همواره معتقد به پایداری در برابر بدی و مقاومت در برابر آن میباشد. تولستوی در سال 1900، در نامهای که به دوستی مینویسد شکایت میکند که اصل عدمخشونت او را سوء تعبیر کرده اند:
"اصل «در برابر شر، به شر مکوش» را با اصل «با شر مکوش» خلط کرده اند، به این معنا که «در برابر شر تسلیم باش» را بجای این اصل نهادهاند که «نبرد با شر تنها هدف مسیحیت است و فرمان عدمخشونت در برابر شر، چون موثرترین راه نبرد با آن تلقی شده است.»"
برای تولستوی چون دیگر متفکرین مسیحی عدمخشونت، اطاعت از قانون ایزدی، مستلزم سرپیچی از قانون غیرعادلانه است. به نظر او برای چیرگی بر خشونت به طور کلی، باید اطاعت از هر گونه قدرت مبتنی بر خشونت را قطع نمود.
نافرمانی از قدرت، متضمن نه تنها انتقاد تند از نهادهایی مانند پلیس و ارتش، که ابزار خشونت دولت هستند میباشد، بلکه همچنین امتناع مطلق از پرداخت مالیات و انجام خدمت سربازی است. در عمل، تولستوی در مورد دو نهاد اخیر از خود میپرسد: "چرا تحت عنوان مالیات، محصول کارم را برای آنها رها کنم، درحالیکه میدانم این پول برای خرید کارمندان، ساختن زندانها و کلیساها و نگاهداری ارتش و دیگر ابزار مضری صرف میشود که برای ستمکردن به من اختصاص داده شدهاند."
به نظر تولستوی انجام خدمت سربازی، طریقهای است برای مبدل شدن انسان به ابزار خشونت قدرت و از همین طریق از دست دادن بخشی از وجدان شخصی. از اینرو، تولستوی وجدان مسیحیان را فرا میخواند که از دولت و هر گونه خشونتی که از تشکیلات آن ناشی میشود، سرپیچی کنند. در همین راستاست که او از "دوخوبوس ها" ،جمعیت امتناعورزان از اعزام به خدمت سربازی، پشتیبانی میکند. انتقاد او از جنگ روس و ژاپن در ژانویه 1904 نیز به همین دلیل بود.
از سوی دیگر، تولستوی معتقد به تحمل رنج و پرداخت هزینه برای مبارزه با بدی و بیعدالتی بود، لیکن حاکمیت وقت نمیتوانست او را بهخاطر موقعیت رفیعی که در جهان داشت، دستگیر کند. این نکته، برای او دردی جانکاه بود که نمیتواند آزار و شکنجه شود. او تشنهی شهادت بود اما حکومت زیرک تر از آن بود که این خواست او را ارضا کند. او خود در اینباره میگوید:
"آن کس که رنجی بر خود هموار نمیکند، به آن کس که رنج میبرد، نمیتواند هیچ نکتهای بیاموزد... گردِ من دوستانم را شکنجه و آزار میدهند و مرا آسوده میگذارند، با علم به این که اگر مفسدی وجود دارد همان من هستم. مسلما من سزاواری شکنجه و آزار ندارم و از این امر شرمنده
ام... با این وضع باید جان دهم بی آنکه قادر باشم تا با زجرهای جسمی، شاهدی شوم بر اعتلای حقیقت."
حال بهتر میتوان فهمید که چرا تولستوی را بهعنوان یکی از کسانیکه اندیشه و نظریات او، برای فهم روشهای مبارزات مدنی اهمیت دارد، باید مورد توجه قرار داد. اگرچه که اندیشه تولستوی و تاکید او بر پیروی از وجدان و قوانین طبیعی الهی، روش اعتراضی او را شاید جزو «مخالفت وجدانی» (Conscientious Objection) (که در بخشهای بعد به آن خواهیم پرداخت) قرار دهد، اما با توجه به نوشتههای او دربارهی سرپیچی در برابر دولت و قدرت، میتوان او را یکی از پایه گذاران تفکر نافرمانی مسالمتآمیز دانست که تاثیر بسیار زیادی بر متفکران و مبارزان نافرمانی مدنی پس از خود و بهخصوص مهاتما گاندی داشته است.
٭ ٭ ٭
در جمع بندی نظرات تولستوی، میتوان ویژگیهای زیر را درباره نافرمانی مدنی در اندیشه وی برشمرد:
- مقاومت و پایداری در برابر بدی؛
- عدم توسل به خشونت به طور مطلق؛
- پایبندی به عقل و وجدان و اطاعت از قانون ایزدی و سرپیچی از قانون ناعادلانه؛
- پنهان نکردن وجدان؛
- تحمل رنج و پرداخت هزینه برای مبارزه با بدی و بیعدالتی؛
مهاتما گاندی (1948-1869)
بیتردید یکی از تاثیرگذارترین افرادی که نافرمانی مدنی را در نظر و عمل بکار برد و آنرا بهعنوان الگویی موفق در مبارزه با بیعدالتی تثبیت نمود، رهبر بزرگ هند، مهاتما گاندی بوده است. او که با الهام از آموزههای معنوی هندوئیسم و فلسفهی عدمخشونت، روش مبارزه خویش را بر مبنای مقاومت مسالمتآمیز و عدمهمکاری فعالانه قرار داد، از نظرات ثورو و تولستوی برای مبارزه در راه استقلال هند از استعمار انگلیس بسیار بهره گرفت. دراینجا به ذکر گزیده
ای از نظرات او در باب مقاومت مسالمت
آمیز و روش نافرمانی و عدمهمکاری وی در راه مبارزه با بیعدالتی می
پردازیم.
گاندی بیش از هر چیز در روش مبارزه خویش، تاکید بسیار بر عدم بکارگیری خشونت دارد و همواره آنرا خط قرمز مبارزه خویش میداند. اگر چه میداند که در راه مبارزه، مبارزان مورد خشونت واقع میشوند، لیکن او آنها را از بکارگیری خشونت منع میکند و به تحمل سختی فرامیخواند، زیرا که آنرا کاراتر و موثرتر در غلبه بر دشمنان خشونتطلب میداند. او میگوید:
"مقاومت مسالمتآمیز، روش بدست آوردن حقوق از راه تحمل رنج شخصی است و درست صورت مخالف مقابله و مقاومت با اسلحه است. وقتی که من از انجام کاری که وجدانم نمیپذیرد، خودداری میکنم نیروی روحی خود را به کار میبرم. مثلا حکومتِ کنونی، قانونی وضع کرده است که شامل من هم میشود. اما من آنرا دوست نمیدارم. اگر با زور خشونت، حکومت را مجبور به لغو این قانون سازم، چیزی را بکار میبرم که میتوان آنرا نیروی جسمی و مادی خواند. اما اگر به این قانون اطاعت نکنم و کیفری را هم که برای این سرپیچی تعیین شده بپذیرم، نیروی روحی خود را بکار بردهام که شامل قربانی ساختن خویش است. هر کس قبول دارد که قربانی ساختن خود در مقامی بینهایت عالیتر از قربانی ساختن دیگران قرار دارد. بهعلاوه اگر نیروی تحمل رنج برای منظورهای نادرست و غیرعادلانه بکار رود، تنها شخصی که آن را بکار میبرد رنج خواهد کشید و به خاطر اشتباهات خود، دیگران را به رنج نمیافکند. بهطوریکه میدانیم کارهای زیادی شده است که بعدها معلوم شده نادرست بودهاند."
البته باید توجه داشت که گاندی هوادار موثر عدمخشونت را کسی میداند که در برابر بیعدالتیهای اجتماعی در هر جا و به هر صورت که باشد، بیاعتنا نماند و قیام بکند. او بیعملی در برابر بدی را بیش از خشونت تقبیح میکند و مینویسد:
"من خشونت را هزاران بار بر نامردساختن تمامی یک ملت و یک نژاد مرجح میشمارم... .نظریهی عدمخشونتِ من، هرگز نمیپذیرد که از مقابله با خطرات بگریزم و عزیزان خود را بلا دفاع رها کنم. میان اِعمال خشونت و گریز بزدلانه، مسلما من خشونت را به بزدلی ترجیح میدهم."
گاندی مبارزه را در عملِ مستقیم و اقدامِ فعالانه میداند و در اینباره میگوید:
"هرگز هیچ چیز بر روی زمین بدون اقدام مستقیم تحقق نپذیرفته است. من کلمات «مقاومت منفی» را به علت نارساییاش و از آن جهت که آن را سلاحی برای ضعیفان برشمرده اند، رد میکنم و قبول ندارم."
گاندی نافرمانی عمدی و مسالمتآمیز را حق طبیعی و ضمنی هر فرد میداند و میگوید: «کسی که از این حق خود صرفنظر کند، انسان شمرده نمیشود.» از نظر او نافرمانی عمومی مسالمتآمیز هرگز به هرج و مرج منتهی نمیشود، در صورتیکه نافرمانی خشونتآمیز و همراه با جنایت، ممکن است چنین نتایجی به بار آورد. او خطاب به کسانیکه قصد انکار این حق را دارند، میگوید:
"ای کاش میتوانستم همه را متقاعد کنم که نافرمانی مدنی، حق مسلم همه شهروندان است... سرکوب نافرمانی مدنی، تلاش برای زندانیکردن وجدان است. نافرمانی مدنی جز نیرومندشدن و پاکشدن ثمرهای ندارد. کسی که به مقاومت مدنی متوسل میشود، هرگز دست به اسلحه نمیبرد، پس برای دولتی که اصولا مشتاق شنیدن افکار عمومی است، تهدیدی محسوب نمیشود. ولی چنین فردی برای دولتهای خودکامه خطرناک است، چرا که مقدمات سقوط آنها را با جلب افکار عمومی به موضوعی که او را وادار به مقاومت کرده است، فراهم میآورد. بنابراین زمانی که دولت، به قدرتی بیقانون - یا به عبارتی دیگر فاسد - بدل شده است، مقاومت مدنی، جنبه وظیفهای مقدس به خود میگیرد. شهروندی که با چنین دولتی به تبادل منافع بپردازد نیز در فساد یا بیقانونی آن شریک است.
ازاینرو، شاید در مواقعی خاص و در مورد قانون یا مقرراتی خاص بتوان در عاقلانهبودن توسل به این نوع نافرمانی شک کرد و یا گاه درباره به تعویقانداختن آن به تامل پرداخت، ولی شککردن درباره اصل وجود چنین حقی به هیچوجه شایسته نیست. حق نافرمانی مدنی، حقی مسلم است که بدون صرفنظرکردن از عزت نفس خویش، نمیتوان از آن صرفنظر کرد."
همچنین گاندی وجود این حق را مستلزم قبول هزینه و عواقب رنجبار ناشی از نافرمانی میداند و میگوید:
"اگر چه حق نافرمانی مدنی از یک سو اجازه نافرمانی از قوانین ناعادلانه و غیراخلاقی دولت را، که فرد در پی نفی آنهاست، به او می دهد، ولی درعینحال استفاده از چنین حقی، مستلزم تن دادن بردبارانه و داوطلبانه به مجازاتهای ناشی از نافرمانی و نیز سختیهایی است که با آن قرین است."
از نظر گاندی "مبارزهی نافرمانی از قوانین عمومی، باید صمیمانه، احترامآمیز و توام با خویشتنداری باشد و هرگز نباید گستاخانه و خشونتآمیز باشد. باید بر اصول سنجیده و دانسته متکی باشد و نباید دستخوش هوسها و شهوات باشد و مافوق همه، به هیچ وجه نباید بدخواهانه و نفرت انگیزنده باشد."
"نافرمانی کامل عمومی و مسالمتآمیز، شورشی است که در آن خشونت وجود ندارد. کسی که بهوسیله این قبیل نافرمانی به مقاومت میپردازد، در کمال سادگی وجود قدرت دولت را نادیده میانگارد. او یک قانونشکن خواهد بود که هیچ یک از قوانین غیر اخلاقی دولت را محترم نخواهد شمرد و همه را بیاعتبار خواهد شناخت و مثلا ممکن است از پرداختن مالیات سرپیچی کند. ممکن است قدرت دولت در امور زندگی روزانهاش را نادیده بگیرد و نپذیرد. ممکن است به قوانین ممنوعیت بی اعتنایی کند و به سربازخانهها وارد شود تا با سربازان به گفتگو بپردازد... در تمام این موارد، هرگز زور را بکار نخواهد برد و چنانچه زور بر ضد او بکار رود، به مقابله و مقاومت نخواهد پرداخت. در واقع او با رفتار خود حبسشدن و بکاربردن زور بر ضد خود را تشویق خواهد کرد. او در موقعی به چنین اقدامی دست خواهد برد که احساس کند آزادی شخصی ظاهری که از آن بهرهمند است، برایش باری تحملناپذیر میباشد. پیش خود استدلال خواهد کرد که دولت فقط تا وقتی آزادی شخصی او را بهعنوان یک فرد کشور رعایت میکند که از مقررات و دستورهای دولت اطاعت کند. یعنی بهایی که فرد برای آزادی شخصی خود میپردازد، اطاعت از مقررات دولت است. در این صورت اطاعت و پیروی از قوانین دولتی که سراسر یا قسمت عمده آن ظالمانه باشد، عملی غیراخلاقی برای آزادی فردی خواهد بود. فردی که بدین قرار به ماهیت زشت دولت پی میبرد، طبعا از زندگی در چنین وضع رنجباری راضی نخواهد بود و عکسالعمل نشان خواهد داد، درحالیکه در نظر دیگران که اعتقادات او را ندارند، مزاحمی برای جامعه بهشمار میرود. اما او میکوشد بدون نقض مقررات اخلاقی، دولت را مجبور سازد که او را به حبس بیفکند. بدین قرار مقاومت از طریق نافرمانی غیر مسلحانه، نیرومندترین تجلی دلتنگی و آزردگی روحی و فصیحترین وسیله بیان برای اعتراض نسبت به ادامه وجود دولتی ناصالح میباشد. در واقع تاریخ نشان میدهد که تمام اصلاحات به همین وضع صورت پذیرفته است. مصلحان بزرگ حتی با وجود اعتراضهای پیروانشان، مظاهر اعمال ناپسند را بیاعتبار میساختند و از قبول آنها سرپیچی میکردند."
گاندی نافرمانی عمومی و مسالمتآمیز را کانون و منبع قدرت میداند و میگوید:
"فرض کنیم که تمام مردم نخواهند قوانینی را که در یک مجمع قانونگذاری تصویب میشود، قبول کنند و آماده باشند که رنج عواقب ناشی از اجرا نکردن این قوانین را هم بپذیرند. در این صورت تمام دستگاه قانونگذاری و دستگاه اجرایی وابسته به آن از کار خواهد افتاد."
گاندی علاوه بر روش نافرمانی از قوانین ناعادلانه، از روش «عدمهمکاری» بهره میگیرد و آنرا وسیله مبارزه عدمخشونت میداند. او در اینباره سخنی جاودانه دارد که: "زمانی فرا میرسد که عدمهمکاری به اندازه همکاری وظیفه هر کس میشود."
او همکاری ارادی با انگلیسیها را خیلی بیش از تفنگهای انگلیسی مسئول اسارت و تابعیت مردمان هند میداند. گاندی درباره عدمهمکاری مینویسد:
"معنی عدمهمکاری براساس قانون تحمل رنج آناست که ما باید هواداری خود را از حکومتی که بر خلاف میل ما حکومت میکند، بازگیریم و طبعا باید آماده باشیم که داوطلبانه خسارات و ناراحتیهایی را که عواقب این کار خواهد بود، بپذیریم.
ما نباید در انتظار آن بمانیم که بدکاران به مقامی ارتقا یابند که به بدی کار خود پی ببرند و بدیها و نادرستیهای کار خود را اصلاح کنند. ما نباید از ترس این که مبادا خودمان یا دیگران گرفتار رنج شویم، در بدکاری خطاکاران سهیم شویم، بلکه باید از راه قطع کمکهای مستقیم یا غیرمستقیم خود به خطاکاران، به مبارزه با بدی بپردازیم. اگر پدری در خانه خویش ظالمانه رفتار میکند، وظیفه فرزندانش آن است که خانه پدری را رها کنند. اگر مدیر یک مدرسه، مدرسه خود را با روشهای خلاف اخلاق اداره میکند، شاگردان باید آن مدرسه را ترک گویند. اگر شهرداری فاسد و نادرست است، اعضای انجمن شهر باید با استعفای خویش، درستی خود و عدم شرکت خود را در نادرستیهای او اثبات کنند. به همین قرار اگر حکومتی مرتکب بیعدالتی عظیمی میشود، مردم آن باید همکاری خود را به طور کامل یا نسبی از آن مضایقه کنند تا حکومت ظالم را از بدکاریاش بازدارند. در هر یک این موارد فرضی نیز، عنصر تحمل رنج روحی و جسمی وجود دارد. بدون یک چنین تحمل رنج، غیر ممکن است که آزادی بدست آید."
نهایتا آنکه گاندی تمامی کسانی را که با بیتوجهی خود، حکومت را در انجام کارهای نادرست یاری میرسانند، مسئول میداند. از نظر او "بیشتر مردم از ماشین پیچیده و غامض حکومت سر در نمیآورند. آنها توجه ندارند که وقتی فرد از آن جهت که از وضع حکومت اطلاع ندارد خاموش و آرام میماند، خودبخود به ثبات آن کمک میدهد. به این جهت هر فرد در مسئولیت هر اقدامی که دولتش انجام میدهد به سهم خود شریک است. بسیار طبیعی خواهد بود تا موقعی که اعمال حکومت قابل تحمل میباشد، مورد حمایت افراد باشد؛ اما موقعی که روش حکومت موجب زیان فرد و ملت باشد، وظیفه هر فرد آناست که از هواداری حکومت خودداری کند."
٭ ٭ ٭
در جمع بندی نظرات گاندی میتوان ویژگیهای زیر را برای نافرمانی مدنی و عدمهمکاری در اندیشه و روش مبارزاتی وی برشمرد:
- مقاومت مسالمتآمیز از راه تحمل رنج شخصی؛
- مبارزه به شکل عمل مستقیم و اقدام فعالانه؛
- تاکید بسیار بر عدم بکارگیری خشونت؛
- بیعملی در برابر بدی، بدتر از خشونت؛
- پاک بودن ابزار مبارزه همانند اهداف؛
- نافرمانی مدنی، حق مسلم شهروندان؛
- نافرمانی از قوانین غیراخلاقی به شکل صمیمانه، احترام آمیز و توام با خویشتنداری؛
- پذیرش مجازات سرپیچی از قانون؛
- نافرمانی عمومی و جمعی، کانون و منبع قدرت؛
- وظیفه هر فرد، عدمهمکاری با حکومت نادرست؛
در بخش بعد به نظرات مارتین لوتر کینگ درباره نافرمانی مدنی خواهیم پرداخت.
عمار ملکی
ammarmaleki@yahoo.com
-----------------
1- مقاله A MESSAGE TO THE AMERICAN PEOPLE از کتاب
Tolstoy’s Writings on Civil Disobedience and Non-Violence
2- کتاب «گاندي و ريشههاي فلسفي عدم خشونت»، رامين جهانبگلو، مترجم: هادي اسماعيل زاده، صفحه 148
3- کتاب «گاندي و ريشههاي فلسفي عدم خشونت»، رامين جهانبگلو، مترجم: هادي اسماعيل زاده، صفحات 149 و 151
4- مقاله two war صفحات 27 و 28 از کتاب
Tolstoy’s Writings on Civil Disobedience and Non-Violence
5- کتاب «زندگي تولستوي»، رومن رولان، ترجمه علي اصغر خبرهزاده، بخشهايي از نامه به يک هندي، صفحه 230
6- پيشين، صفحه 160
7- کتاب «گاندي و ريشههاي فلسفي عدم خشونت»، رامين جهانبگلو، مترجم: هادي اسماعيل زاده، صفحه 149
8- پيشين، صفحه 150
9- کتاب«زندگي تولستوي»، رومن رولان، ترجمه علي اصغر خبرهزاده، بخشهايي از نامه به «تنه رومو»، صفحه 162
10- کتاب «همه مردم برابرند»، ترجمه محمود تفضلي، صفحات 245 و 246
11- پيشين، صفحات 277 و 278
12- پيشين، صفحه 275
13- کتاب «مهاتما گاندي و مارتين لوترکينگ: قدرت مبارزه عاري از خشونت»، ترجمه شهرام نقش تبريزي، صفحه 216
14- پيشين، صفحه 229
15- کتاب «همه مردم برابرند»، ترجمه محمود تفضلي ، صفحه 269
16- پيشين، صفحات 402 تا 404
17- پيشين، صفحه 385
18- پيشين، صفحه 378
19- پيشين، صفحه 396
20- پيشين، صفحات 400 و 401
21- پيشين، صفحه 397
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد