logo





هویت جامعه ایرانی کدام است؟ هویت جنبش سبز چیست؟*

چهار شنبه ۷ مهر ۱۳۸۹ - ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۰

عطا هودشتیان

ata-houdashtian1.jpg
واقعیت جدید عصر مجازی سازی هویت آینده ما را برپا می کند. هویتی که به تدریج ما را با نوعی "بی هویتی" همگام می کند و هرچه بیشتر می خواهد خود را "شهروند جهان" قلمداد نماید. همین کاروند، دانسته یا نا دانسته، اعتبار دو شاخص دیگر هویتی، یعنی دین و سنت را هرچه بیشتر به چالش می کشاند و آن دو را مجبور به چرخش های تازه می کنند، تا برای ادامه حیات راه چاره های جدید و استدلالات تازه بیابند. و این اقدامی بس ضروری ست.
۱- هویت ایرانی واقعیتی در نوسان و آشفته است.
فراتر از "سنت" و "دین"، که دو شاخص بی واسطه هویت ایرانی هستند، این مدرنیته است که روح و شَم جدید زیستن و شهامت گرایش فرهنگ ایرانی را به "من"، "فردیت"، "آزادی" و "آگاهی نوین" پس از مشروطیت، به تدریج و با پستی بلندی هایش، در ایران مهیا نمود.
بهتر آن که در این مختصر، به مبانی نظری و کلاسیک مقوله هویت نپردازیم. همان بس که ایران ما در حوزه هویت واقعیتی چند پاره است. نفوذ عناصر مدرنیته در ایران در طول قرن گذشته، ساحت زیستی ما را در موقعیت برگشت ناپذیری قرار داد، و دو مقوله سنت و دین را از حالت تاریخی و "طبیعی" حیات خود، به موقعیت مقاومتی کشانده است.
پس هویت صد ساله ما، سه مشخصه سنت/قومیت (یعنی آنچه از دیرباز به مارسیده است، یا بخوان: ایرانیت)، دین و مدرنیته را با هم در بر دارد. یا شاید هم باید گفت، همچون برخی، ما دارای سه هویت هستیم. اما مهم دیگر این نیست. مهم آن است که این مدرنیته بود که عمل نمود و دانست و توانست خود را برآن دو دیگر تحمیل کند. از آن پس، آن چه سنت و دین کرد و گفت، نه عمل، که عکس العمل بود. مقاومتی بود در برابر بزرگ ترین و مرگ آور ترین حمله تاریخی به درونی ترین لایه های هستی تاریخی ما.
اما این هجوم نه قصد آن داشت، و نه توان آن را، که شاخص های دین و سنت را نابود نماید. بلکه نتیجه این هجوم اختلال در کارکرد طبیعی آن ها بود. عناصر فکری و ارزشی مدرنیته به حوزه آگاه و ناخودآگاه انسان ایرانی هجوم آورند و هر لایه را به میزان معینی دستخوش تکان های جان فرسا نمودند. این کاروند توانست یک کالبد جدید و ناهماهنگ را در ما پدید آورد، به آن ترتیب که دریافت ما به تدریج از "انسان"، "طبیعت"، "دیگری" و "زمان" (یعنی اصلی ترین حوزه های هستی) متزلزل و پرسش برانگیز شد. لیکن این همه، اگرچه واقعیت "ناب" و "حقیقی" و تاریخی سنت و دین را به تدریج تقلیل داد، اما از قدرت بسیج آن ها نکاست. و انقلاب بهمن ۱۳۵۷ نمود آن بود.
۲- انقلاب ۱۳۵۷، پس از آن همه تحلیل و تفسیر غالبا قابل قبول – بیشتر از هر چیز، نمودِ عریانی بود از مقاومت تزلرل یافته "بومی" در برابر "غیر بومی" ؛ سنت و دین، در برابر هجوم بی پرسش عناصر مدرنیته و کارکرد مدرنیزاسیون یکسویه و حکومتی در ایران.
اما این مقاومت دینی و درونی، هرچه بود و هر چه کرد، از ابتدا، در تفکر و آلایش و پویش خود، و شاید نادانسته، آلوده به عناصر نافذ مدرنیته بود. چرا؟ مدرنیته هرچه باشد، هرچند ناهنجار، ناهمگون و ناکافی در ایران فهمیده شد و جای گرفت، حداقل یک کارکرد معین در بر داشت: "نایقینی".
اشتباه بود که "عدم یقین" را یک محور نقد پست مدرن ها به مدرنیته بنامیم. در فلسفه دکارت که بی شک "یقین" را سفارش می کرد، گرایش پرقدرتی از "عدم یقین" نیز به چشم می خورد، و آن سوژه و اندیشه نقدی ست. مگر وی کار را با "تردید متدُیگ" و پرسش نسبت به فکر گذشتگان آغاز نکرد؟ پس آن یقینی که او بنا ریخت، خود براساس سوژه منتقد و پرسش گر استوار بود.
نفوذ مدرنیته و داده های آشکار و نا آشکارش نسبت ما را با سنت و دین، و اعتبار تام آن ها متزلزل و پرسش برانگیز کرد و ما را در صحرای نایقینی رها نمود. اما این نایقینی نه به گونه ای هویدا و یک دست، که به تدریج و آرام آرام خود را در نزد ما ظاهر خواهد کرد. و نه همه اذهان، که پیشروترین افکار نخست برآن آگاه خواهند شد.
از ای نرو، اوج صعود دین – در ۱۳۵۷ - در عصری متحقق شد که این شاخص هویتی از قبل، گام به گام، از واقعیت "ناب" و "حقیقی" خود فاصله می گرفت، زیرا از قبل، ضرورت های این جهانی قدرت و حاکمییت بر آن چیره گشته بود. پس در امتداد تقلا و استحکام خود، این دینِ ایدئولوژی زده و آلوده به قدرت که اکنون "نایقینی" برآن چیره گشته، و یک "جمهوری" پر تضار را سر و پا کرده است، بالاخره مغلوب حتمی آن ضرورت های زمینی خواهد شد. و جنبش مدنی ۱۳۸۸ نمود آن چرخش است.
۳- جنبش سبز یا مدنی در ایران در ۱۳۸۸، بازگشت پرقدرت به ارزش های راستین نوگرایی مشروطه بود. به علاوه آن که، جامعه ایرانی در طول عصر پهلوی و، مهم تر، در طول سی سال گذشته، بیشتر از هر کشور دیگر منطقه، غرب زده شده بود. برعکس تئوری های کلاسیک فلسفه سیاسی، در ایران قدرت حکومتی انعکاس مستقیم فرهنگ و شعور اجتماعی جمعیت ایرانیان نیست. اندکی پس از بهمن ۱۳۵۷، جامعه در تناوب و جوشش درونی خود، زبان مشترک با رژیم سیاسی را به سرعت از دست داد. پائینی ها راه خود را پیمودند، و مسیر تحول غربی را بدون اعلام و شاید خود نادانسته، به عاریت گرفتند. و این پویش، دهه پس از دهه، گسترده تر شد.
لیکن، دانسته ایم که هیچ کشوری، خارج از فضای تمدنی و جغرافیایی غرب، غربی نیست؛ بلکه همه کشور ها و فرهنگ های غیر غربی در واقع تنها غرب زده اند. از این رو هر "غرب زدگی" لزوما نمود یک تنش است و نه برنمایی یک حرکت همگون، و به این منظور، ضرورتا با داده های محلی، با فرآورده های سنت و دین می آمیزند.
پس آن چه واقعیت نوین ما را شگل داد و در طول سه دهه اخیر ساختار پراختلال جدیدی را برما هموار نمود "آمیزه" است. در زبان فرانسه آن را "متی ساژ" ۱ خوانده اند. که می توان آن را ترکیبی غامض از داده های مدرن و غیر مدرن تابیر کرد. این پدیده را می توان احتمالا "مدرنیته ایرانی" خواند. جنبش مدنی در ایران سال ۱۳۸۸ با "شعار رای من کجاست" انعکاس این مرحله جدید تکاملی بود، زیرا این جنبش با فریاد آغازین و نونهال ایران مدرن یعنی "من"، آزادی" و یک آگاهی نوین به میدان آمد.
ایران به سرعت به سوی نوگرایی و گشایش گام می نهد، و قدرت سیاسی، با فشار جاهلانه مانع آن می شود. در این مسیر بازگشت ناپذیر، از میان شاخص های سه گانه هویت ایرانی، یعنی سنت، دین و مدرنیته، هرچه بیشتر اعتبار عمومی و استحکام نظری دو شاخص نخستین گام به گام کاسته می شود، و بر اعتبار سومی افزون می گردد.
متاثر از همین فضا، نسل جوان ما – که موثرترین جمعیت معترض جنبش ۱۳۸۸ بود و کلیدی ترین گروه اجتماعی ایران آینده خواهد بود - به تدریج و الزاما خود را از گذشته و توقعاتش رها می کند. این دگرگونی ستیز های سرگیجه آور ذهنی و روانی جدیدی میان دو واقعیت یعنی : آینده گرایی غیر قابل پیش بینی، از یک سو، و لایه ضخیمی از "خاطره جمعی" که از قرون کهن به میراث رسیده و به مقامت ادامه می دهد، از سوی دیگر، در پیکره آن نسل سامان می دهد. یکی از محورهای این ستیز نوین، مقوله هویت ما، چیستی و کیستی ماست.
۴- در بطن نظام بندی سه گانه هویت ایرانی، آن چنان درهم آمیختگی جای دارد که گذر زمان، استواری و همگونی حتی رقیق آن را گام به گام دچار تزلزل بیشتر می کند. در طول سه دهه اخیر، عمق این تشویش افزون شده است. جهان مجازی و روابط شتابان میان- فرهنگی، به سرعت انسان ها را به یکدیگر متصل می کند، و تسلط یک "فرهنگ برتر" را در برابر چالش های تاکنون ناشناخته ای قرار می دهد. تردید ها و عدم یقین نسبت به خود و فرهنگ خود افزوده شده است. و سهولت پرش از یک جهان به جهان های دیگر، امکان کسب پرسرعت عاریت های تازه فرهنگی را به میزان غیر قابل تصوری افزون می کند.
در این بازار پر آشفته داده ها، ضربه اصلی به نظریه "استقلال" خورده است، که هم یک ایده ذهنی است و هم یک احساس پرقدرت روحی. و برعکس "آزادی" – یعنی گسست و آگاهی به گسست – بیشترین خریدار را یافته. اینه مه کم تر امکانی به ادعاهای پرآب و تاب هویتی، چون دهه های پیش، می دهد.
اما این فاکتورهای عمل کننده، مسئله هویت را با واقعیت جدیدی روبرو کرده است. مثلا: ما که پیش از این مدرنیته را غالبا به اعتبار کانال ها و فیلتر های فرهنگی بومی مان پذیرفته و فهمیده بودیم، حال گام به گام در برابر ادعا ها و خواهش های نسل جوان قرار گرفته ایم. این نسل "فیلتر شکن فرهنگی" جدیدی در ساحت های روانی و ذهنی اش بنا کرده است، و بدون کسب اجازه از دین و سنت، بدون کسب اجازه از نسل پیشین، تلاش دارد، در حد توان، از محدودیت های فرهنگی داخلی و موانع شناخت شناسی آن فراتر رود و مستقیما و بدون واسطه با دنیای غرب تماس بگیرد. زیرا به نظر می آید که از نگاه این نسل، گویا کانال های فرهنگ بومی هرچه بیشتر ابزار و آلات زنگ زده و از کار افتاده ای جلوه می کنند.
بی شک آن چه از همه مهم تر امکان این پرش پر شتاب و بی مهابا را به نسل جوان می دهد، یکی شکست آشکار عقاید و آمال نسل گذشته است و دیگری ویرتوآلیزاسیون – مجازی سازی- ارتباطات در سطح جهانی است.
پس واقعیت جدید عصر مجازی سازی هویت آینده ما را برپا می کند. هویتی که به تدریج ما را با نوعی "بی هویتی" همگام می کند و هرچه بیشتر می خواهد خود را "شهروند جهان" قلمداد نماید. همین کاروند، دانسته یا نادانسته، اعتبار دو شاخص دیگر هویتی، یعنی دین و سنت را هرچه بیشتر به چالش می کشاند و آن دو را مجبور به چرخش های تازه می کنند، تا برای ادامه حیات راه چاره های جدید و استدلالات تازه بیابند. و این اقدامی بس ضروری ست. زیرا در پایان کار، به همان میزان که دین و سنت به استشمام هوای تاره نیار دارند، آن نسل جوان "بی هویت"، در مرحله ای از تکامل روحی و ذهنی اش، به آن دو نیازمند خواهد بود.

عطا هودشتیان – مونترال – سپتامبر ۲۰۱۰

* استخراج شده از صفحه فیسبوک اکبر گنجی
1- Métissage


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد