logo





شگفتی اکتبر؛ حمله نظامی یا مذاکره؟(۱)

بررسی گمانه زنی ها درباره حمله نظامی ایالات متحده به ایران!

چهار شنبه ۳۱ شهريور ۱۳۸۹ - ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۰

تهمورث کیانی

kiani.jpg
مقدمه:
اکنون معلوم شده که تحولات گسترده پس از انتخابات ریاست جمهوری یک سال پیش در جمهوری اسلامی فرآیند رابطه با ایالات متحده را پیچیده تر از پیش ساخته،و دوباره فضای سیاسی پر تنش- یا دست کم لفاظی ها و سخنان جنگ طلبانه - بر روابط دو طرف سایه انداخته است. این تحولات،از یک سو،موجب تضعیف و تردید دولت آقای احمدی نژاد در پی گیری فعالانه ِ سناریوی ِ خود برای آغاز مذاکره مستقیم و حل و فصل اختلافات شده است. از دیگر سو،به سبب تضعیف شدید مشروعیت دولت چمهوری اسلامی،ایالات متحده در صدد افزایش فشار اقتصادی،سیاسی،و روانی بر ایران است تا امتیاز بیشتری پیش از هر گونه مذاکره محتمل بدست آورد. به علاوه،تضعیف مشروعیت،دست ِ دولت باراک اوباما را برای پیشقدم شدن در هر گونه مذاکره و توافق محتمل با ایران بدون گرفتن امتیازی بارز،در برابر محافل ِ مخالف مذاکره در ایالات متحده،بسته است.
این عوامل فرصتی تازه در اختیار افراطی ها و نئو کان های ایالات متحده قرار داده است تا با طرح مسئله "خطر فزاینده ایران" یک بار دیگر از "ضرورت" حمله نظامی سخن بگویند. در حالیکه رهیافت تازه باراک اوباما برای مسائل خاورمیانه، بی اعتباری ادعاهای نئوکان درباره سلاح کشتار جمعی عراق،هزینه های انسانی- مالی و چالش های سرسام آور دو جنگ افغانستان و عراق موجب شده بود تا در دو سال گذشته نئو کان از حالت تهاجمی پیشین خارج شده و کم و بیش سکوت پیشه کنند،آنها،اما،فرصت تازه را غنیمت شمرده تا با طرح مجدد تحلیل های گذشته،از یک سو،اگر نمی توانند پرزیدنت اوباما را برای حمله به ایران متقاعد سازند دست کم راه را بر هرگونه بهبودی در روابط بین دو کشور سد کنند و،از سوی دیگر،با گمانه زنی و مبالغه در باره خطر ایران چنان فضایی بسازند که رئیس جمهور بعدی- که به زعم آنها یک جمهوریخواه خواهد بود- پیشاپیش رهیافت جنگ را برگزیند.این فرآیند هم به افزایش تنش و تهدید در سخنان برخی از مقامات ایالات متحده و هم به هشدار های تلافی جویانه برخی ازفرمانده هان نظامی و مقامات سیاسی جمهوری اسلامی منجر شده و فضایی تهدید کننده و ملتهب ایجاد کرده است. سخنان اخیر رئیس ستاد ارتش ایالات متحده درباره آماده داشتن طرح حمله نظامی به ایران و واکنش صریح آیت الله خانه ای،رهبر جمهوری اسلامی،و آقای احمدی نژاد،رئیس جمهوراسلامی ایران،مبنی بر اقدامات تلافی جویانه اوج این تنش های تازه بود که موجب افزایش گمانه زنی ها درباره حمله نظامی به ایران شده است. برخی از تحلیل گران چنان از خطر جنگ می گویند که خواننده خود را در آستانه حمله قریب الوقوع ایالات متحده یا اسرائیل به ایران می بیند. این نکته،اما،نباید فراموش گردد که تنش تازه در روابط بین دو کشور و افزایش گمانه زنیها درباره خطر حمله نظامی به ایران درست پس از یک دوره گمانه زنی در باره مذاکره و توافق بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده ایجاد شده است.
اما براستی خطر حمله نظامی به ایران تا چه اندازه واقعی،و گمانه زنی ها دراین باره تا چقدر بر مبنای اطلاعات دقیق،و تا چه حد حاصل جنگ روانی-سیاسی دولت ها یا حاصل کارزار تبلیغاتی نئوکان هاست؟ آیا با خواندن خطوط نامرئی بین سطرها می توان به رد پایی از تلاش دو سو برای یافتن راهی برای مذاکره دست یافت؟ آیا تنشها و تهدید ها از سنخ تهدید ها و شعارهای رایج دیپلماسی پیش از مذاکره بین دو دشمن دیرینه است یا حکایت از خطر واقعی حمله نظامی در آینده می کند ؟ و سرانجام آیا ممکن است مذاکراتی کم و بیش سری و از رهگذر کانال های مختلف در جریان باشد تا با توافقاتی مقدماتی،در جریان سفر کنونی آقای احمدی نژاد به نیویورک، راه را برای مذاکره مستقیم و جدی در آینده بگشاید؟ نگارنده می کوشد در این مقاله این پرسشها را بررسی کند.

از آزادی رکسانا صابری تا آزادی سارا شورد

اکنون روشن شده است هنگامیه آقای احمدی نژاد در ماههای پیش از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری خواستار آزادی خانم رکسانا صابری،خبرنگار فاکس نیوز در ایران،و آقای حسین درخشان،بلاگر زندانی،شد با اطمینان از پیروزی خود در انتخابات ریاست جمهوری بر آن بود تا با آزادی رکسانا صابری و نشان دادن حسن نیت خود نخستین گام را برای آغاز فصل نوینی در روابط ایران و ایالات متحده بردارد. در میان ایرانی-آمریکائی های زندانی در ایران در آن زمان،ایالات متحده بیش از همه بر آزادی خانم صابری تأکید داشت و از قضا دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی نیز تنها بر ضد او به مدرکی باالنسبه محکمه پسند مبنی بر جاسوسی دست یافته بود. در اسناد بدست آمده از خانم صابری،سندی با مهر "بسیار محرمانه" از اسناد "مرکز مطالعات استراتژیک" شورای تشخیص مصلحت بدست آمده بود. مدرکی که خانم صابری حتی پس از آزادی و در گفتگوی خود با رادیو ان پی آر در ایالات متحده ،نیز، توضیح قانع کننده ای برای نگهداری آن،و شایعات مربوط به تلاش سازمان "سیا" برای جلب همکاری او،ارائه نکرد. خانم صابری تنها به این نکته اکتفا کرد که "نمی خواهد در این باره چیزی بگوید" (1). درخواست آزادی آقای حسین درخشان،البته،بی پاسخ ماند. آزادی او چندان تفاوتی در رابطه با ایالات متحده ایجاد نمی کرد و از اهمیتی در سیاست خارجی ایران برخوردار نبود. خانم صابری،اما،به رغم اعتراض وزارت اطلاعات آزاد شد تا یکی از موانع فوری گفتگوی دولت آقای احمدی نژاد و دولت باراک اوباما،که قرار بود پس از انتخابات ریاست جمهوری آغاز شود،از میان برداشته شود.آزادی خانم صابری تنها یکی از حلقه های فرآیندی بود که پیش از انتخابات ریاست جمهوری قرار بود زمینه را برای آغاز رسمی مذاکره بین دو کشور فراهم کند.
در همین دوره،کاخ سفید،نیز،در تحولی که نشانه تغییر در مواضع پیشین ایالات متحده درباره برنامه اتمی ایران قلمداد شد،مخالفت خود با غنی سازی را به مخالفت با ساخت سلاح اتمی از سوی ایران تقلیل داد. پرزیدنت اوباما در همه سخنان خود،خاصه در سخنرانی در ترکیه،از تلاش برای قانع کردن ایران به دست شستن از ساخت سلاح اتمی نام برده و سخنی از دانش هسته ای و غنی سازی اتم به میان نمی آورد. این تحول در مواضع رئیس جمهور ایالات متحده از دید ناظران بین المللی پنهان نماند. آقای البرادعی در یکی از آخرین مصاحبه های خود در گفتگویی با نیویورک تایمز از آن به نام "واقع گرایی ایالات متحده" نام برد،و نویسنده نیویورک تایمز نیز با اشاره به اینکه "بسیار دیر است تا مانع دستیابی ایران به وضعیت "قدرت اتمی ویرچوال،شد"،صریحا از آماده شدن دولت آقای اوباما برای حذف رسمی شرط تعلیق غنی سازی برای آغاز گفتگوی مستقیم،پرده برداشت. تحولی که درآنهنگام در برخی روزنامه های اسرائیلی از آن با نام عقب نشینی غیر رسمی ایالات متحده درباره برنامه اتمی ایران و "آغاز دوره جدیدی در روابط ایالات متحده با ایران و خاورمیانه" یاد شد. آنها به ویژه تأکید کردند که رئیس جمهور ایالات متحده آگاهانه و به عمد "از اشاره به لزوم توقف برنامه غنی سازی ایران سخن نمی گوید" و به جای آن با ساخت سلاح اتمی،آنهم به طور کلی و به نحوی که اسرائیل را نیز در بر بگیرد،مخالفت می کند. بنابراین،در دوره پیش از انتخابات نه تنها تهدیدات نظامی به بایگانی سپرده شده بودند بلکه اختلافات نیز از مخالفت با غنی سازی کم کم به مخالفت با ساخت سلاح اتمی تقلیل یافته بود (2).
در همان دوره،آقای احمدی نژاد با اطمینان از انتخاب مجدد خود،و در حالیکه با تندترین شعارهای ضد اسرائیلی و سخنان تند غیر دیپلماتیک بر ضد کشورهای غربی خود را به مثابه لیدر تندروها و رئیس جمهوری سر سخت جا انداخته بود،در حال آماده کردن سناریو مذاکره مستقیم و توافق با ایالات متحده بود. در سناریوی آقای احمدی نژاد قرار بر آن بود- و هست- تا هر گونه مذاکره و توافقی با ایالات متحده به نام "مذاکره و توافق از موضع قدرت و تسلیم ایالات متحده به خواست ایران" مطرح گردد تا از مخالفت و خشم گروه های افراطی و کفن پوشانی که سالها،به تحریک برخی از جناح ها و متحدین کنونی آقای احمدی نژاد،با هر گونه اقدام واقع بینانه در دولت های پیشین برای آشتی و مذاکره با ایالات متحده مخالفت کرده بودند،کاسته شود. آقای احمدی نژاد می دانست که رئیس جمهوری که مانند خاتمی به سمهه و سهله شهره گشته و مبتکر گفتگوی تمدن ها گردد،نمی تواند در برابر این گروه ها پرچمدار مذاکره با ایالات متحده و مدعی "توافق از موضع قدرت" گردد.آزادی غیر منتظره خانم صابری حلقه ای از همین سناریو بود. توافق مقدماتی برای سفر سناتور جان کری به ایران و توافق اولیه دولت آقای احمدی نژاد با طرح مبادله سوخت از دیگر حلقه های این سناریو بود. اهمیت و جدی بودن این توافقات پنهانی و مقدماتی چنان بود که چندی پیش تلویزیون "سی.بی.اس" در گزارشی دراین باره مدعی شد "سال گذشته جمهوری اسلامی وایالات متحده در آستانه یک توافق همه جانبه اتمی قرار گرفته بودند که می توانست به تجدید روابط سیاسی آنها بینجامد. یک مقام ارشد دولت آمریکا به سی.بی.اس گفت ما مطمئنم که احمدی نژاد با این توافق همسو و همگام بود و آقای علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی نیز آن را پذیرفته بود".
سخن و سناریوی مذاکره با ایالات متحده،اما،یک چیز است و عملی کردن آن،چیزی به مراتب سخت تر. همانقدر که سخن گفتن از گشودن باب تازه ای در روابط با جمهوری اسلامی ایران در ایالات متحده جنجال برانگیز و دشوار است در جمهوری اسلامی نیز سخن گفتن از توافق با ایالات متحده سخت جنجال برانگیز و محل مناقشه جناح های حکومتی است. گاه یک سخن یا یک اقدام منفردانه می تواند همه برنامه را بر هم زند (3). در ایران،جناح اصول گرا در تمام دوران دولت های آقایان هاشمی و خاتمی همواره از مذاکره و حل و فصل اختلافات جلوگیری می کرد تا امتیاز بهبود روابط را برای دوره ای که خود دولت را در اختیار دارد نگه دارد. به همین سبب،پیش از انتخابات اخیر ریاست جمهوری از یک سو آقای لاریجانی-به عنوان نماینده جناح رسمی اصول گرا،می کوشید تا راهی برای مذاکره مستقیم بگشاید و از سوی دیگر آقای احمدی نژاد در صدد بود تا موانع را برای گفتگوهای مستقیم پس از انتخاب شدن مجدد خود بردارد. به نظر می رسد درهفته های منتهی به انتخابات ریاست جمهوری،آقای احمدی نژاد با به حاشیه راندن کسانی چون آقای علی لاریجانی،عملأ خود را به عنوان لیدر همه گروههای موسوم به اصولگرا،به شمول تندروترین بخش آن تثبیت کرده و خود را برای گشودن فصل تازه ای در روابط بین دو کشور آماده کرده بود. آخرین انتخابات ریاست جمهوری ایران و تحولات پس از آن،اما،این فرآیند را وارد مرحله کاملأ تازه ای کرد. این تحولات آنقدر اهمیت دارد که خانم هیلاری کلینتون،وزیر خارجه ایالات متحده،چندی پیش در گفتگویی به صراحت اعلام کرد که اعتراضات گسترده خیابانی پس از انتخابات و خشونت حکومت ایران در پاسخ گویی به آن،کار دولت ایالات متحده را برای مذاکره با ایران مشکل تر از پیش ساخته و آن را در مسیری دیگر انداخته است.

طوفانی که برنامه آقای احمدی نژاد را در محاق فرو برد!

به نظر می رسد مهمترین نکته ای که آقای احمدی نژاد و حلقه اصلی یارانش در سناریوی خود برای مذاکره با ایالات متحده پس از انتخابات به آن فکر نکرده بودند،نحوه انتخابات و خاصه اعتراضات گسترده پس از آن بود. اعتراضاتی که با از بین بردن رسمی بکارت ِ سیاسی جمهوری اسلامی،سپس با نام بزرگترین اعتراضات مردمی سی سال گذشته در تاریخ جنبش اجتماعی مردم ایران ثبت شد. آنچه سناریوی بالنسبه آماده مذاکره و توافق بین جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده را- که هر دو سو در گفتگوهای مستقیم و غیر مستقیم ِ پنهان و نیمه پنهان و در لابلای نامه های ارسالی مقامات عالیرتبه دو طرف مقدمات و طرح آن را ریخته بودند- برهم زد البته نتیجه و نحوه انتخابات نبود. اگر چه ایالات متحده محتملأ از انتخاب نامزدی غیر از آقای احمدی نژاد بیشتر استقبال می کرد،این دولت،اما،در گذشته و حال هرگاه منافع و امنیت ملی اش ایجاب کرده است،با دولتهایی که محصول انتخابات مخدوش و غیردموکراتیک بوده،و حتی رژیم های فاقد انتخابات و قانون اساسی،همکاری و مذاکره کرده و می کند.آنچه این سناریو را برهم زد نخست اعتراضات گسترده مردمی به نحوه شمارش آراء و سپس واکنش بیرحمانه حکومت اسلامی به اعتراضات و سرکوب خونین آن بود. دولت ایالات متحده و خاصه آقای اوباما نخست در حالت شوک و ناباوری نمی دانستند چگونه به این حادثه- که در حال پنبه کردن بافته های سناریوی بالنسبه آماده ِ مذاکره بود- واکنش نشان دهند. تردید و تأملی که سپس موجب اعتراضات و انتقادات فراوان بین المللی و هم در داخل ایالات متحده شد. در تحولات پس از آن،از یک سو،محافلی که در ایالات متحده همواره با هر گونه سازش و مذاکره باجمهوری اسلامی مخالفت کرده اند،فرصت یافتند تا مخالفت خود را با صدای بلندتر و نفوذ بیستری طرح کنند،و از دیگر سو،دولت ایالات متحده فرصت یافت- و تا حدی در برابر فشار جناح های معترض مجبور گشت- تا بر پیش شرط ها و مطالبات خود بیافزاید. تا پیش از این، ایالات متحده با میانجی گری برزیل و ترکیه نه تنها مخالفت نمی کرد بلکه،همانطور که دولتهای ترکیه و برزیل به اعتراض یادآور شدند، پنهانی و نیمه علنی از آنها خواستار ایفای چنین نقشی شده بود. پس از آن،اما،تضعیف شدید مشروعیت دولت جمهوری اسلامی موجب کاهش شدید مخالفت با افزایش فشار بر ایران در میان افکار عمومی اروپان و امریکا شد. این سخن خانم کلینتون که "همه می دانند که اگر اعتراضات خیابانی در ایران و سرکوب آن نبود اختلافات بین ایران و ایایالات متحده مسیر دیگری را می پیمود" به بهترین وجهی بیانگر تأثیراین تحولات بر رویکرد دولت ایالات متحده است.
نیز،در ایران دولت آقای احمدی نژاد،که برخلاف برخی از محافل متحدش در صدد مذاکره با ایالات متحده و حل و فصل برخی از عمده ترین اختلافات با آن کشور بوده است،به سبب خدشه در انتخابات و اعتراضات گسترده مردم هم از قدرت تهاجمی اش کاسته شد و هم در برابر محافل تندرو متحد خود،که از سوی کسانی چون آقای شریعتمداری،مدیر مسئول کیهان تهران،نمایندگی می شوند و با مذاکره مخالفت می کنند،تضعیف گشته و بیش از پیش نیازمند پشتیبانی آنها شد. از دیگر سو،گروههای رسمی اصول گرا که تا پیش از انتخابات و در روزهای اوج اعتراضات در جبهه دولت قرار داشتند،اکنون و پس از تضعیف این دولت،و هم به سبب آشکار شدن تفاوت های بالنسبه جدی در دیدگاه های اجتماعی- سیاسی گروه آقای احمدی نژاد با جریان رسمی و الیگارشیک اصولگرا،به تدریج از دولت فاصله گرفته اند. علاوه بر انتقادات فراوان این گروه از دولت و تنش های اخیر بین مجلس و دولت، بارزترین نماد مخالفت این جناح در برابر تلاش تازه دولت برای بازگرداندن آب رفته ِ مذاکره و توافق با ایالات متحده به جوی، کارشکنی در برابر آزادی خانم سارا شورد است که به بهانه وثیقه توانستند چند روز آن را عقب بیاندازند. این البته نخستین زورآزمایی این جناح از اصول گرایان در برابر ابتکارات آقای احمدی نژاد نبود و قطعأ آخرین آن نیز نخواهد بود.
اینهمه سرانجام فرآیندی را رقم زد که با به محاق بردن تلاش ها و سناریوی نیمه تمام مذاکره،روابط بین جمهوری اسلامی و ایالات متحده آن را وارد دور تازه ای از تنش کرده است که با تحریم های تازه،افزایش تهدیدهای ایالات متحده به کاربرد زور،و هشدارهای مقامات جمهوری اسلامی برای اقدامات تلافی جویانه مشخص می گردد.

تلاش برای بازگرداندن آب رفته به جوی و ارسال پیام صلح نیویورکری !

در ماههای اخیر،و پس از آنکه سرکوب شدید اعتراضات آرامشی نسبی ایجاد کرده است، آقای احمدی نژاد در جبهه داخلی کوشیده است تا با طرح دوباره شعارهای آتشین درباره اسرائیل و سخنان تند غیر دیپلماتیک و عامیانه درباره دولتمردان غربی به شیوه سابق تلاش کند تا پرچم مبارزه با ایالات متحده و اسرائیل را خود بر دوش گرفته و نگذارد که برخی از محافل تندرو ِ متحد او با اقدامی نسنجیده کار را پیچیده تر کنند. در چنین حالتی او هم می تواند مخالفان تندور را ساکت کند،و هم می تواند این پرچم را هر گاه مناسب دید بر زمین بگذارد.
در جبهه خارجی،اما،دولت با آزادی سارا شورد و تمایل نشان دادن برای آزادی دو زندانی آمریکایی دیگر،بر آن است به ایالات متحده پیغام دهد که همچنان در تلاش خود برای مذاکره و توافق با آن کشور جدی است. به علاوه آقای احمدی نژاد می کوشد به ایالات متحده نشان دهد که دولت او توانسته است "گرد و خاک" اعتراضات را بتکاند و دوباره بر اوضاع مسلط گردد. از جمله تلاش های تازه دولت آقای احمدی نژاد در عرصه روابط عمومی بین المللی،دعوت چند هفته پیش از آقای جان لی اندرسون،خبرنگار و نویسنده مجله نیویورکر،به تهران برای گفتگوی اختصاصی بارئیس جمهور اسلامی ایران است.آقای اندرسون در گزارش مفصل خود با عنوان"پس از سرکوب"،درباره این سفر و گفتگوی اختصاصی خود با آقای احمدی نژاد به نکات مهمی اشاره می کند. او می نویسد:"یک روز پیش از گفتگو،آقای علی اکبر جوانفکر،مشاور رسانه ای آقای احمدی نژاد،مرا به دفتر خود فراخواند و مودبانه به من گفت: شما می توانید نقشی بیش از یک مصاحبه گر با رئیس جمهورداشته باشید. شما می توانید وسیله آشتی بشوید. شما قادر هستید تا پیام آشتی و نیات صادقانه ایران درباره ایالات متحده را به واشنگتن منتقل کنید"(4). آقای اندرسون سپس می نویسد: "آقای احمدی نژاد،که توانسته است پس از کنار زدن سیاستمداران اصلاح طلب اکنون با جناح محافظه کار قدرتمند در گیر شود،تأیید کرد که تنش و مقابله جویی در رابطه بین ایران و ایالات متحده رو به افزایش گذاشته است. او گفت که این وضعیت خوش آیند او نیست و خوش آیند مردم ایران نیز نیست. آقای احمدی نژاد گفت او به آقای اوباما آشکارا تبریک گفت و نامه به او نوشت و خواستار گفتگوی دوجانبه شد. اما در حالیکه او خود را به سبب این کار در معرض انتقادات داخلی و خارجی قرار داد،آقای اوباما زبان تهدید را برگزیده است" (5).
به علاوه،دولت جمهوری اسلامی در هفته های اخیر با ارسال آنچه نویسنده واشنگتن پست "سیگنال های مثبت" نام گذارده،بر آن بوده است تا نشان دهد که همچنان آماده گشودن فصل جدیدی در روابط دو طرف است.از جمله این "سیگنال ها" شرکت آقای متکی در کنفرانس کابل با حضور خانم کلینتون،در مرداد ماه گذشته،دیدار برخی مقامات ایرانی با آقای مایکل اشتاینر، دیپلمات آلمانی مسئول امور افغانستان و پاکستان در اتحادیه اروپا،برای همکاری به منظور ثبات سیاسی در افغانستان و قول مساعد ایران برای همکاری با "پروژه سپر جهانی"پروژه ای برای جلوگیری از ورود مواد شیمایی قابل استفاده در مواد منفجره به افغانستان،می باشد(6)

ریشه گمانه زنی های اخیر و تغییر تازه در مواضع دولت ایالات متحده!

در هفته های اخیر مقالات و گمانه زنی های مختلفی درباره خطر حمله نظامی به ایران در رسانه ها منتشر شده است. با اینهمه،اما، مقاله مفصل اخیر آقای جفری گلد برگ در ماهنامه آتلانتیک با عنوان "نقطه بی بازگشت" را می توان منشأ و مرکز ِ گمانه زنی های تازه درباره حمله به ایران بر شمرد. با اینهمه،بررسی تحولات اخیر و دقت در ماهیت تنش تازه و افزایش تهدیدات ایالات متحده نشان میدهد مواضع دولت باراک اوباما تغییری اساسی نداشته و همچنان رویکرد دیپلماتیک بر گرایش به اقدام نظامی غلبه دارد. بررسی ها نشان می دهند،که به رغم پیچیده تر شدن موانع و تضعیف رویکرد دیپلماسی،تهدیدات نظامی و تحریم های تازه،اما،برای یافتن راهی برای مذاکره است. بازتاب این نکته در سخنرانی اخیر خانم کلینتون در جلسه کارشناسان سیاست خارجی در واشنگتن،آشکار است. او با رد حمایت از جنبش سبز گفته است: " تحریم و فشار به خودی خود نتیجه بخش نیست،بلکه اهرم هایی را برای رسیدن به راه حل از طریق گفت و گو فراهم میکند" (7). حتی آقای جفری گلدبرگ خود نیز،به رغم برخی برداشت هااز مقاله اخیرش،به این نکته اذعان دارد که ایالات متحده در صدد بوده است تا با جایگزین کردن تهدید حمله به جای حمله راهی برای مذاکر ه و توافق بگشاید. او در پایان مقاله مفصل خود،که بیشتر به اقدامات محتمل اسرائیل پرداخته است،می نویسد: "بر اساس گفتگوهای مختلف در ماههای گذشته با مقامات دولتی من به این نتیجه رسیده ام که اوباما می داند،همچنانکه مشاوران او و دیگر مقامات وزارت خارجه و دفاع می دانند،که یک ایران اتمی تهدید جدی برای منافع ملی ایالات متحده است. در آغاز امسال من با نظر بسیاری از اسرائیلی ها،اعراب،و ایرانی ها که بر این باور هستند که اوباما هیچگاه اقدام به حمله نظامی به ایران نخواهد کرد،موافق بودم. من هنوز هم بر این باور هستم که حمله نظامی به یک دلیل در آینده نزدیک بخت چندانی ندارد. آن یک دلیل همان بی رغبتی محسوس پنتاگون به ایده حمله است. اوباما،اما، اخیرأ به نحو روشنی به این خطر توجه کرده است. او می فهمد که بهترین راه برای جلوگیری از حمله نظامی به ایران آن است که تهدید یک حمله را واقعی نشان دهند. به نظر می رسد،دولت اوباما به عمد خطر حمله را آشکار و بیشتر نشان می دهد"(8).
با اینهمه،نمی توان خطر حمله نظامی را به کلی غیر واقعی بر شمرد و از جرقه ای که می تواند به آتش بزرگی تبدیل گردد غافل گشت. از جمله خطراتی که می تواند احتمال حمله نظامی را به مراتب افزایش دهد دست کم گرفتن قدرت نظامی ایالات متحده و مبالغه در ناتوانی ارتش ایالات متحده در افغانستان و عراق است. دیدگاه غیر واقعبینانه مانند آنچه برخی از تندروها نظیر آقای شریعتمداری تصور می کنند که "نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان در کوچه بن بست گرفتارند،آنها شکست خورده اند". آقای لی هامیلتون، از رهبران سابق کنگره ایالات متحده،با اشاره به این نکته می گوید: "این نظر در آنجا [ایران]که ایالات متحده از نظر نظامی ناتوان شده است،خطرناک است.آنها چون منزوی هستند،قصد و نیات ما را بد فهمیده اند و ایالات متحده و توانایی اش را حتی به طور تقریبی نیز نمی دانند. موضوع ناتوانی نظامی نیست. اگر ما مایل به انجام آن [حمله نظامی] باشیم،می توانیم انرا انجام دهیم". آقای هامیلتون،که آشکارا از اینکه وقت دیپلماسی در حال مستهلک شدن است واز غلبه گفتمان حمله نظامی بر گفتمان دیپلماسی ابراز نگرانی میکند،می گوید: "از حدود سه ماه پیش بالا گرفتن گرایش نظامی قابل تشخیص است. ایالات متحده می گوید سلاح اتمی در ایران غیر قابل قبول است. این به معنی آن است که رویکرد دربرگیری (کان تینمنت) ایران به کناری گذارده شده است"(10).
به نظر می رسد دولت آقای اوباما،از رهگذر قوانین کنگره ایالات متحده،در حال افزایش فشارهای اقتصادی و گسترش دامنه تحریمها و فراتر از تحریم های مقرر در قطعنامه سازمان ملل است تا سرانجام با وادار کردن حکومت ایران به توافق قابل قبول درباره برنامه اتمی اش،از بروز جنگ و حمله نظامی پیشگیری کند.در روزهای آینده دولت ایالات متحده قرار است لیست کمپانی های بین المللی را که برخلاف قوانین داخلی این کشور همچنان با ایران مبادله دارند منتشر سازد. در هفته های اخیر به سبب فشار بی سابقه دولت ایالات متحده شمار بس بیشتری از کمپانی ها به کار خود در ایران پایان داده اند. سازمان انرژی اتمی نیز هماهنگ با تحریم های اقتصادی در حال افزایش فشار بر ایران است. در هفته پیش رئیس این سازمان پست سازمانی آقای هرمن ناکرت،رئیس بازرسان سازمان در ایران را،که مورد اعتراض دولت ایران بود،به ریاست بر کل بخش بازرسی سازمان ارتقاء داده است.
با ایهمه،اما،دولت آقای اوباما اقدامات خود را تنها به تهدیدات نظامی و افزایش فشار اقتصادی محدود نکرده است و همچنان آشکارا خواستار مذاکره با ایران است. سه روز پس از آنکه دریادار مایک مولن برای نخستین بار از آماده بودن برنامه حمله به ایران،به رغم خطرات زیانبار آن،سخن گفت،آقای اوباما به خبرنگاران گفت اگر ایرانیان "اقدامات اعتماد سازی" پیشنهاد کنند او هنوز به مذاکره با ایران متعهد است؛ "بسیار مهم است تا یک رشته موضوعات روشن جلوی ایرانیان بگذاریم تا آنها بدانند چه چیزهایی را ما برای ایجاد اطمینان از آنکه آنها در حال ساخت سلاح اتمی نیستند،کافی میدانیم. آنها نیز باید بدانند به چه چیزی می خواهند بله بگویند"(11). این میتواند بارزترین نشانه برخی تلاش های دو سو برای فراهم کردن مقدمات مذاکره ای جدی باشد.
همچنین،به گزارش واشنگتن پست،دولت ایالات متحده در صدد است تا در کنار افزایش فشارها برای بازگشت ایران به میز مذاکره با گروه 5+1،گفتگوهای جداگانه ای را با ایران درباره افغانستان و تلاش برای جلب همکاری جمهوری اسلامی در تثبیت اوضاع آن کشور،جلوگیری از ورود مواد مخدر،و مبارزه با طالبان،که هر دو کشور در آن منافع مشترک دارند،آغاز کند(12). پرزیدنت اوباما در چهارم اوت گذشته در دیداری با ستون نویسان عمده مطبوعات در واشنگتن،که به گفتگو درباره رابطه جمهوری اسلامی و ایالات متحده اختصاص داشت،گفت او علاقه دارد علاوه بر گفتگو با ایران درباره برنامه اتمی اش،گفتگویی جداگانه نیز درباره افغانستان با آن کشور داشته باشد. او گفت:"ایران باید به گفتگوهای منطقه ای برای ثبات افغانستان بپیوندد،ایران باید و میتواند یک شریک سازنده باشد"(13). به گفته نویسنده واشنگتن پست گفتگو با جمهوری اسلامی درباره افغانستان و به دیده شریک بالقوه به ایران نگاه کردن،که اکنون پرزدینت اوباما آشکارا آن را مورد پشتیبانی قرار می دهد،ماههاست از سوی خانم هیلاری کلینتون،به رغم مواضع ظاهرأ تند او بر ضد دولت ایران،دنبال می شود و او حتی در دیدار های یک نفره با رئیس جمهور بر این موضع پافشاری کرده است.

نتیجه گیری: سرانجام شگفتی اکتبر چه خواهد بود؟حمله نظامی یا آغاز مذاکره؟

به رغم قوت گرفتن گفتمان حمله نظامی و به کار گیری زور در ماههای اخیر در ایالات متحده، بسیار بعید است که در آینده نزدیک، دست کم در دوره نخست ریاست جمهوری باراک اوباما ،تنش های موجود بین دو کشور به وضعیتی منجر گردد که ایالات متحده ناچار از حمله نظامی به ایران گردد. به نظر می رسد به رغم لفاظی های تهدید آمیز هر دو سو بر ضد همدیگر، دولت های هر دو کشور در صدد آن هستند تا راهی برای برون رفت از وضعیت کنونی بیابند. با اینهمه، اما،موانع و چالش هایی که در برابر هر مذاکره ای در دو کشور وجود دارند بسیار جان سخت بوده و تا حدی فراتر از حوزه اختیار و اراده دو دولت قرار دارند. در هر دو سو گروههای با نفوذ و قدرتمندی،با انگیزه های مختاف،در برابر هر گونه مذاکره و مصالحه ای صف آرایی کرده اند. در ایالات متحده نه تنها در خارج از حکومت محافل و لابی های با نفوذی با چنین رهیافتی مخالفت می کنند،بلکه در کنگره نیز میل چندانی در شرایط کنونی برای مذاکره با جمهوری اسلامی وجود ندارد. این مخالفت شدید در رأی 408 در برابر 8 کنگره در ماه اوت گذشته،برای تصویب تشدید تحریم ها بر ضد ایران بازتاب یافت. آقای لی هامیلتون در این باره می گوید "اوباما در کنگره با مخالفتی بسیار قوی،بسیار مصمم،و بسیار محسوس در برابر ایران رویرو است". علاوه بر کنگره،برخی از لابی های با نفوذ،از جمله لابی قدرتمند آیپک،کوشیده اند تا با تمرکز بر برنامه اتمی ایران هر گونه مذاکره و توافق با ایران را،حتی درباره موضوعات دیگر مانند افغانستان که دو کشور در آن منافع مشترکی دارند، به توافقی درباره برنامه اتمی ایران وابسته کنند. همین گروهها توانستند چنین رهیافتی را از سوی دولت جرج بوش،که درصدد گفتگو با ایران برای جلب همکاری او در عراق بود،ناکام گذاردند. افشا گری تازه "سازمان مجاهدین خلق" درباره وجود یک سایت غنی سازی مخفی دیگر در تونل های اطراف تهران در آستانه سفر آقای احمدی نژاد به نیویورک،نیز در همین رابطه مفهوم است. این در حالی است که به باور موافقان مصالحه،گفتگوی دو طرف درباره مسائلی که محتملأ دو طرف دارای منافع مشترک در آن هستند،مانند افغانستان،می تواند با اعتماد سازی برای مذاکرات بعدی بستر سازی کند. سیاست و رویکرد آقای احمدی نژاد در برابر اسرائیل،با هر فصد و هدفی انجام گرفته باشد،نیز نه تنها موجب تقویت سیاست این لابی ها گردیده،بلکه همچنان یکی از موانع افزایش سوء ظن درباره اتمی ایران است. یک کشور نمی تواند هم خواستار پیوستن به باشگاه کشورهای اتمی باشد و هم گهگاه،حتی اگر به مقتضای سیاست داخلی اش باشد،تهدید به نابودی اسرائیل کرده یا در حق موجودیت یک کشور عضو سازمان ملل چون و چرا کند.
در ایران نیز دامنه مخالفت ها با گشودن فصل تازه ای در روابط با ایالات متحده حتی بیشتر از آن سو است. نه تنها گروههای تندرو،که تا کنون از متحدین فعال دولت در قلع و قمع کردن جنبش سبز بوده اند،با چنین رویکردی مخالت می کنند،بلکه گروههای اصلی اصولگرایان نیز،به سبب اختلاف با آقای احمدی نژاد در نحوه اداره کشور و تقسیم قدرت سیاسی،در صدد کارشکنی در برنامه او برای مذاکره هستند. مثلأ،در حالیکه مشاور مطبوعاتی آقای احمدی نژاد می کوشد پیغام آشتی و مصالحه بفرستند،آقای حسین شریعتمداری "سیگنال" دیگری می فرستد. خبرنگار نیویورکر،در حالیکه به رغم میل خود و اجازه آقای احمدی نژاد،به سبب مخالفت مسئولان امنیتی نتوانسته است با آقای رهبران اپوزیسیون گفتگو کند،گفتگویی نیز مدیر روزنامه کیهان تهران داشته است. آقای شریعتمداری با تأیید تنش بین ایران و ایالات متحده می گوید نباید این وضعیت را بحران برای ایران نامید. او به آقای اندرسون می گوید: "واکنش باراک اوباما در برابر ناآرامی ها در ایران تمام سرمایه سیاسی را که ایالات متحده در اینجا برای خودش ساخته بود بر باد داد". او با "توطئه آمریکا" نامیدن تمام اعتراضات پس از انتخابات و متهم کردان رهبر جنبش سبز به همکاری با ایالات متحده، کوشیده است با شرح خطرات حمله نظامی ایالات متحده به ایران،آن کشور را از ریسک حمله به ایران بر حذر دارد. او به آقای لی اندرسون می گوید: "حتی تا پنج سال آینده،ایران و ایالات متحده رابطه دیپلماتیک نخواهند داشت. ایالات متحده بالآخره ایران اتمی را خواهد پذیرفت وحتی پس از آن بهانه ای دیگر برای مقابله با ما خواهد یافت". ظاهرأ آاقای شریعتمداری با ارسال "سیگنال هایی" برخلاف آقای رئیس جمهور،بهترین وضعیت را شرایط نه جنگ و نه آشتی می داند. سکوت نسبی دولت آقای احمدی نژاد به ماجرای قران سوزی کشیش افراطی آمریکایی و،مهمتر از آن،واکنش سنجیده آقای احمدی نژاد در برابر سخنان تند اخیر خانم کلینتون،برخلاف جنجالی که کیهان تهران در این موارد نشان داده است،نشانه بزرگی ِ شکاف در میان دولت آقای احمدی نژاد و برخی از متحدین او،و نماد بارز پرسنگلاخ بودن راه مذاکره و آشتی با ایالات متحده است. این همه در حالی است که دولت از پشتیبانی گروههای اصلاح طلب،اقشار طبقه متوسط شهری،وبخش عمده ای از روشنفکران و دانشگاهیان،نیز،که در همه سالهای گذشته خواهان آشتی با ایالات متحده و واقعگرایی در سیاست خارجی بوده اند،به سبب خدشه در انتخابات و سرکوب اعتراضات مردم،برخوردار نیست.
معمولأ ابتکارات سیاسی برجسته در سیاست خارجی هم به شجاعت و عزم سیاسی قوی نیازمند است،و هم به دولت های قوی و دولتمردانی که در حد بالایی از اعتماد و پشتیبانی افکار عمومی خود برخوردارند. بنابراین،حتی اگر شجاعت و اراده لازم را در میان دولتمردان کنونی در ایران و ایالات متحده مفروض بگیریم،هم دولت ایالات متحده و هم دولت ایران در وضعیت مطلوب سیاسی برای دست زدن به چنین کار سترگ سیاسی نیستند. هر دو دولت،و هر کدام به سبب وضعیت خاص و مشکلات مخصوص به خود،به لحاظ سیاسی ضعیف هستند. در ایالات متحده رئیس جمهور با کاهش شدید محبوبیت همراه بوده است. چشم انداز وضعیت اقتصادی و نرخ بیکاری همچنان تیره و تار می نماید و دموکرات ها انتخابات بسیار سختی در پیش دارند. در ایران،نیز،دولت هنوز جنگ با اصلاح طلبان را به پایان نبرده وارد دور تازه ای از کشمکش با متحدین محافظه کار خود شده است،و شکاف بین دولت و جامعه و شکااف بین جناح های حکومتی از همیشه بیشتر شده است. چنین شرایط سیاسی به علاوه مخالفت های داخلی،در گذشته طرح جان کری برای سفر به ایران و تصمیم آقای لاریجانی برای گفتگو با آقای هوارد برمن،رئیس کمیته خارجی مجلس نمایندگان ایالات متحده را در حاشیه کنفرانس امنیتی منامه،در آخرین مراحل بر هم زده است. بنابراین،"شگفتی اکتبر" اگر چه نمی تواند حمله نظامی به ایران باشد، اما شاهد گشودن فصل تازه ای در روابط بین جمهوری اسلامی و ایالات متحده نیز نخواهد بود. اکتبر،اما،محتملأ می تواند آغاز گر دور تازه ای از گفتگوهای مقدماتی و بسیار سری برای تعیین موارد اختلاف و چشم انداز توافقات محتمل باشد. شرایط سیاسی کنونی در دو کشور- یعنی شرایطی که دو دولت خواهان گشودن فصل تازه ای در روابط دو کشور هستند اما قدرت سیاسی لازم را نداشته و مخالفان نیز می توانند با جنجال رسانه ای آن را عقیم سازند- شرایط مطلوبی را برای پنهانی برگزار کردن چنین گفتگوهایی فراهم کرده است. بر همین اساس،آقای لی هامیلتون به دو طرف چنین توصیه می کند: "قرار نیست یک شبه با هم پارتی برگزار کرده و اسکی کنیم. به نظر می رسد ایرانیان احساس می کنند ایالات متحده باید نخستین گام را بردارد. اما چنین ژستی برای اوباما در شرایط کنونی بسیار سخت است. احساس من این است که گفتگو ها در حالت سری انجام بگیرد. آینکه چه کسی و در کجا آن را انجام دهد،مهم نیست"(13). آن "شخص" می تواند آقای مشائی، رئیس جنجالی دفتر آقای احمدی نژاد،و آقای هامیلتون و آن "جا"می تواند نیویورک باشد.
بنابراین،اگر چه در روزهای پیش از انتخابات آتی کنگره در ایالات متحده محتملأ اخباری از چنین گفتگوهایی به رسانه درز خواهد کرد، اما تا پیش از انتخابات کنگره بعید است دو طرف گامی جدی در این باره بردارند. از جنگ و حمله نظامی، نیز،خبری تخواهد بود. با اینهمه،اما،فاکتور اسرائیل و نقش آن در حمله نظامی به ایران همچنان به قوت خود باقی می ماند. بخش دوم این مقاله به بررسی "فاکتور اسرائیل" در مناقشه کنونی بین ایران و ایالات متحده و خطر حمله نظامی آن کشور خواهد پرداخت.

پانوشت ها:

1) رادیو ان پی آر،28 می 2009،در آنهنگام طفره رفتن خانم صابری از پاسخ گویی به این ابهامات موجب خشم برخی از شنوندگان رادیوی ان پی آر شد.همچنین،آقای امیر.م،کسی که به عنوان متهم ردیف دوم پرونده رکسانا صابری مطرح شد،و سخنگوی جامعه اسلامی مهندسین و مسوول روابط عمومی دفتر آقای باهنر،بعد از اعترافات رکسانا بازداشت شد.و سرانجام به یکسال زندان محکوم شد، (جرس دهم خرداد).
2) آقای میر حسین موسوی،که در آن هنگاو از جمله نامزدهای مطرح انتخابات بود،بر همین اساس در مطاحبه ای با فاینشنال تایمز گفت در صورت انتخاب شدن رهیافت او برای حل بحران اتمی مبتنی بر اعتماد سازی خواهد بود.
3) سالها پیش فتوای آیت الله خمینی برای قتل سلمان رشدی که سپس با تعیین جایزه از سوی شیخ حسن صانعی،رئیس آن زمان بیناد پانزده خرداد و از بستگان آیت الله یوسف صانعی مرجع تقلید اصلاح طلب کنونی،جنبه رسمی گرفت تا مدتها راه را بر هرگونه بهبود روابط ایران با اروپا سد کرد.
4و5)جان لی اندرسون،"نیویورکر"،پس از سرکوب ، 16 اوت،2010.
6) دیوید ایگناشیوس،"واشنگتن پست"،ایالات متحده باید عزم ایران را برای ثبات در افغانستان بیآزماید،17 سپتامبر، 2010.
7) وب سایت فارسی"بی بی سی"،17 شهریور، خانم کلینتون البته گفت حمایت ایالات متحده از جنبش سبز موجب تضعیف این جنبش و بهانه دولت برای سرکوب بیشتر خواهد شد.
8)جفری گلدبرگ،"ماهنامه آتلانتیک"،نقطه بی بازگشت،سپتامبر2010
9 رویکردی "کان تینمنت" که در دوره اتحاد شوروی به منظور محاصره و در برگیری به جای حمله و جنگ اتخاذ شده بود و در سالهای گذشته برخی از مقامات دولتی در ایالات متحده آن را به عنوان رویکردی در برابر ایران اتمی توصیه می کردند و برای دوره ای کوتاه،تا پیش از مواضع افراطی آقای احمدی نژاد در برابر اسرائیل به گفتمان غالب تبدیل شده بود.
10) جان لی اندرسون،"نیویورکر"،پس از سرکوب ، 16 اوت،2010.
11) دیوید ایگناشیوس،"واشنگتن پست"،ایالات متحده باید عزم ایران را برای ثبات در افغانستان بیآزماید،17 سپتامبر، 2010.
12)منبع پیش
13) جان لی اندرسون،"نیویورکر"،پس از سرکوب ، 16 اوت،2010.

تهمورث کیانی،سیاتل(ایالات متحده)،سی ام شهریور 1389 شمسی

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد