logo





برای تنهایی پدرم

چهار شنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۷ - ۱۲ نوامبر ۲۰۰۸

تونیا کبودوند

kaboudvand.jpg
آن هنگام که دست به قلم می برم قلمم او را می نویسد و او را می خواند. قلمم ناتوان از وصف مهر پدری ست. این قلب پردرد و پرزخمم را شاید این نوشته مرهمی باشد. از که بگویم از آنان که فریادهای عدالتخواهی، برابری و آزادی طلبی شان گوش دنیا را پرکرده است و اکنون برای «غیرخودی» چون او با سکوت های زجرآورشان قلبم را تکه تکه می کنند و یا از آنان که بودنشان را در رفتن به جای ماندن دیدند و تنهایی ما را تنهاتر کردند یا آنان که تماس هرازچندگاهی شان ما را دلگرم می کند و ما را به صبری همچون صبر ایوب فرامی خواند.

می نویسم تا همه به یاد آورند؛ او مظلوم ترین زندانی است که سال ها با بیعدالتی جنگید و کنون خود در چنگال این بیعدالتی به بندکشیده شده است. او هرگز نمی ایستد، سکوت اختیار نمی کند و هرگز دست از دفاع از حق دیگران برنمی دارد حتی اگر در بند باشد. چه دردی جانکاه تر از آن که ببینی بسیاری از آنان که آزادند برای آزادی وی گامی برنمی دارند و او که خود گرفتار است برای رهایی همگان در تلاش است.

می نویسم برای آنان که او را مشوشگر اذهان عمومی و نظام برانداز خویش می نامند باور کنند که او فارغ از بازی های سیاسی، تنها دلواپسیاش پایمال گشتن حق همنوعاش در هر لباس و هر جنسیت و هر نوع تفکر و ایده سیاسی است.

در آغاز راه تنها بود و چه خیل یارانی که دست یاری به سویش دراز کردند و خود را همگام و همراه با وی دانستند. هرکس با هدف و نیت خاص خویش خواست تا نگذارد این بار سنگین تنها بر دوش او باشد و افسوس از این میان تعداد یاران راستین انگشت شمار بود. چه آنان که ترسیدند و چه آنان که در پی نام و نشانی بودند همه رفتند و اکنون او باز هم چون آغاز راه تنهاست. او نه می ترسد و نه در پی نام و نشانی است و چنین است تاوان ماندن ۱۱ سال حبس و شکنجه برای آن که نخواست برود، برای آن که ماند تا همگان باور کنند و بدانند باید از حق دفاع کرد تاوانش هرچه هست باشد.

تونیا کبودوند
فرزند محمد صدیق کبودوند

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد