logo





از «نافرمانی مدنی» تا «بدفرمانی مدنی»

(بخش سوم)- نظرات «دیوید ثورو» درباره نافرمانی مدنی

دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۷ - ۱۰ نوامبر ۲۰۰۸

عمار ملکی

ammar-maleki.jpg
درباره نافرمانی مدنی چه به لحاظ تئوری و چه در عمل، نظرات و دیدگاه های مختلفی مطرح بوده و هست که جمع آوری و دسته بندی این دیدگاه ها به زبان پارسی کمتر صورت گرفته است و بعضی از آنها به شکل پراکنده در میان مقالات یا کتابها، دیده می شود. در ادامه این نوشتار با توجه به ضرورت بحث های پیش رو در این نوشته، به ذکر نظرات مختلف بزرگان عرصه‏های اندیشه و مبارزه‏ی سیاسی درباره نافرمانی مدنی پرداخته و سعی می شود که با دسته بندی این نظرات، به شناختی جامع تر از مشخصات و شرایط این عمل اعتراضی دست یابیم.
در این مبحث نگاهی اجمالی به نظرات و همچنین سیره مبارزاتی شخصیت های فکری و سیاسی مختلفی از جمله، ابداع‏کننده نظریه نافرمانی مدنی هنری‏دیوید ثورو، نویسنده مشهور روسی لئو تولستوی، رهبر فقید استقلال هند مهاتما گاندی، رهبر ضد تبعیض نژادی علیه سیاهپوستان آمریکا مارتین لوترکینگ، فیلسوف سیاسی مشهور آلمانی هانا آرنت، فیلسوف سیاسی مشهور آمریکایی جان رالز، فیلسوف نامدار معاصر آلمانی یورگن هابرماس، فیلسوف حقوق آمریکایی رونالد دورکین و مبارز نستوه ضد آپارتاید نلسون ماندلا خواهیم داشت. یقینا به این مجموعه می توان نظریه پردازان و فعالان دیگر مبارزات مدنی را اضافه نمود، لیکن سعی شده است تا در اینجا به نامدارترین و تاثیرگذارترین شخصیت ها در این زمینه پرداخته شود.

1- هنری دیوید ثورو(1862-1817)
دیوید ثورو، طبیعی دان و فیلسوف آمریکایی را واضع نظریه نافرمانی مدنی می دانند. او در جزوه مشهور خود - نافرمانی مدنی1- ، نگاه خویش را درباره حکومت، قانون و سیاستهای دولت وقت آمریکا بیان می دارد و چرایی و چگونگی سرپیچی از قانون ناعادلانه را با ذکر مثال هایی در جامعه خویش شرح می دهد و خصوصیات آنرا برمی شمارد.
او با پرسش هایی ساده آغاز می کند: "آیا شهروند می باید مجبور باشد وجدانش را حتی لحظه ای، یا ذره ای، به قانون‏گذاران بفروشد؟ پس وظیفه ی وجدان بشری چیست؟" و سپس پاسخ می دهد: "فکر می کنم که قبل از هر چیز می باید انسان بمانیم و پس از آن شهروند. خردمندانه نیست که به قانون همان احترامی را بگذاریم که به حقیقت و راستی. تنها وظیفه ای که من حق پذیرش آن را دارم این است که در هر زمانی، آنچه را که «درست» تشخیص می دهم انجام دهم... قانون، هرگز انسانها را ذره ای منصف تر و عادل تر نکرده است و با احترام آنان به خود، حتی طرفدارانش را به کارگزاران هر روزه ی ستم قانونی تبدیل نموده است."
ثورو با مثال زدن سربازان و درجه دارانی که به طور منظم اما برخلاف اراده و میل شان و حتی بر خلاف عقل سلیم و وجدان شان به سوی جبهه های جنگ - ‏با مکزیک ‏- می روند، می گوید: "اینان شکی ندارند که درگیر جریانی نفرین شده اند، اما بدون هیچ مقاومتی به آن تن می دهند... توده های آدمیان به این ترتیب است که به حکومت خدمت می کنند، نه بمنزله انسان بلکه با جسم شان، بیشتر به‏عنوان ماشین، به خدمت حکومت درمی آیند... در بیشتر موارد، در اینان اثری از تمرینی آزادانه، چه در زمینه ی قضاوت یا احساس اخلاقی به‏چشم نمی آید، بلکه خود را تا سطحی پست همچون چوب و خاک و سنگ کاهش می دهند... با این وجود همین انسان هایند که معمولا شهروند خوب به‏شمار می آیند. باقی افراد از قبیل اکثر قانونگذاران، سیاستمداران، حقوقدانان، روحانیون و کارمندان دفتری، بیشتر از طریق مغزشان در خدمت حکومت اند،... اینان به همان اندازه ای که به خدا خدمت می کنند احتمال دارد که ناخواسته به شیطان نیز خدمت کنند. درمقابل، تعداد اندکی هم- از جمله قهرمانان، وطن پرستان، شهدا، مصلحین و نیز انسانهای حقیقی- از طریق وجدان بیدارشان به حکومت خدمت می کنند و به همین دلیل به‏وقت ضرورت، بیشترین مقاومت را در مقابل دولت نشان می دهند. ازین‏روست که حکومت معمولا با آنان بمانند دشمن رفتار می کند. انسان خردمند، تنها هنگامی مفید است که انسان باقی بماند."
ثورو سپس در پاسخ این سوال که آدمی اگر بخواهد انسان باقی بماند، در برابر دولتی که ناعادلانه رفتار می‏کند، چه باید بکند؟ به حق خودداری از وفاداری و تبعیت از حاکمیت و حق مقاومت در برابر آن، هنگامی که ستمگری یا بی کفایتی اش عظیم و تحمل‏ناپذیر شده باشد تاکید می‏کند و می‏گوید: "در اینگونه موارد، مردم و همچنین هر فردی، می باید به هر قیمتی که شده عدالت را اجرا کنند و هزینه های احتمالی آن را نیز پذیرا باشند."
ثورو سپس با اشاره به مردمانی که از اصناف و طبقات مختلف، به عدالت بهای لازم را نمی‏دهند و بیشتر از انسانیت، به بازرگانی و کشاورزی علاقه‏مندند، می‏پردازد و آنها را مانع اصلی اصلاحات می‏داند. او می‏نویسد: "باید توجه داشت که هزاران نفر وجود دارند که در«نظر» مخالف بردگی و جنگ اند: کسانی که با اینهمه، در «عمل» کاری برای پایان دادن به این اوضاع صورت نمی‏دهند. کسانی که خود را فرزندان واشنگتن و فرانکلین می‏دانند، با دستانی در جیب می‏نشینند و می‏گویند که نمی‏دانند چه کنند و البته که کاری هم نمی‏کنند؛ کسانی‏که حتی مسئله آزادی بشر را نسبت به مسئله آزادی تجارت درمرتبه‏ی دوم می‏بینند... [اینان] حداکثر اینکه، تنها یک رای ارزان و بی ارزش به صندوق می‏اندازند، و هنگام عبور حقیقت از کنارشان، با اکراه، کلاهی به احترام او از سر برمی دارند."
ثورو با تاکید به انجام اقدامی قاطع و موثر، درباره کسانی که تنها به رای‏دادن برای حصول تغییرات دل خوش کرده اند، می‏گوید: "حتی رأی دادن به حقیقت و راستی، مساوی با انجام کاری برای آن نیست. فقط بیان ضعیفی است از میل‏تان به پیروزی آن. انسان خردمند، «راستی» را به دست بخت و اقبال نمی‏سپارد و به آرزوی غلبه از طریق رأی اکثریت نیز نمی‏نشیند."
ثورو وظیفه انسان نمی‏داند که خود را وقف برچیدن هر گونه نادرستی - حتی بزرگترین آنها – کند، لیکن حداقل وظیفه‏ی انسان می‏داند که از آن نادرستی دست بشوید و اگر دیگر نمی‏خواهد لحظه‏ای به آن بیاندیشد، حداقل در عمل هم از نادرستی پشتیبانی نکند.
در ادامه او به مهمترین سوالی اشاره می‏کند که مابقی مقاله به توضیح آن می‏پردازد و می‏توان آنرا مبانی تئوری نافرمانی مدنی از نظر ثورو دانست. او این‏گونه می‏پرسد و پاسخ می‏دهد:
"قوانین ستمگرانه همیشه وجود دارند: آیا باید در مقابلشان کرنش و اطاعت کنیم، یا بکوشیم تا کم کم اصلاح شوند (و در عین حال) تا وقتی که در این کار موفق شویم از آن قوانین پیروی نماییم، و یا اینکه باید بیدرنگ آنان را زیر پا بگذاریم؟
به‏طورکلی انسانها تحت انقیاد چنین حکومت هایی، معتقدند تا زمانی که اکثریت را به تغییر این قوانین متقاعد نکرده اند، می‏باید از آنها پیروی کنند. اینان بر این باورند که اگر مقاومت کنند، نتیجه‏ی کار بدتر از خود «شر» موجود خواهد شد. اما برعکس باید بدانند که اشکال اصلی در خود دولتی است که با برخوردهایش، نتیجه‏ی اصلاح را بدتر از شر می‏سازد. حاکمیت است که اصلاحات را به سوی «بدتر» سوق می‏دهد. چرا حکومت قبل ازاینکه صدمه‏ای ببیند، داد و فریاد برمی‏آورد، هیاهو به‏راه می‏اندازد و با اصلاحات مخالفت می‏ورزد؟ چرا شهروندانش را تشویق نمی‏کند که برای کشف و نقد خطاهایش در آماده باش همیشگی به‏سر برند، و چرا با آنان برخورد سزاوارتری نمی‏کند؟ چرا همیشه مسیح را به صلیب می‏کشد، کپرنیک و ولتر را از جامعه طرد می‏کند و واشنگتن و فرانکلین را شورشی نام می‏نهد؟"
ثورو سپس تاکید می‏کند که اگر بی‏عدالتی در حد اصطکاک لازم برای حرکت ماشین دولت باشد، می‏توان آنرا به حال خود گذاشت. اما اضافه می‏کند که: "اگر ذاتش طوری است که از تو می‏خواهد تا عامل بی‏عدالتی نسبت به دیگری باشی، پس من قاطعانه می‏گویم قانون را زیر پا بگذار. بگذار هستی‏ات ضد آن اصطکاک باشد تا ماشین نظام را متوقف سازد. آنچه من باید انجام دهم این است که مطمئن گردم در هیچ حالتی، به نادرستی‏ای که محکومش می‏دانم، تسلیم نخواهم شد."
ثورو وظیفه‏ی عملی هر فرد در مقابله و اعتراض به بی‏عدالتی را، در قطع حمایت از دولت ستمکار می‏داند و عمل قاطع یک نفر را، ارزشمندتر از ناله کردن تمامی مردم می‏داند:
"بی تردید می‏گویم، آنانی که خود را «ضد بردگی» می‏دانند ، قبل از اینکه به حقیقتی لطمه وارد کنند که در پی پیروزی آنند، می‏باید به‏صورتی فوری و مؤثر، حمایت جانی و مالی خود را از دولت قطع کنند و منتظر کسب اکثریت عددی در آینده نمانند... به‏خوبی می‏دانم که اگر نه یک هزار، اگر نه یکصد، بلکه اگر ده نفر انسان (بتوان نام برد) - بله اگر فقط ده نفر انسان شریف - باز هم نه، اگر فقط یک انسان شریف در این ایالت ماساچوست، که در تلاش برچیدن بردگی است، در عمل وجود داشت - که حاضر بود ازین مشارکت خارج شود، و به همین خاطر در زندان ولایتش محبوس می‏شد - همین به تنهایی می‏توانست به‏معنی الغا بردگی در آمریکا باشد. چرا که مسئله اصلی این نیست که آغاز کار ممکن است چقدر بی اهمیت در نظر آید؛ آنچه که یک بار به‏خوبی انجام شود، برای ابد انجام شده است. ولی در عمل این چنین نیست، و ما فقط عاشق صحبت کردن از خوبی هستیم. مأموریت ما، سخن گفتن از آن است نه عمل به آن! اصلاح‏طلبی فقط انبوه روزنامه‏ها را به‏خدمت می‏گیرد، اما نه آن تک نفر را."
مساله‏ی قبول هزینه به‏خاطر نافرمانی در برابر قوانین ظالمانه دولت، در ادامه مقاله ثورو توضیح داده می‏شود و این هزینه را افتخاری برای انسان آزاد و رسوایی برای حکومتی که انسان را به‏خاطر تن‏ندادن به ظلم بزندان می‏اندازد، می‏داند:
"در حاکمیتی که بدون انصاف انسان‏ها را به زندان می‏اندازد، طبیعی است که جای راستین انسان منصف نیز در زندان باشد. تا امروز، تنها جایی که حاکمان ماساچوست برای جانها و روحهای نسبتا آزادتر و امیدوارتر شهروندان خود تأمین کرده اند ، زندانهایش می‏باشد تا آنان را بنام قانون خود‏ساخته‏شان از حکومت دور نگه‏دارند... زندان، سرزمین تک‏افتاده، اما آزاد و قابل احترامی است که حکومت، آنانی را که بر علیه او می‏باشند، در آن جای می‏دهد و تنها مأمنی است در یک حکومت برده‏دار، که انسان آزاد در آن می‏تواند با افتخار بسر برد."
ثورو همچنین اقدام اعتراضی جمعی با قبول هزینه را، تنها راه عقب راندن حکومت و پیشگیری از اقدامهای خشونت‏بار بعدی می‏داند:
"زمانی که حاکمیت بر سر دوراهی به زندان انداختن همه‏ی انسانهای منصف از یک‏سو و ترک جنگ تجاوزگرانه و برده‏داری از دیگر سو قرار می‏گیرد، در انتخاب خود تردیدی راه نمی‏دهد. اگر امسال یک هزار مرد مصمم می‏شدند که احکام مالیاتی‏شان را نپردازند، اقدامی خشن و خونین نمی‏توانست باشد. بالعکس، پرداخت آن مالیات هاست که خشونت‏بار و خون‏بار است، چرا که حکومت را قادر می‏سازد تا دست به خشونت زند و خون بی‏گناهان را بزمین ریزد. این در واقع به‏معنی «انقلابی صلح آمیز!» است ، اگر چنین انقلابی ممکن باشد."
در ادامه جزوه نافرمانی مدنی، ثورو به ذکر خاطرات خود از زندانی شدن یک روزه‏اش به‏دلیل عدم پرداخت مالیات می‏پردازد و بیان می‏دارد که این تجربه چگونه باعث متحول شدن نگاهش به حاکمیت و مردمانی که با آنها زیست می‏کند، گردید:
"علاوه بر اینها توانستم حاکمیتی را که زیر سایه‏اش زندگی کرده بودم، از آن هم واضح تر و شفاف تر ببینم. فهمیدم مردمی را که بین شان زندگی می‏کردم تا چه حدی می‏شود به‏عنوان همسایگان و دوستانی خوب رویشان حساب کرد... در فداکاری‏هایشان برای بشریت، دست به هیچ خطری نمی‏زنند، حتی در حد اموالشان. در نهایت اینکه خیلی هم شریف نیستند، به‏طوریکه با دزد همان‏گونه رفتار می‏کنند که دزد با آنان، و امیدوارند با کمک برخی مراسم مذهبی ظاهری، قدری نماز، روزه، دعا و عمل کردن به یک روش سرراست اما بی فایده، روح خود را نجات بخشند."
در انتهای مقاله با اشاره به اینکه او به انجام وظایف شهروندی (مانند پرداخت عوارض راه‏سازی و پشتیبانی مالی از مدارس) عمل می‏کند، حساب خود را از آشوب‏طلبان و سهل‏انگاران جدا می‏سازد و می‏گوید:
"به زبانی ساده‏تر تنها آرزومندم که از پشتیبانی و ابراز وفاداری به حاکمیت خودداری کنم، از حوزه‏ی اقتدار آن خارج شوم و به‏طور مؤثر دامن خود را ازو دور نگهدارم... در اندیشه‏ی ردیابی آثار پشتیبانی و وفاداری‏ام می‏باشم. در واقع به شیوه‏ی خود، در سکوت به حاکمیت اعلام جنگ می‏کنم، با این‏حال، آنطور که معمول است هنوز هم تا آنجائی که می‏توانم از مزایای حکومت استفاده می‏کنم."
ثورو سپس فروتنانه می‏گوید که با امید به وجود انسانهایی همدل در میان شهروندانش بتواند این فرجام خواهی ظاهرا ناممکن را توسط خود آنان از حکومت امکان پذیر سازد تا حاکمیت را به‏سوی احترام حقیقی به فرد حرکت دهد. او در پایان آرزوی خویش را برای داشتن حکومتی حداقلی، مردم سالار و مقید به حقوق بشر که بتواند نسبت به همه انسانها منصف باشد، و با فرد محترمانه رفتار کند، بیان می‏دارد. "حکومتی که اگر عده انگشت شماری بی توجه به او زندگی کنند، نهراسد ازین که امنیت و آرامش‏اش دچار آسیب ‏شود."
در اینجا باید نکته دیگری در ارتباط با اندیشه ثورو درباره‏ی نافرمانی مدنی ذکر شود که در مقاله‏ای دیگر از ثورو با عنوان «رساله‏ی دفاع از جان براون» بدان پرداخته شده است. جان براون، مزرعه‏داری که طرفدار الغای بردگی امریکایی بوده است، واپسین سالهای زندگی‏اش را به مبارزه‏ی خشونت‏آمیز علیه بردگی اختصاص داده بود. ثورو در آن رساله، دفاع از او را بر عهده گرفت و با ستایش آرمان تعالی‏گرای او حمایت بدون محدودیتی از عمل خشونت‏آمیز وی بعمل آورد.
"ثورو، خشونت جان براون را تحت عنوان حق مطلق کاربرد قدرت علیه قدرت، توجیه می‏کند. او می‏گوید: « من نه می‏خواهم بکشم و نه کشته شوم. اما می‏توانم تصور کنم زمانی فرا خواهد رسید که این یک یا آن یک اجتناب ناپذیر خواهد بود.» ثورو - برعکس گاندی - خشونت را فی نفسه، بد تلقی نمی‏کند و در مورد توجیه اعمال خشونت‏آمیز، بدون هیچ گونه ابهامی می‏نویسد: «یکبار هم که شده تفنگ ها... با هدف خوب بکار گرفته شدند و این ابزار در دستهایی قرار گرفت که می‏دانستند چگونه از آن استفاده کنند... دیگر مساله این نیست که از چه سلاحی استفاده می‏شود، بلکه مهم آن‏است که با چه نیتی مورد استفاده قرار می‏گیرند.»"2
٭ ٭ ٭
در جمع بندی نظرات ثورو می‏توان ویژگی‏های زیر را درباره نافرمانی مدنی در اندیشه وی برشمرد:
· وجدان انسانی، حقیقت و راستی مهمتر از قانون بشری؛
· پرداخت هزینه در راه پایبندی به اجرای عدالت؛
· اگر قرار باشد عامل بی‏عدالتی باشی، همانوقت قانون را زیر پا بگذار و منتظر متقاعد کردن اکثریت نباش؛
· وظیفه‏ی فردی و نه در انتظار جمع بودن؛
· نافرمانی مدنی، راه پیشگیری از خشونت؛
· انجام وظایف شهروندی جهت نشان دادن اختلاف نافرمانی مدنی با نافرمانی مجرمانه؛
· استفاده از ابزار خشونت علیه بی‏عدالتی به‏عنوان یک حق؛
· نیت پاک اهمیت دارد و نه وسیله رسیدن به آن؛

ammarmaleki@yahoo.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد