logo





از من … تا انسان

پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۹ - ۰۵ اوت ۲۰۱۰

مسعود دلیجانی

masouddelijani.jpg
هرگز!
شعله ای نبوده ام
بر نوکِ فسفری ِ
پاره خطی چوبین،
بین دو بی نهایت”
که از جرقه ای شعله برکشم
و از نسیمی خموش.
و هرگز!
معلق نبوده ام
به بود ونبود
چون شراره ای
که می جهد و می میرد،
“بین دو هیچ”
که از بوسه ای زاده شوم
و در خاک، خاک.
* * *
آتشی بوده ام
گدازان.
با زبانه هایی
خیزنده و کاهنده
کاهنده و میرنده
میرنده و زاینده
زاینده و اوج گیرنده
که تمامیِ حجمِ زمانِ سپری را
از یاخته هایِ دور دستِ زمین
تا هم اکنون
که عاشقانه بر رویت لبخند می زنم
در گرمایِ رنگینِ شعله هایم می بینی.
و شراره های رویا را نیز
که پرتاب می شوند
تا انتهایِ آینده.
من تمامیِ تاریخ بوده ام
از ابتدا تا انتهایِ هستی.
اما هرگز!
نه از هیچ آغازیده ام
نه در هیچ تمام.
و همواره ابدیتِ سیالِ در رگانم را
گریسته ام
خندیده ام
فریاد برکشیده ام
بوسیده ام
و لحظه لحظهء با تو بودن را نیز
حتی اگر در مُغاک خاک
به آرامی بِخُسبم
چرا که مرگ
خستگی مفرط در تراکم زمان را
غمگنانه می رباید
“و تولد خستگی نمی شناسد.”


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

سلام همشهري
امد
2010-08-07 13:11:20
اسمته كه ديم خوشحال بيم،شعرت قشين بي و عميق برقرار باي رفيق قديمي....امد

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد