logo





دژخیم بی آینده

سه شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۹ - ۰۳ اوت ۲۰۱۰

کامبیز گیلانی

KambizGilani.jpg
در سرزمین من
هنوز هم
کوچه های خونین اش
سنگفرش جلاد را
به مسخره گرفته اند

در سرزمین تشنه
هیچ باور پژمرده ای
سخنران افسرده ای
یا
دژخیمی بی آینده
با هوای تازه
به یگانگی
نخواهد رسید

از این دستار خون ریز
از این پیکر سنگ ساز
چهره ی زیبای تولد
حیات را
دوباره
دگرگون خواهد کرد

جهان بیدار ست
کوچه ها
دیریست
تا رویای شکوفه ی گلدانها
تا شعری
که
زمزه می شود در ذهن
با
دست های یکدیگر
به رفاقت رسیده اند

از پشت پنجره
صدای قشنگی به گوش می رسد
کسی آوازی می خواند
که قلب را می جوید

از راه پیامی می رسد
خیرشی
که
زندگی را می جوید
و من
بی تردیدی در اندیشه
گوش زخمی را
به آواز
پای خسته را
به راه
و
دل منتظر را
به پیوند بی شمار دست ها
با عشق
می سپارم


از این خرابه
عبور باید کرد

چشم بر آن پوشیدن
یا
گریز از آن
راه به بی راهه
به زخمی غم انگیزتر
خواهد برد

و من
با قامتی
هنوز محکم
با چهره ای
هنوز عاصی
و
مشتی
پر از فردا
زمزه می کنم
با خود:

هر روز
یک گام
به سوی آزادی

هر روز
یک گام
به سوی رهایی.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد