تصویر متفاوت و تکان دهنده عیسی سحرخیز در هنگام اعزام به دادگاه که احتمالا از بی مبالاتی مامورین زندان منتشر شده، به گمانم بیش از هر کنش سیاسی دیگری در فضای سیاسی و به خصوص رسانه ای تاثیرگذار بوده است.
قدرت بی مانند این تصویر در نشان دادن استبداد خشن، کریه و شریر، بی مانند است و احتمالا باید این عکس را در زمره یادگارهای تاریخی و ماندگار این دوران محسوب کرد.

ظاهرا این تنها عکسی است که از زندانیان سیاسی در دوران زندان به دست آمده و سوگمندانه همه آنچه را که از فشار و سختی زندان در ذهنها متبادر می شود، تایید می کند. نگاه ویژه و معنادار سحرخیز به دوربین او را که قهرمانانه در مقابل فشارها مقاومت کرده متمایز می کند و تکیدگی قامت، وی را به مثابه نمادی برای دوران کنونی برجسته می سازد.
اگر آن برش کوچک از تصویر سرباز مراقب او که اونیفرم سازمان زندانهای ایران را بر تن دارد نبود، میتوانستیم سحرخیز را زندانی سیاسی مثلا دهه 30 شوروی استالین بدانیم و تصور کنیم که در چارچوب درب آهنی زندان مخوف لوبیانکا ایستاده و ماموران چکا(سازمان مخوف امنیتی بریا) او را تا حد مرگ کتک زده و به شنیع ترین شیوه های ممکن شکنجه کرده اند. البته شوربختانه ساعاتی پس از انتشار همین عکس فاش شد
که سحرخیز در دادگاه از شکنجه شدید خود سخن گفته و عالیترین مقامات مملکت را در مقابل آن مسئول دانسته است.
صاحب تصویر تکان دهنده این روزها البته در دستان خود مجموعه ای کاغذ به هم فشرده دارد که می توان حدس زد دفاعیات وی در برابر انواع اتهاماتی است که او را نشانه گرفته اند و طرفه آنکه خود در سالیانی پیش سمتی در دستگاه مطبوعاتی دولت داشته است و به جای لایحه دفاعیه، پوشه ای از مطبوعات را به همراه داشته است.
در دوران پس از انتخابات پرماجرای گذشته، در اهمیت منحصر به فرد تصاویر در انتقال مفاهیم سخن بسیار گفته شده و امروز و پس از انتشار این عکس، بار دیگر معجزه تصویر را نمایان تر می توان احساس کرد.
تاریخ نظامهای استبدادی و توتالیتر در دوران معاصر از نزاع گسترده و معنادار آنان با انتقال تصویر غیر کنترل شده سرشار است.
بیهوده نیست که کره شمالی را کشور بی تصویر می نامند و حتی استفاده از موبایل در این کشور ممنوع است و توریستها در بدو ورود علاوه بر پاسپورت، باید تلفنهای خود را نیز تحویل دهند تا مبادا عکسی بر خلاف نظر حاکمان پیونگ یانگ منتشر شود.
شوروی کمونیستی و چین مائویی هم نشانه های روشنی از مقابله با تصویر داشتند و تحلیلگران یکی از علل سرکوب گسترده دانشجویان چینی را در میدان تیان آنمن در سال 1989، پوشش گسترده تجمع آنان در رسانه های جهانی می دانند.
در ایران هم که پیگرد عکاسان و خبرنگارانی که برنامه های جریانات منتقد را پوشش تصویری می دهند تقریبا عادی شده و حکم محکومیت بسیاری از آنان تنها به همین اتهام صادر شده است.
گویی نحوست نهفته در ذات استبداد به گونه ای است که تنها تصویر قدرت انتقال همه مفهوم آن را دارد و این البته از نگون بختی دیکتاتورهای معاصر است که لنز دوربین ها، شرارت های آنان را شکار و آشکار می کند؛ اتفاقی که همتایان گذشته آنان، آسوده از آن بودند.
به گمانم دوربین های که به جنگ تمامیت خواهی رفته اند از این فرصت بهره مند شده اند که علاوه بر صورت، سیرت آن را به نمایش گذارند و این احتمالا ظرفیت جدیدی است که کشف شده است.
می توان در رخسار رنگ پریده، تکیده و نحیف، اما مقاوم سحرخیز، سیرت بدسگال استبدادی را به تماشا نشست که او را اینچنین به بند کشیده است.