logo





روشنفکر

سه شنبه ۱۵ تير ۱۳۸۹ - ۰۶ ژوييه ۲۰۱۰

بیژن باران

bijan-baran.jpg
جامعه ی یک کشور به گروههای مختلف با خواستها و منافع مختص خود تقسیم می شود. در جوامع کنونی، چندین گروه بزرگ اجتماعی باهم از طریق سنن تاریخی، قوانین مدنی، ابزار قهر در تعامل و تقابلند. این گروهها صاحبان سرمایه و کار، دیوانیان دولتی و نظامی، شاغلان خدمات و روزمزد، دارنده گان پیشه های آزاد و دکان و دکه، سلسله مراتب مذهبی و خیریه می باشند. این نیروها در جامعه به کسب و کار خود مشغولند؛ با یک دیگر در داد وستد دائمی اند. در حالیکه قیافه حق بجانب بخود میگیرند؛ برای قبضه قدرت با هم در تنازع اند.

قبضه قدرت بمعنای گرفتن اختیارات/ تصمیم گیریهای کلان در باره منابع مالی، مقامات عالی دولت، روابط خارجی است. در خاورمیانه عظیم ترین سرمایه در دست دولت است نه بخش خصوصی. این تنازع آشکار و پنهان، طیف گسترده ای از رفتارهای اجتماعی را در بر می گیرد: از باندبازی، پارتی بازی، لابی گری، بحث، مچگیری، افشاء، روشنگری، اقناع، تا خشونت، قتل، زندان، شکنجه، تجاوز، تبعید، ترور، اعدام.

جامعه هرچه به عصر مدرن نزدیکتر باشد این تنازعات جنبه جدلی، تعاملی، اقناعی، مقبولیت بیشتر پیدا می کنند. نمونه: در آمریکا در دهه های 20 - 30 سده گذشته خشونت داخلی مزمن بود. در دهه های 50 – 60 بجنگ و گریز خیابانی و دادگاهی کشید. در دهه 80 - 90 شرایط داخلی مدنی شد؛ ولی خشونت از داخل به خارج تسری کرد. این صدور خشونت به خارج دلایل خاص خود را دارد.

در مقابل سازمانهای مدنی و بشر دوست که بجهان سوم کمکهای مالی، فکری، طبی میکنند؛ نهادهای انتفاعی نظامی با 120 میلیون شاغل، سهامدار، کارخانه دار، نانخوار در 50 ایالت این خشونت را برای دفع تولید ابزار جنگی مدافع اند. نمونه: پنتاگون بزرگترین مصرفکننده نفت در جهان است. دفاع آمریکا بعهده پنتاگون است پس نفت در سیاست خارجی آمریکا بمثابه "امنیت ملی" قلمداد می شود.

*

متناظر با گروههای موجود در جامعه معاصر، نهادهای فرهنگی و رسانه های اجتماعی پدید می آیند. در خاور میانه بخاطر تملک کلان دولت، نهادهای فرهنگی و رسانه های اجتماعی هم عمدتا در کنترل دولت اند. این نهادها و رسانه ها برای توضیح کارکرد یک گروه به دیگر گروهها برای اقناع/ توجیه وضع موجود، قلمزنهای خود را دارند.

در نهادهای فرهنگی سیاست درازمدت و در رسانه ها سیاست روز حاکمیت تبلیغ می شود. این قلمزنها موازی منافع گروه خود در قدرت سیاسی یا توهم رسیدن به قدرت سیاسی با رسانه های گروهی به ترویج نظرات خود می پردازند. آنها آثار کلامی خود را تولید و توزیع میکنند.

در گذشته در ایران بخاطر اختناق دیکتاتوری وابسته/ کمپرادر، تضاد تعیین کننده ایکه منجر به انقلاب بهمن 58 شد تمام عناصر سران مخفی، علنی، تقیه گر اپوزیسیون تحت مقوله فرهنگی روشنفکر تجرید می شدند. روشنفکران طیف نامتجانسی از راست تا میانه و چپ را در برمی گرفت. خانلری، شفا، نیکخواه، لاشایی، نهاوندی، آل احمد، بهرنگی، جزنی، پویان، احمدزاده، آرینپور، گلسرخی، رحیمی، آخوند شهید غفاری، طالقانی، شرعیتی، آخوند مطهری، هزارخانی، بهبهانی، خواننده فرهاد- همه روشنفکر قلمداد شده اند.

البته برخی از این روشنفکران از طریق حرفه و شغل سیاسی امور زندگی خانوادگی را تامین می کردند. گاهی هم دستی در ادبیان داشتند. ولی با نگاهی از نزدیک باید در شخصیت، اعتقادات، آگاهی طبقاتی، وجدان اجتماعی، تحصیلات تخصصی، اطلاعات مدرن، منافع فردی آنها غور کرد.

انقلاب جمهوری نیروهای وسیعی از جامعه را آزاد کرد؛ آنرا از تمرکز نخبه گرایی به پخش نهادهای مدنی، فرهنگی در تمام 31 استان ارتقاء داد- البته تحت لوای ولایت شیعه گرا. این استانها از تهران با جمعیت 7-8 میلیونی تا یزد نیم میلیونی و یاسوج 100 هزار نفری. لذا اگرچه خشونت خونین پس از انقلاب با پیش بطور عینی حس می شود؛ ولی ماهیت 2 رژیم از بن متفاوت است. اولی متمرکز تکمحوری، وابسته بغرب، نجبه گرا، تحفه ای/ توکنیسم بود؛ دومی پراشی،وابسته به سنت، امتگرا با چند جناح موازی.

لذا در دهه های 30 تا 40 تمام این "روشنفکران" با ابزار مختص خود برای تقلیل، تعدیل، سقوط دیکتاتوری فعال بودند. اکنون صفوف این روشنفکران هم از نظر سیاسی و هم از نظر تخصصی تجزیه شده: زنان، ملیتها، چپ، وکلا، مهندسان، روحانیون، راست، روزنامه نگاران، شاعران، حقوق بشریها، سبزها، اصلاحگران، اصولگرایان، کارگزاران، دانشجویان، سندیکاهای گارگری، حوزه ای. شاید تا سد گروه بتوان شمرد. محتوای سیاسی کنشهای آنها هم را میتوان مداقه کرد.

اکنون هر گروه اجتماعی قلمزنان خود را دارد؛ اگرچه گاهی با پول، زندان/ توبه، منافع فردی، قومی، منزلت آنها در مقامهای مختلف اجتماعی نصب می شوند. ماهیت گذاری سرمایه داری جامعه کنونی بر 2 محور عمده در حرکت است: پیاده کردن سرمایه داری غربی در استبداد شرقی و موازنه سرمایه داری دولتی با خصوصی. این محور 2می ارثیه انقلابات توده ای آغاز سده 20 در اروپا و آسیا می باشد.

گاهی گذشته این قلمزنان با رفتار فعلیشان در تناقض قرار می گیرد. ولی در شرایط فعلی مهمترین معیار برای ارزیابی این روشنفکران/ قلمزنان باید وجدان اجتماعی آنها باشد. سیر تکامل اجتماعی این قلمزنان سیال بوده؛ گاهی از خدمت به یک گروه به گروه دیگر نقل مکان میدهند.

نمونه: سروش، میرفطروس، بقراطی، ناطق، پاکدمن، گنجی، هزارخانی، حاج سیدجوادی. در محافل راست منابع مالی برای دستمزد به قلمزنان وجود دارد. روشن است که آنها هم مانند طرفین کسب و کار، گاهی کارشان به دعوا و مرافه می کشد. ولی خواننده همیشه باید بپرسد که مزد شخصی این قلمزن در یک رسانه از کجا و مربوط به کدام سرمایه است.

البته آگاهانه یا ناآگاهانه هر یک از ین روشنفکران خود را سخنگوی تمام قاطبه مردم میخواند. ولی کیست که تفاوت همایون ساکن سویس، گنجی در حال اغماء در اوین را نداند. این افراد در خدمت منافع فعلی خود و آتی گروهی خود قلمزنی می کنند. واژه نویسنده جنبه غالب ادبی/ هنری دارد؛ قلمزن در ترجمه penman مناسبتر است؛ این واژه بلسان غربی دربرگیرنده ستوننویس columnist روزنامه/ سایت، مفسر commentator می باشد. اصطلاحات دیگر مانند تحلیلگر، صاحبنظر، مقاله نویس، شارح، مروج، مبلغ، مقام امنیتی/ کارشناسی را هم بفراخور میتوان بجای قلمزن بکار برد.

این قلمزنان باهم به جدل polemic، مچگیری، بحث، اقناع، استدلال می ردازند. این کنش همراه با فرهنگ قشری مانند لمپنی، روضه خوانی، کمتر منطقی و علمی، تجربه فردی می باشد. خصایل شخصیتی مانند انصاف، بیوجدانی اجتماعی، غرایز و عواطف بغض، حب، مدح، رثاء، اخلاص، نفع شخصی، کمبود سواد تخصصی، وقاحت، کچ فهمی، دروغ، بهتان نیز چاشنی نوشته های آنها می باشند.

آنها شیوه های استدلالی مانند التقاطی، اسکولاستیکی، نقل قولی، مکاشفه، اشراق، فکرهای کتره ای، من درآوردی بداهه گویی گذشته خود یا تجربی خود، تطبیقی، قیاسی، منطقی، روضه خوانی، علمی، آماری، ملغمه ای پدی می آورند. آنها با پژوهشها، جستارها، ترجمه ها، مشاهدات، دید تاریخینگری، روانشناسانه سطح فهم اجتماعی خود، گروه خود، گروهای متنازع با جدل بضد آنها را ارتقاء می دهند. بقول صمد هر نور کوچک باز هم روشنایی است. ولی خواننده در خواندن این آثار اجتماعی همیشه باید آبشخور مالی، فکری، گروهی قلمزن را مد نظر داشته باشد.

هر قلمزنی بنا به سواد و تجربه تخصصی خود در سیاست، قانون، تاریخ، جامعه شناسی، اقتصاد، فرهنگشناسی، روانشناسی، ادبیات به اشاعه نظرات فردی و گروهی می پردازد. او در توجیه مسایل جاری اجتماع یا گروه خود مسایل را از دید نفع خود حلاجی میکند. بسیاری از این افراد و گروهها داعیه قبضه قدرت سیاسی ندارند. آنها از روی تخصص، وجدان بیدار، خیرخواهی، مروت، حقیقتگویی به نوشتن و ترویج آن با ایمیل، نشریه، سایت می پردازند. ولی هستند افراد، سازمانها، گروههایی که برای قبضه قدرت سیاسی فعالیت می کنند. اینها بسر و کول رقیبان پریدن را نه با اصول منطق و انصاف بلکه بخاطر "مشتی پول" در حال و توهم قدرت آتی با حیف و میل بیت المال، انجام می دهند. آنها بسبک جنجالی در رسانه ها قشقرق راه میاندازند.

http://bejanbaran.blogfa.com/

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد