logo





زن

دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۴ ژوين ۲۰۱۰

شهاب طاهرزاده

در حضور تو
گل را نمی بینم
ودر برابر این رستاخیز طراوت
جهان به همین نگاه آزمند من
خلاصه می شود


بگو
بگو چه رازیست
میان روشنایی و تو
که این شورش لطافت را
عمری جاودانه میدهی
و مدام در طلوع پیوستنی؟
بگو
عشق را
در کدام چشمه می جویی
که زلالش
آسمان نیلی را می ماند
و جاری اش
مهتاب شب چهارده را؟


در حضور تو
خود را نمی بینم
و نه آن تطاول بودن را
بگو
از کدام ستاره آمدی
که خورشید را
یارای برابری اش نیست
انسان را
توان خیالش
بگو
کدام رویا تو را آفرید
و کدام ناگفته
تو را زندگی داد؟


تو
پلی هستی
میان من و راحت متانتها
میان من وپگاه طاقتها
میان من وتجلی ی صادقانه ترین ابرازها
میان من وآن چیزها
که باز میداردم از هبوط
از اسارت بودن بی طلوع
روزی
باید از تو بگذرم
تا به حقیقت خود برسم

2001
شهاب طاهرزاده

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد