یک سال از جنبش اعتراضی مردم ایران میگذرد، مردمی که با امید تغییر در جامعه، درانتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند و رأی خود را به صندوقها ریختتد، ولی رأی شان دزدیده شد. فریاد زدند و خواستار پس گرفتن آن شدند ولی چون خود دزدها رأیها را دزدیده بودند، دست کسی را ساتور نزدند و انگشت کسی را قطع نکردند. روز بعد از انتخابات، صادق محصولی سر دسته دزدها با صورتی هراسان در مصاحبه کوتاهی اعلام کرد آراء شمارش شده و آقای احمدی نژاد با ۲۴ میلیون رأی انتخاب شده است. أقای خامنه ای که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری را چند ماه قبل در مشهد اعلام کرده بود و از احمدی نژاد خواسته بود که به فکر برنامه ریزی چهار سال آینده اش باشد، در اولین نماز جمعه، دستور قتل عام معترضین را صادر کرد، معترضینی که میگفتند ما وجود داریم، ما هستیم و آنها میگفتند شما خس و خاشاک هستید. برای وجود نداشتن آنها سرها را زدند، شاخه ها را با تبر بریدند، پاییز را به برگها شوراندند، آتش به جنگل کهریزک کشاندند، طوفان بسیجی و لباس شخصی به شهر و دیار روانه کردند ولی ریشه را نتوانستند بزنند، صدا را نتوانستند قطع کنند، وزش باد را نتوانستند مهار کنند. امسال، خاک حاصلخیزتر شده، جوانه ها رشد کرده اند، شکوفه ها در آمده و فقط قدمی چند به "بر دادن" مانده است. ای باغبان، من سبز کرده ام، من هستم و همیشه خواهم بود، این تویی که روزی درزیر سایه من در خاک ابدی خواهی خفت، پس علف های هرز را بکن، گلها را بکار و زمینها را شخم بزن، بگذارجشن مرگت را با هم بگیریم!
نظرات خوانندگان:
بسیار به دلم نشست فخری 2010-06-03 15:53:51
|
با تشکر از نوشته پر احساستان. همه چی را در خود دارد، یک سال تاریخ جنبش در دو پاراگراف جمع شده است.زیبا بود، روح داشت و پر از عشق! فقط میتوانم بگویم هر آنچه از دل بر آید بر دل نشیند. |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد