یکی از آن مشکلات اساسی این است که برای عقلانی کردن یک بحث بی خشونت به هر دو طرف نیاز است ؛ هر دو طرف باید بیاموزند ؛ هر دو طرف باید بر این باور باشند که به همۀ امور دانا نیستند ، و نمی توان با کسانی که بیشتر ترجیح می دهند شما را به گلوله ببندند تا آن که در بحث و گفتگو با شما مجاب شوند ، بحث عقلانی به راه انداخت. | |
این روزها اکثر جریانات و گروه های سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی از عدم خشونت و خشونت گرایی بحث و گفتگو می کنند و حتی به تازگی ماهنامه ای هم به نام «مهرنامه» به چاپ رسیده است که نام آن به نوعی تداعی کنندۀ نفی خشونت و خشونت گرایی است و این امر به خودی خود امری پسندیده به شمار می آید اما به نظر می رسد که برخی از جریانات و گروه های سیاسی اجتماعی سهواً یا عمداً نفی خشونت را به گونه ای به جامعه القا می کنند که هر گونه ایستادگی در مقابل جباران و ستمکاران جزئی از خشونت به حساب آید و به نوعی این جریانات از خود پوپر که منافی خشونت و خشونت گرایی بود پوپرتر شده اند ، زیرا پوپر معتقد است که در راه گسترش نگرش عقلانی دشواریهای بسیاری وجود دارد. یکی از آن مشکلات اساسی این است که برای عقلانی کردن یک بحث بی خشونت به هر دو طرف نیاز است ؛ هر دو طرف باید بیاموزند ؛ هر دو طرف باید بر این باور باشند که به همۀ امور دانا نیستند ، و نمی توان با کسانی که بیشتر ترجیح می دهند شما را به گلوله ببندند تا آن که در بحث و گفتگو با شما مجاب شوند ، بحث عقلانی به راه انداخت.
بنابراین نگرش عقلانی دارای حد و مرز است و این نکته در مورد مدارا نیز صادق است و نباید بی هیچ قید و شرطی این را راهنمای خود کنیم که با آنانی که اهل مدارا نیستند مدارا کنیم ، زیرا در این صورت نه تنها خود ، که حتی مدارا را نیز از میان خواهیم برد.
به این ترتیب پوپر هم در مقابل جباران و ستمکاران مقاومت را تجویز می کند نه انفعال را. در این مورد جان لاک که به نوعی پدر لیبرالیسم محسوب می گردد نیز بیان می کند که دولت توسط افراد و برای افراد به وجود می آید ؛ وجود دولت برای خدمت به نیازها و منافع افراد است ؛ حکومت ، زائیدۀ موافقت یا رضایت حکومت شوندگان است ، لذا اقتدار سیاسی باید مشروع باشد (بایستی از نگاه کسانی که تابع آن هستند قانونی یا قابل قبول باشد) ؛ این امر متضمن آن است که شهروندان فاقد یک تعهد مطلق برای اطاعت از تمامی قوانین یا پذیرش هر شکلی از حکومت باشند. اگر حکومت مبتنی بر یک قرارداد باشد که توسط حکومت شوندگان منعقد شده است ، امکان دارد که خود حکومت شرایط این قرارداد را نقض نماید. لذا هنگامی که مشروعیت حکومت از میان می رود ، مردم حق دارند علیه حکومت شورش کنند.
بنابراین ملاحظه می نمائیم که هم پوپر و هم جان لاک به این امر معتقد می باشند که اگر حکومتی علیه خواسته های اساسی مردم اقدام نماید ، مردم حق دارند که در برابر آن ایستادگی و مقاومت کنند و این امر خشونت محسوب نمی گردد بلکه مقاومت می باشد ، زیرا آنها به خوبی تفاوت بین مقاومت و تجاوز را می شناسند ؛ بدین ترتیب آن جریانات و گروه هایی که می خواهند به نفی خشونت و خشونت گرایی بپردازند ، نباید به گونه ای اقدام نمایند که از گفته های آنان این گونه استنباط شود که هر گونه مقاومت و ایستادگی در مقابل جباران و ستمکاران خشونت محسوب می شود ؛ زیرا چنین گفتمانی پیامدی جز انفعال و بی عملی برای جامعه ندارد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد