logo





فراخوان
برای مداخله ی مشترک جهت سامانیابی سیاسی لایه ی کمونیست طبقه ی کارگر

سه شنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۷ - ۰۴ نوامبر ۲۰۰۸

ما، جمعی از هواداران و اعضای سابق حزبها و سازمان های چپ، به همراه عدهای از نسل جدید جنبش سوسیالیستی، پس از دورهای طولانی از بحث و گفتگو، به نتایج زیر رسیدهایم:

تنها گزینه ی عملی بحران ساختاری جهان سرمایه داری، کمونیسم انقلابی است. اما خود جنبش کمونیستی در عرصه ی جهانی با بحرانی ترین دوران حیات خود روبروست. تناسب و توازن نیروهای بین المللی، طی سه دهه ی گذشته به طور متداوم به ضرر جنبش سوسیالیستی عمل کرده است. شکست جنبش های انقلابی و فروپاشی بخش مهمی از حزبها و سازمانهای چپ ابعاد این بحران را به مراتب عمیقتر کرد. ناکامی این مبارزه های انقلابی، ناتوانی سازمانها و ناکارآمدی راهکارهای موجود در جنبش سوسیالیستی را برجسته ساخته است. افزون براین، تلاشهایی که تاکنون برای گروهبندی نوینی از کمونیستها صورت پذیرفته، همگی با ناکامی روبرو بوده و برآیند موفق لازم را نداشته است. بیتردید تجربه ی این مدت نشان از ژرفای این معضل بزرگ داشته است. بدیهی است که سوسیالیسم انقلابی نیز از این بحران مصون نبوده است. تجربه نشان داده است که این بحران منحصر به یک کشور نیست و جنبه ای بین المللی و تاریخی دارد.
اما به موازات آن، مبارزهی جهانی علیه "سرمایه" همچنان ادامه داشته است؛ از یک سو، در تمام این دوره، مبارزهی طبقاتی به اشکال گوناگون علیه نظام سرمایهداری در جریان بوده است. از سوی دیگر، طی چند سال گذشته نسل جدیدی از کارگران و جوانان مبارز، خلاف جریان حرکت کرده و به جنبش سوسیالیستی گرویدهاند. ولی متاسفانه هیچیک از حزبها، سازمانها و تشکلهای موجود نتوانستهاند که این طیف بزرگ از سوسیالیستهای "مستقل و غیرتشکیلاتی" را به گزینهی برنامهای و ضوابط تشکیلاتی خود جلب کنند. تجربه و آموختههای ما گواهی میدهد که تشکلهای موجود (حزبها، سازمانها، جبههها و اتحادهای) مجهز به "برنامهی عمل" دقیق و "استراتژی" شفاف سوسیالیسم کارگری نیستند، دارای ساختاری هرمی و بوروکراتیکاند و به طور مداوم با ریزش نیرو مواجه هستند. این تشکلها یا به دنبالهروی از مبارزات طبقهی کارگر میپردازند یا به فرقههای کوچک از بالا "فرمانده" و جدا از طبقهی کارگر و زحمتکشان تبدیل شدهاند. این حزبها و سازمانهای به شدت بوروکراتیک، امکان فراهمکردن شرایط لازم دمکراتیک برای سازمانیابی اصولی طیف گستردهی سوسیالیستهای مستقل و غیرتشکیلاتی را ندارند. از آن مهمتر، برخی از این گروهها به بهانهی دفاع از سوسیالیسم، به دمکراسی اهمیت لازم را نمیدهند و هر حرکت مستقل طبقهی کارگر و دمکراسی مستقیم زحمتکشان که خارج از مجراهای تحت کنترلشان باشد را یا با برچسب "لیبرالی" محکوم میکنند یا به وارونه، تمام مفاهیم رنگباختهی سوسیالدمکراتیک مبنی بر "تقدم" دمکراسی بر سوسیالیسم را به کار میبندند تا مانع استقرار دمکراسی مستقیم و نطفهبندی سوسیالیسم انقلابی در جنبش کارگری و سایر جنبشهای اجتماعی گردند. بیشک از منظر مارکسیسم، بین مبارزه برای سوسیالیسم و نبرد برای دمکراسی هیچ تفاوتی نیست. به بیان فردریک انگلس: "دمکراسی امروزه کمونیسم است"؛ و به قول مانیفست کمونیست: "نخستین گام در انقلاب طبقهی کارگر همانا ارتقای پرولتاریا به موقعیت طبقهی حاکم و کسب پیروزی در نبرد برای دمکراسی است".

به هر روی، باید به دو مشکل اساسی برای همگرایی و سامانیابی سیاسی کمونیستهای انقلابی اشاره کرد:
از یک سو، عناصر مبارز و گرایشهای رادیکال، در بیشتر این سازمانهای سنتی وجود دارند که به ضرورت گسست از ساختار تشکیلاتی خود و پیوست و همگرایی با سایر سوسیالیستهای انقلابی رسیدهاند. اما برای این افراد و گرایشهای معترضِ درون سازمانی، تاکنون گزینهی مشخص، معتبر و کارآمدی که بیرون از مناسبات بوروکراتیک تشکیلاتیشان فعالیت کند، شکل نگرفته است. این افراد و گرایشهای رادیکال به ناچار در چارچوب این تشکلهای سنتی به خردهکاری یا کنشهای بیحاصل ادامه میدهند.
از سوی دیگر، باید گفت که کمونیستهای مستقل و غیرتشکیلاتی نیز به خودی خود دارای هیچگونه برتری سیاسی، فضیلت تاریخی و یا امتیاز ویژهای نیستند. بیتردید لایهی وسیعی از این طیف به مانع بازدارندهای تبدیل شده که یا به انتظار "مهدی ناجی" نشسته یا مبارزه برای سامانیابی سیاسی طبقهی کارگر را جدی نمیگیرد و به آیندهای نامعلوم موکول میکند.
به هر حال، و فراروی این دو مشکل، برای سازمانیابی نوین جنبش کمونیست کارگری میبایست در نقد نظری و سیاسی و گسست تشکیلاتی از این گونه تشکلهای سنتی، که مانع بزرگی برای همگرایی و سازمانیابی طیف کمونیستهای انقلابی هستند، تلاش ورزید. بنابراین، منظور ما آن لایه از طیف کمونیستهای مستقل و غیرتشکیلاتی است که در وهلهی نخست به استراتژی سازمانیابی سیاسی کمونیسم انقلابی پی برده و به دخالتگری برای مشارکت در مسیر ایجاد حزب انقلابی متشکل از کارگران سوسیالیست باور داشته باشد. از این روی، در شرایط کنونی، برای آغاز بحث و مشارکت جهت گام برداشتن در مسیری که به سامانیابی سیاسی طیف پراکندهی کمونیستهای انقلابی منجر شود، نیاز به ارایه و پذیرش اولیهی چند پارامتر مشترک داریم. طبیعی است که تازه این آغاز کار هست و این پارامترها برای کار سترگی که در پیش رو داریم کافی نیستند. اما به هرحال، میتوانند پیش شرط لازم برای این کار را فراهم کنند:

.1کمک جهت سامانیابی سیاسی پیشگام طبقهی کارگر برای ایجاد پیش زمینههای لازم تشکیل حزب کمونیست انقلابی.
.2باور به ساماندهی تشکل سیاسی و انقلابی طبقهی کارگر و دمکراسی درونحزبی (حق ایجاد گرایش Tendency، حق ایجاد جناح Faction و حق ایجاد جناح علنی Open Faction)
.3گسست از تفسیرهای فرصتطلبانه، اصلاحگرایانه، لیبرالی و بوروکراتیک از سوسیالیسم (سوسیالدمکراتیک و تفسیرهای سوسیالیسم از بالای نوع روسی و چینی)
.4نقد هرگونه برداشتهای نخبهگرایانه، ارادهگرایانه، فرقهگرایانه و جانشینگرایانه از کمونیسم.
.5باور به یگانه بودن دمکراسی و سوسیالیسم و مبارزه در جهت سرنگونی نظام سرمایهداری
.6باور به انقلاب سوسیالیستی به رهبری طبقهی کارگر و استقرار جمهوری شورایی
.7مبارزه در جهت لغو کارمزدی و لغو مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و توزیع
.8مبارزه جهت لغو هرگونه نابرابریهای اجتماعی (رفع ستم ملی، جنسیتی، سنی، قومی، نژادی، مذهبی و عقیدتی)
.9باور به انترناسیونالیسم کمونیستی و دخالت در مبارزات بینالمللی طبقهی کارگر علیه نظام سرمایهداری

ما امضاکنندگان این سند، نه خود را نمایندهی طیف کمونیسم انقلابی میدانیم و نه خواهان جایگزینکردن خود به جای آن هستیم. ولی آموختهایم که تشکل کمونیستی و انقلابی طبقهی کارگر بدون دخالت و حضور فعال لایهی پیشگام و آگاه کارگری ماهیت درست سیاسی نمییابد و به معنای واقعی، دخالت موثر سوسیالیستی نمیکند. چرا که تجربه نشان داده است، بدون وجود این یا آن حزب، پیشگام کارگری فعالیت خود را داشته و پیگیرانه در صحنهی مبارزات سیاسی –طبقاتی، رهبری مبارزات تودهی طبقهی کارگر را به عهده گرفته است. ما آموختهایم که برنامهی انقلابی هر تشکل سوسیالیستی، برآیندی است از جمعبندی و مبارزهی متشکل پیشگام کارگری در امور روزمره و پهنهی تاریخی استراتژی مبارزهی طبقاتی؛ به زبان ساده، بدون عضویت و رهبری کارگران سوسیالیست، برنامه و ساختار هر تشکل کمونیستی ناقص و ذهنی از کار درخواهد آمد.
اما واقعیت این است که پیشگامان جنبش کارگری نیز پراکنده هستند. به همین دلیل، باید برای سامانیابی و هماهنگی کارگران آگاه و سوسیالیست کوشید. بدون حضور فعال لایهی پیشگام طبقهی کارگر "حزب کمونیست" تشکلی ساختگی است و به جز تماشاگری و دنبالهروی، تاثیری در مبارزات کل طبقهی کارگر و مردم زحمتکش و ستمدیده علیه "سرمایه" نخواهد داشت.
بدین سان، عاجلترین وظیفه و استراتژی بنیادین تمام سوسیالیستهای انقلابی یاری رساندن و دخالتگری در مسیری است که به سامانیابی کارگران پیشرو و مبارز، و تدوین برنامهای انقلابی- سوسیالیستی منجر شود. گرچه این کاری است بس دشوار ولی راه دیگری وجود ندارد! برای رسیدن به چنین هدفی، کمونیستهای مستقل و غیرتشکیلاتی میبایست پیش از هر اقدامی، به ساماندهی خود بپردازند. هدف از انتشار پارامترهای کلی که به آنها اشاره شد، پیش از هر چیز، غلبه بر پراکندگی این طیف است. ما خود بیان میداریم که پارامترهای برشمرده در این سند برای دستیابی به برنامهی عمل انقلابی و سامانیابی طیف کمونیستهای مستقل و پراکنده کافی نیستند. اما برای شناسایی و یافتن کمونیستهای همفکر، آغاز بحث، تدوین برنامهی عمل، مداخلهی عملی، نظری و گسترش فرهنگ سوسیالیسم از پایین و گامنهادن در مسیر انقلابی جنبش سوسیالیسم کارگری از جمله شروط لازم و ضروریاند. بدیهی است که تبیین، تدقیق و تدوین مسایل اساسی تشکیلاتی، نظری و برنامهای در یک فرایند همگرایی و سامانیابی مشترک براساس پولاریسم کمونیستی امکانپذیر خواهد بود. انتشار نشریهی الکترونیکی و برگذاری سمینارهای محلی و سراسری پیشزمینهی لازم بحث و تبادل نظر برای تحقق این پروژه را فراهم خواهند ساخت.

آبان 1387 – نوامبر 2008
بهروز برومند، سیروس بینا، پیمان جهاندوست، نظام جلالی، ساسان دانش، نهال رستمی، فتحی شمس، بهرام صحرایی، صادق طبرستانی، بهزاد کاظمی، آرش کمانگیر، سیاوُش کوهرنگ، محمد مرادی، باقر مومنی، هادی میتروی، حامد نظری (کاوه)، سحر نویدی، وحید ولیزاده و ...
***
رفقایی که با اهداف و اصول سند فوق موافق هستند یا پرسشهایی دارند میتوانند با آدرس الکترونیکی زیر تماس بگیرند:
آدرس الکترونیکی: farakhancomonisti@yahoo.com


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

hodod 'grayeshat -alani daron-sazemani' ta be kojast?
Naveed
2008-11-28 05:20:59
ba dorod
az inke dar talash baraye sazemani vaghan democratik kargari komonisti socialisti hastid vaghan be shoma rofagha bayad tabrik goft. amma inke dar band 2 hagh tashkil 'gerayesh' va 'jenah' va 'jeaheh alani 'hastid vaghan ghabel taghdir hast va neshani az derayat shoma shayad dar shenasaii aAmel asli hame enshabat ta-kononi sazmanha o ahazab. hagh vojod alaniye gerayeshat ra mebayest be hagh neshan asli democracy sazemani ahzab o sazemanha danest va nadideh gerftan chenin hagh democrtiki ra mabnaye asli gheyr democratik bodan har tashkoli danest ke khod ra parchamdar ayendeh roshan o baz democratik ensanha gharar medahad.
amma tozhi dar in bab jayesh khalist ke manzor az hagh gerayesh va ya ijad jenah ba che moshkhasehaist agar faghad harf to-khali nazadeh bashim, meayar chist?
moshkel asasi ra man dar in nemibinam ke gerayeshi donbal jomhori shoraii bashad ya jmohori democratik, va agar sazemanhaii hastan ke az in babat sazeman jodaii hastan, tanha bahaneii bish nist, be nazaram be joz ego shakhsiyati in afrad.
be shekl aAm jaryan gerayesh'ha ra metavan be 3 teyf moshakhas taghsim kard, chap rast meyaneh, ya radikal, libral, mohafezekar, shayad betevan radikalha ra osolgara danest libralha ra eslahtalban va mohafezekarha ra khahan taghirat namahsos.
paziroftan jenah be shekl vaghan democratesh yani paziroftan teyf nazari degar, yani har 3 teyf bala, dar gheyr in sorat, matrah kardan inke ma khahan grayesh ya jenah alani hastim chizi be joz jest democrat'mabaneh gerftan chiz degari nist, va hamnand sabegh ya ahzab degar yani ejazeh ndadan hich gerayesh degar.
ma agar ghader be raayat haghi baraye refigh ham aghide khod , be onvan kesi ke khahan ye jameh komonisti hast nistim motmaenan ba hich gheyr kommonisti kenar nakhahim amad, va ya shayad mesl mosalman'ha in rofgha ra badtar az doshmanan tabghati khod bedanim. albateh in negah ghalat ro nabayad dar moslmonha balke dar tajarob tarikhi khodmon bebinim, va osolgraii koor ra janeshin dark manteghi tarikhi khod nanemaiim. ye democrat vagheii dar manesh meydan ra har che beshtar braye raghibsh baz megozarad na dar idea bachehganeh inke harche fazaye raghib ra tangtar kardan ra pirozi khod taghi kardan.
ba sepas faravan

تكنسين برق
امير
2008-11-10 20:46:12
با درود به شما
براي من دنياي ايده آلتان قابل پذيرش است .اما اگر انگ محافظه كار به من نزنيد!!:

توي اين جامعه بودن با كارگران و مردم اين جامعه زندگي كردن انسان را موجودي دو گانه مي سازد.بيش از سي سال است در مخيط هاي كارگري كار ميكنم با بسياري از طرز فكر گروه هاي سياسي كمونيستي آشنا هستم ضربه هائي در سنين جواني بخاطر اعتقاداتم خورده ام اما بهيچ وجه در اين جامعه نميتوان بيان كرد چگونه مي انديشي
كارگر را بخاطر داشتن يك دوست دختر داشتن از كارخانه اخراج ميكنند ديگري را با استفاده از دوربين هايي كه اخيرا در كارخانه ها مد شده بخاطر شوخي كردن با همكارش اخراج ميكنند كارگر ديگري را بخاطر خوردن مشروب در يك جمع پيك نيكي خارج از كارخانه اخراج ميكنند با كارگران قراردادهاي موقت ماهيانه و گاه روزانه در عرض يك يا دوسال ميبندند و.... اكثريت مردم زحمتكش اين جامعه اعتقادات شديد مذهبي دارندو فقط براي مراسم ديني و مذهبي روح جمعي پيدا مي كنند .اعتياد بيكاري آنچنان در مناطق فقير جامعه بيداد ميكند كه هر انسان انديشمندي را شديدا ميآزاراند.حرف بسيار است بايد اينجا بود درون طبقه زندگي كردتا متوجه بشيم چه خبره؟؟؟ اگر چه همدردي بسياري از انديشمنداني همچون باقر مومني و امثالهم دلگرمي براي ما كه اينجائيم بوجود مياره اما....چه بگم واقعا نميدانم راه حل چيست؟؟؟ من هم زندگي خودمو دوست دارم وقتي ميبنم بسياري از انسانهاي بسيارخوب در سالهاي پيشين چگونه فقط بخاطر نوع انديشه اشان در اين حامعه ازبين رفتندوبخش وسيعي نيز چگونه مهاجرت كردند فقط به اين اكتفا ميكنم كه ضمن اينكه به هيچ تشكيلاتي وابسته نباشم وفقط با درست عمل كردن در مخيط كار بامتفاوت بودن در رفتار با ديگران و با آگاهي دادن هاي حساب شده نه افراطي خودمو قانع كنم .البته احساس ميكنم نسلهاي جديد انديشه هاي بهتري يپدا ميكنند و در آينده شاهدجنبشهاي خودبخودي خواهيم بودشرايط زندگي از بد هم داره بدتر ميشه!! جهان دوران بسيار بحراني را طي ميكند و ما كارگران از يكطرف و امثال شماروشنفكران واقعي آرمان كارگري بيش از همه آسيب پذيرتريم.با اميد به سلامتي و اتحاد زحمتكشان.


میترا محمودی
2008-11-10 13:05:56
با درود وخسته نباشید

تاریخ گاه پوشیده پوزخند میزند،گاه آشکارا وهم اکنون به ما ایرانیان آشکارا پوزخند میزند.
تابه کی تکراروباز تکرار خطا؟
بارها از خود پرسیده ام آیا جوانان مبارز دهه چهل وپنجاه تاریخ انقلاب مشروطه را خوانده بودند ؟
وظیفه انسان سیاسی این نیست که از تمایلات مردم پیروی کند ودر ارضای آنها بکوشد.

عزیزان بیاید ازاین پیلۀ عادات فرسوده مان که همانا تشکیل گروهای موازی است دست برداریم،ازتجربیات سیاسی ،تاریخی وفکریمان استفاده نمایم وبه درمان درد بزرگمان که همانا پراکنده گی است بپردازیم .بهترآن نیست ،چاقوی جراحی را برداریم واعضای فاسد بدن خود را عمل ومعالجه کنیم.زیرا بیماری شامل حال یک نفریایک حزب وسازمان نمی شود،فقط شدت وضعف آن درجریانات مختلف فرق میکند.شناخت درد نیمی از درمان است پس بیاید بیماریهای کهنه را معالجه کنیم تا بتوانیم چیزی جدید جایگزین آن کنیم.

شما عزیزان ،میگوید می خواهید حزبی تشکیل دهید که دمکراسی ونطفه سوسیالیسم انقلابی را دارا باشد.
من اگر جوان بودم،می پنداشتم درمان درد را پیدا کردم وحتما به فراخوان می پیوستم.ولی امروزه سراسیمه به سایتهای دیگر احزاب وسازمانها نظری میاندازم وبرنامه هاواهداف آنها را مروری میکنم .

(سازمان فداییان اقلیت،حکومت شورایی)
(سازمان فداییان اکثریت جمهوری دموکراتیک وفدرال)
(سازمان اتحاد فداییان خلق، جمهوری دموکراتیک)
(سازمان چریکهای فدایی خلق ایران،جمهوری دموکراتیک وعرفی)
( چریکهای فدایی خلق ایران ،جمهوری دموکراتیک خلق به رهبری طبقه کارگر)
(حزب توده ایران،حکومت دموکراتیک)
(حزب کمونیست ایران،حکومت شورایی وحاکمیت مردم)
(حزب کمونیست کارگری،حکومت شورایی)
(حزب دمکرات کردستان،دمکراتیک وفدرال
وخلاصه اینکه پیکار،راه کارگر،طوفان ورنجبران و......همه آنها خواهان بر قراری دموکراسی، آزادی وعدالت هستند ،البته هر کدام با انشاۀ وقلم مخصوص به خودشان ، هم چون شما فراخوان دهنده گان.
بعد از مرور چند ساعتی در حالی که یک دستم به آشپزی ودست دیگرم به کامپیوتر است
نمی دانم، باید به حال خودمان گریه کنم یا بخندم ؟
چگونه ممکن است ،اشخاصی همچون بهزاد و باقر مومنی عزیز پس از عمری دوباره وصدباره، پوزخند تاریخ را جدی نگیرند؟
آیا زمان آن نرسیده که از دمکراسی نهراسیم وازاین آیین کهنه پرستی دست برداریم و حرفمان را به عمل تبدیل کنیم . و بیندیشیم چرا ما صد پاره شده ایم؟
آیایکی از دلایل اصلی آن نمی تواند بی خبری از درک دموکراسی باشد؟
آیا یکی دیگر از دلایلش مرید ومرشد (یا همان بهتر نوچه ونوچه پروری نیست)؟

با آرزوی موفقعیت وهمبستگی

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد