logo





جلیل محمد قلی زاده و روزنامه ملانصرالدین

بخش اول

جمعه ۷ خرداد ۱۳۸۹ - ۲۸ مه ۲۰۱۰

رضا اغنمی

«... اگر با این نیروی مخرب جامعه و تاریخ کهن تسویه نشود، خواه انقلاب مشروطه بشود با نشود، این میکرب ها می مانند و من می نرسم در آیندۀ نزدیکی چشم بازکنید و ببینید "هشت صد ملا یک جا خلق شده"، "ملا" همۀ امور مملکت را به دست گرفته"، همۀ ثروت شما را برباد داده و شمارا به امان خدا سپرده و افسارتان را به بیگانگان رها کرده.»
ملانصرالدین شماره ۲۵ سال ۱۹۰۸.به نقل ازالفبا شماره ۱ پاریس

درمیان متفکرین عصرروشنگری و بیداری ملل مشرق زمین، جلیل محمدقلیزاده، ازمعدود اندیشمندان است که چهرۀ واقعی اش زیر گرد وغبار تعصبات قومی و مذهبی و سیاسی پنهان مانده است. هنوز بعد از قرنی که ازآغاز فعالیت های سیاسی - اجتماعی او و انتشار روزنامۀ «ملانصرالدین» گذشته، خیلی ها، حتا نخبگان فرهنگی و روشنفکری، از تأثیرات شگرفی که آفریده های او دربیداری وتحول فکری مردم درمنطقه داشته، اطلاع چندانی ندارند.
درایران، بعد ازانقلاب اسلامی، یکی ازکارهای مفید بازچاپ روزنامه های دوران نوخواهی و مشروطیت بود که درتیراژ قابل توجه منتشر و با استقبال علاقمندان به ویژه پژوهشگران قرارگرفت. ولی حکومت، هرگزاجازۀ نشر ملانصرالدین را نداد. دلیل خودداری و پنهان کردن ازچشم مردم نیز روشن بود. هربرگی ازاین روزنامۀ فوق ادعانامه ایست مستند برمحکومیت سنتگرایان وقت که اعقاب حاکمان امروزی وطن بودند. همان ها که قرنهاست فکر و اندیشۀ مردم را به رنجیر کشیده، با استفاده ازنیرویِ موروثی مذهب، اوهام، معجزه، جمکران، جن و پری را جایگزین خرد و خردگرائی کرده اند.
روحانیت، صدسال پیش درست درآغاز مشروطیت وقتی پاسخ منطقی به اعتراض های متقن گردانندگان روزنامۀ ملانصرالدین را پیدا نکردند ، حکم به تکفیرش دادند . همان سلاح زنگ زده و پوسیدۀ عصرجاهلیت، که دشمن اندیشۀ و خِرد انسانی ست. ساده ترین وسیلۀ ِ خفقانِ دگراندیشان! آشکارترین نمادِ درماندگیِ سوداگران بهشت و جهنم در مقابل منطق، دانش وعقلانیت .
دراین بررسی کوتاه، پس از شرح حال زندگی محمد قلیزاده، اشاره ای خواهیم داشت به نقش این نویسندۀ متفکر و درام نویس بزرگ، در بیداری مردم منطقه و ادامۀ فعالیت های فرهنگی سیاسی او که با شکست انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و، درپی آن، صدور فرمان مشروطیت درایران، تحول تازه ای درنظام فکری او پیدا میشود. بازنگری و تعمق به تحولِ جهان هستی و دنیای بعد ازمرگ را ضروری میبیند. درگفتارهای سیاستمداران تردید میکند. به وعده های روحانیان و جهان بعدازمرگ شک میآورد. ذلت بندگی، نکبتِ جهل وسکوت سازمان یافته در جوامع بزرگ اسلامی را زیرسر قدرتمندانِ حاکم میبیند. با عقل نقاد، حدیثِ رستاخیز و سرای دیگر را فریب بزرگِ جبّاران جهان میپندارد. رفتار وکردار منادیان مذهب را تجزیه و تحلیل میکند. به جد، انگشت اتهام رو به پیشوایان مذهب میگیرد. نقش ایمان کور را در ادامۀ جهل عوام میشکافد. غفلت ها و نادانی ها را برجسته میکند . عقب ماندگی جامعه های اسلامی را به سُخره گرفته، درپردۀ نمایش بین مردم میبرد. با نقدِ ایمان و افسار پیچیدۀ مذهب، که اهل عمائم به گردن عوام انداخته، ریاکاران را رسوا میکند .

دربیوگرافی اش آمده است :

محمد قلی زاده فرزند حسینقلی در سال ۱۸۶۶ در نخجوان چشم به جهان گشود. بعد از آشنائی با تحصیلات مقدماتی درمکتب خانه های آن دوران، برای ادامۀ تحصیل به شهر – قری در گرجستان – رفت و پس از اتمام دانشسرای آنجا درسال ۱۸۸۷ به مدت ۱۰ سال در روستاهای ایروان به معلمی پرداخت . اولین اثر او«چای دسگاهی» یعنی "بساط چای خوران" است. درسال ۱۸۹۴ – در روستای نهرم «داناباش کندی نین احوالاتی» ، "احوالاتِ روستای داناباش" را نوشت که چهل سال بعد درسال ۱۹۳۶ درباکو منتشر شد . محمدقلیزاده، که بسیاری از همعصرانش مانند: دهخدا – صوراسرافیل – لاهوتی و توکای، ازاو به عنوان یک معلم شایسته وقابل احترام یاد کرده اند، خود از "شاه تختلی" سردبیرروزنامه شرق روس بسیار چیزها آموخت و تجربه های فراوان کسب کرد. در سال ۱۹۰۴ برای بچه های آذربایجانی درتفلیس، یک مدرسه شبانه روزی بنیان نهاد. درسال ۱۹۰۵ در روزنامه «یاخین شرق» شالودۀ روزنامه نگاری ساتیریک را پی ریخت. نخستین شمارۀ ملانصرالدین را در هفتم اوریل ۱۹۰۶ درتفلیس منتشرکرد که تاسال ۱۹۱۸ ادامه داشت. با ذوق وعلاقۀ بسیار به استقبال انقلاب فوریه ۱۹۱۷ و سرنگونی رژیم استبداد تزاری رفت، ولی با فلسفۀ فکری انقلاب اکتبر بعدها آشنا شد. درسال ۱۹۲۰ همراه با خانواده اش به تبریز رفت. و درسال ۱۹۲۱ هشت شماره از – ملانصرالدین – را درآن شهر منتشر نمود. نمایشنامه «مرده ها» را با بازیگران باکو و تبریز اجرا کرد. حضور ملایان و ملاکین وسرشناسان درشب نمایش، یک شهرراغافلگیر کرد. علماء حکم تکفیر محمد قلیزاده را صادر کردند. حکم تکفیر مقارن با شکست– جمهوری آذربایجان – درسال ۱۹۲۲ با روی کارآمدن بالشویکها بود که دررأس آن دکتر نریمان نریمانف از نویسندگان سابق روزنامۀ ملانصرالدین حضور داشت. به باکو بازگشت و تا پایان عمر درآنجا ماند
انتشارملانصرالدین، پس از بازگشت محمدقلیزاده به باکو درسال ۱۹۲۲، تا ۱۹۳۱ ادامه پیدا کرد. و در مجموع ۷۴۸ شماره روزنامۀ ملانصرالدین در مدت ۲۵ سال انتشار یافته است که :
۳۴۰ شماره در تفلیس. ۸ شماره درتبریز و ۴۰۰ شماره درباکو بوده است.
محمدقلی زاده در ۱۹۳۲در شهرباکو درگذشت .
گفتیم که محمد قلیزاده، درآخرین دهه های حکومت تزار، انتشار روزنامۀ "ملانصرالدین" را پی ریزی کرد. زمانه ای که جنبش های آزادیخواهانه و گسستن زنجیرهای استبداد درمنطقه رو به گسترش میرفت. فضای خفقان سیاسی لبریز از نا رضائیهای فزایندۀ زحمتکشان و دهقانان بود. انتخاب نام روزنامه نیز جالب است. از این نظر که ملا نصرالدین در منطقه، بین جوامع اسلام شرقی تا آسیای دور، نامی آشنا درادبیات شفاهی مردم بود. در لطیفه ها وگفتگوها هر سخن نغز و گزنده را به ملا نسبت میدهند. هم امروز نیزمردم کوچه و بازار، دراعتراض به قدرت های غالب هرنوع نارضائی اجتماعی – سیاسی با سپر قراردادن نام آشنای ملا، منظور نهائی را اززبان ملا بیان میکنند.، و به این وسیله از گزند گزمه و تکفیر خود را مصون نگه میدارند.
روزنامه ملانصرالدین، باچنین خاطره و گذشتۀ فرهنگی، پا به عرصۀ حیات گذاشت. دراندک مدت، ازکلکته و بمبئی و آسیای میانه گرفته تا استانبول و قاهره، مخاطبین واقعی خود را درسطح گسترده ای پیدا کرد.
درنخستین شماره ملانصرالدین کاریکانوری تکان دهنده از "شمرلینگ" نقاش آلمانی، «تصویر ملتی که در خواب شیرین غنوده است.»، ناظران را متوجه ژرف اندیشی ملانصرالدین کرد. نوخواهی هایش نشان از هشیاری و بیداری داشت وروایتِ حرف و حدیث تازه ، اعلان جنگ و زنگ خطر علیه استبداد و ارتجاع به صدا درآمده بود.
زمانه، زمانۀ تغییرات و دگرگونیهای سیاسی - جغرافیائی بود. عثمانی فرو پاشیده و دنیا باشروع جنگ اول فاصله چندانی نداشت. خفقان وسرکوب نهادی شده ملت ها، درلون دیگری مثلا "رفاه"، باسرمایه داری نوین درراه تجربه ای تازه گام برمیداشت. هر ازگاهی ازگوشه وکنارسرو صداهایی به گوش میرسید. بوی اعتراض به رسوم کهنۀ زمان داشتند. بی پروا مطالبات تازه ای را مطرح میکردند. نجوای آرام فروپاشی سنت ها وگسستن زنجیرهای طاعت و بندگی بلند شده بود . توده های محروم به تکان آمده از خواب سنگین قرون و اعصار بیدار میشدند.
هدف و منظور هرجنبش اجتماعی، دگرگونی، ویرانی نظم کهن وبازشدن فضای تازه است. نفس کشیدن سالم در تآمین رفاه وعدالت اجتماعی ست. گفت و شنود مقوله های تازه وآشنائی با مفاهیم دنیای جدید.
در زمانۀ مورد بحث ما چنین فضای مساعد در دوسوی مرزها گشوده شده بود. برغم هم اندیشه بودن فرمانروایان شان، برغم همسان بودن زنجیرهای اسارت بارشان. یکی درسرزمینی گسترده با ظاهری متمدن با قدرت تزار و کلیسای خشک اندیش وخشن ارتدوکس و این یکی در کشوری عقب مانده با شاه وخرافات ریشه دار با کمک علمای اسلام. ودراین موقعیت تاریخی بود که محمد قلیزاده ، برای تکان مسلمانان منطقه به ویژه قفقاز و آذربایجان با روزنامۀ ملانصرالدین به بیداری مردم پرداخت. هدف اساسی او معرفی دشمنان مردم و آمران و پرچمداران جهل وغفلت بود. طولی نمیکشد که جایگاهِ ویژۀ خود را در دل های مردم پیدا میکند.
انتشار نخستین شماره ملانصرالدین مصادف با زمانی ست که چهارماه از صدورفرمان مشروطیت درایران گذشته است.
مشغله فکری این معلم دلسوزو درام نویس، دگرگونی جامعه و رهائی از عقب ماندگی ست. گسستن زنجیرهایی که ذهن انبوه عوام را با اوهام مذهبی درهم تنیده و بیشمار خداپرستان ساده دل را در دام شیادان و دلالان بهشت و دوزخ گرفتار کرده است.
میگوید: "من با نیکلای پادشاه روسیه کاری ندارم. باشاه ایران هم کاری ندارم. کشور را میشود بدون پادشاه هم اداره کرد از طریق شورایی یا راه های دیگر. مشکل این پادشاه عمامه دار است و سلاطین فاضل که محافظ دین هستند و عوام رادر چنبرۀ خود اسیر کرده اند! راستی وجود این شریعتمداران به چه درد میخورد؟"
تآملی کوتاه درهمین جملۀ آخر"راستی وجود این شریعتمداران به چه درد میخورد" بحث زیادی را پیش میکشد.
چند سال بعد از محمدقلیزاده، احمد کسروی اندیشمند دیگری از تبریز، باز همین سئوال را مطرح میکند و به کیفرهمان سئوال وسئوالهای مشابه بود که با تحریک علمای شیعه! توسط آدمکشان متعصب مذهبی در دادگستری تهران سلاخی شد .
ملانصرالدین گذشته ازایران و ترکیه وآسیای میانه، درسراسر قفقاز و تاتارستان بین ترک زبانان پخش میشود و در اندک مدت شهرت و محبوبیت کم نظیری درمنطقه پیدا میکند. اما، بخش عظیم مخاطبین ملانصرالدین درایران با توجه به نفوذ مذهب و تنها کشور شیعه مذهب بین مسلمانان جهان، دربیداری مردم تآثیربسیار مثبت میگذارد .
نباید فراموش کرد که: آثاراجتماعی – سیاسی و فرهنگیِ تغییراتِ روسیه، و شکل گیری حکومت نوظهور شوروی، درایران با استقبال تودۀ مردم روبرو شد. نفس تازه ای به دلهای شکسته و مآیوس آزادیخواهان ایران دمید. تشکیل حکومت شوراها و تآثیر آن، از چشم پلیس مخفی و ارتجاع نهادی شدۀ ایران دور نبود. آثار آن تحولات، در نخستین دهۀ سلطنت رضا شاه با بازداشت نویسندگان و روشنفکران از پرده برون افتاد که ورود دراین مقوله مورد بحثِ ما نیست. اما یادآوری این نکته ضرورت دارد که پس از تشکیل دولت شوروی، حکومت ایران با توجه به مزرهای گسترده با همسایۀ شمالی، تبلیغاتِ ناسیونالیستی را درسرلوحۀ برنامه های آموزشی قرارداد که از منظر آگاهان، نوعی نفرت از مرام اشتراکی و مقابله با کمونیسم تلقی می شد .
دنباله دارد


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

کمانچه ( تراژدی در یک پرده )
ربوبی
2010-06-01 12:00:48
اخیرا اثری از جلیل به لطف آقای حسینی در یافت کردم :
کمانچه
( تراژدی در یک پرده )
نویسنده : جلیل محمد قلی زاده
مترجم : بهروز مطلب زاده ( ب. م . روشن )
نشر دوستی
سوئد ـ گوتنبرگ
چاپ دوم، ۲۰۰۸
دراین نمایشانامه جلیل کوشیده است دشمنی دیرین بین ترک زبان ها و ارمنی ها را در قره باغ بزداید. ربوبی
ضمنا مطلبی برای درج در عصر نو پیوست ارسال می شود. شادکام باشید.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد