عباس شکری بارداری یعنی اخراج از کار ترجمه و تألیف خورشید دیگر نمیدرخشد. سیاهی شب زود فرا میرسد و ابری تیره موجب میشود تا گونههای زن خیس شود. نور پروژکتورها هم نمیتواند کمک کند. ضخامت تیرگی چندان است که نور را چارهای مگر تسلیم نیست. جرقهای که خبر از امید و فرداهای بهتر دارد، در دل سیاه آسمان آیا خواهد درخشید تا تابش خورشید، گونههای هماره خیس او و هزاران مانند او را خشک کند و خنده بر لبانشان بنشاند؟
عباس شکریروایت اندوه آوارگی در آوارگی بازنگاری روایت شش سال درد و رنج و اندوه یک پناهجوی ایرانی در نروژ نزدیک به شش سال است که به عنوان پناهجو در نروژ زندگی میکند. همراه با همسر و پسرش، امین به نروژ آمده و اکنون پسری دیگر به نام آرش هم به جمع آنها اضافه شده و خانوادهی چهار نفری را تشکیل میدهند.
طی این سالها، آوارگی در آوارگی سهم او و خانوادهاش بوده است؛ از یک اردوگاه پناهندگی به اردوگاهی دیگر و حتا از نروژ به دانمارک و باز هم نروژ. به سبب رفتاری که با او و خانوادهاش شده، شعار حقوق بشر و احترام به حقوق زنان و کودکان را باور ندارد.
|