زهره ستوده آن که گفت: «حکمم اعدامه، به مامان چیزی نگو!» به یاد محمد مهدی کرمی لبهایش شکافته شده و دوباره جوش خورده بودند.
اما صدایش قوی و محکم.
حالم را پرسید، حال مادر را پرسید.
بغضم را فرو می دادم که در برابر صلابت صدایش ضعیف نباشم.
بعد از پنج دقیقه، سربازی که آنجا بود. گفت: وقتتون تمومه.
رضا گفت: دادگاه رفته ام و حکمم را داده اند.
حکمم اعدامه ولی به مامان چیزی نگو!!!!
|