محسن حکیمی

هگل به روایت لوکاچ

پیش از آن که به روایت لوکاچ از هگل بپردازیم باید فلسفه کانت را بشناسیم. فلسفه كانت را به عنوان انقلاب كوپرنيكي در فلسفه مي‌شناسند. يعني همانطور كه كوپرنيك در ستاره‌شناسي انقلاب كرد و نظر رايج را دگرگون كرد و گفت اين زمين است كه دور خورشيد مي‌چرخد كانت هم در فلسفه همان كار را كرد. به اين معنا كه تا آن زمان بيشتر فلسفه را شناخت هستي مي‌دانستند و كانت اين بحث را تبديل كرد به شناخت شناخت. يعني خود نفس شناخت يا اپيستمولوژي را در محور فلسفه قرار داد. تا آن موقع آنتولوژي محور فلسفه بود. كانت اپيستمولوژي را به محور فلسفه تبديل كرد. در اپيستمولوژي دو نحله فلسفي قبل از كانت وجود داشت، يكي عقل‌گرايان و دیگری تجربه‌گرايان. هر كدام يك عامل را منبع شناخت مي‌دانستند، اولی عقل و دومی تجربه. كانت شاگرد لايبنيتس بود، که از جمله فيلسوفان بنيانگذار عقل‌گرايي است و عقل را منبع شناخت انسان مي‌داند.



یونس پارسا بناب

پرسش و پاسخ های قابل بحث درباره
اوضاع جهان ( بخش ششم )

دگردیسی در شکل و شمایل سرمایه داری انحصاری به طرز غیر قابل تصوری سیاست ها و مدیریت و پیشرفت در سطح ملت – دولت ها را به نفع مدیریت اقتصاد جهانی نابود ساخته ولی هیچوقت نتوانسته در حیطه های دیگر فعالیت های بشری ( اجتماعی ، هنری ، فرهنگی و سیاسی و....) موفق به استقرار یک سیستم جامع جهانی شده باشد . به نظر این نگارنده علت العلل این امر این است که نظام سرمایه داری انحصاری جهانی شده فاقد بورژوازی جهانی و در نتیجه فاقد یک " دولت جهانی " است .



Destutt_de_Tracy.jpg
یان رهمن

«ایدئولوژیست‌ها» و ناپلئون

تاریخ پیدایش اصطلاح ایدئولوژی
برگردان: رضا جاسکی

یکی از یافته‌های اصلی در نظریه‌های ایدئولوژی و گفتمان این است که معنای یک اصطلاح نه فقط ثابت نبوده بلکه موضوعی برای تغییر است. گاهی، آن حتی می‌تواند به ضد خودش بدل شود. این امر در مورد «ایدئولوژی» نیز صدق می‌کند.اگرچه بعد از قرن نوزدهم معمولاً این اصطلاح در نقطه مقابل مفهوم علمی و دقیق جهان در نظر گرفته می‌شود، اما در ابتدا ایدئولوژی برای توصیف یک علم مشخص بوجود امد. به عنوان «ایده-علم» (ایدئولوژی) تعریف شده بود، یعنی می‌شد آن را بیشتر شبیه کالبدشکافی انتقادی از ایده‌ها و استنتاج آن‌ها از ادراکات حسی ما توصیف نمود. و درست مانند مدل مشابه در کلمات دیگری که به «لوژی» ختم می‌شوند (مانند بیولوژی و اکولوژی)، «ایدئولوژی» نیز یک تغییر معنایی از دانش سیستماتیک از یک موضوع به خود موضوع، از تحلیل انتقادی ایده‌ها به خود ایده‌ها را تجربه کرده است.



اسماعیل رضایی

اسطوره سازی های بی بدیل

اسطوره سازان خود را بیرق دار مبارزه با روندهای نامتعارف و نامطلوب حاکم برجامعه و انسان قلمداد می کنند. در حالیکه دچار یک خود سانسوری و دگر سانسوری مداوم بوده؛ و هرآنچه را که نمی فهمند ویا با جایگاه و برآمدگاه منفعتی و عقیدتی نهادین شان سازگار نیست را از دایره تعاملات و بحث و فحص عمومی خارج می سازند. چرا که براین باورند که از قدرت اندیشگی بالا و درک و فهم والا و برتر نسبت به دیگران برخوردارند. این ویژگی عامل اصلی تشتت و پراکندگی آرا و عقاید پیرامون امور مسلم و جاری حاکم بر جامعه های انسانی است و حل قطعی بسیاری از روندهای سهل و آسان روابط و مناسبات اقتصادی اجتماعی را با موانع و محدودیت های صعب و ثقیل مواجه می سازد.