مری گابریل عشق و سرمایه
جنی ون وستفالن و کارل مارکس ترجمه و تالیف: ن. نوری زاده مرد به پشتوانه همسر خود که هیچ ملاحظه ای در پنهان نگه داشتن اهداف خود نمیکرد، در پشت میز نیمه شکسته اتاق که تلنباری از اسباب و اثاثیه های کهنه و خرده ریزهای فرسوده و بازیچه های کودکان در گوشه و کنار آن، نمایان بودند، قوز کرده بود و با خطی درهم و ناخوانا مشغول نوشتن طرح کلی از یک انقلاب بزرگ بود. زن در حالی که سعی میکرد مانع از بالا رفتن بچه ها از سر و کول مرد شود، هرازگاهی نیم نگاهی به خطوط انقلاب می انداخت و زیر لب چیزی میگفت.
علی رهادربارهی مسألهی سازمان و سازماندهی نهادینهترین عارضهی مارکسیسم پسامارکس، شکافی عمیق و مزمن بین نظر و کنش است. این گسست بهویژه در امر سازماندهی تجسمی بارز داشته است. البته در اینجا روی سخن با فرهیختهترین اجزای جنبش سوسیالیستی است که به دنبال بدیلی نوین هستند. برای تشخیص این گسست، هوش و فراست خاصی لازم نیست. کافی است اندکی به دور و بر خود نظر کنیم تا از سویی تلاشهای بیوقفه در ترجمهی آثار مارکس و پژوهشگری در مبانی نظری او را مشاهده کنیم و از سوی دیگر، برنامهها، بیانیهها و مواضع سازمانهای گوناگون را.
اسماعیل رضاییهذیان و هیجان (نقد و نظر)* انسان به عنوان موجودی اجتماعی، جمع و جامعه را با القائات کاذب و اکتسابات مجازی محیطی، بسوی انفراد و تجرید از هستی و هویت واقعی و اصیل انسان اش هدایت کرده است. روندی که با عادات انسانی و آفات بسیاری از دریافت های محیطی، بسوی مسئولیت گریزی و درک ناواقع حیات اجتماعی همراه شده است. فرایندی که تضاد منافع و خودمحوری ها را نهادینه ساخت و هویت پاک و اصیل انسانی را در رنگ و ریای سلطه گری و سیادت طلبی مفرط وا نهاده است. براین اساس با درک ناقص از حیات اجتماعی و منافع شاخص از جایگاه و پایگاه اجتماعی خویش به القائات کاذب و دروغین روی آورده است. براین اساس است که با درک و فهم باژگونه از مفاهیم و مقوله های حیات اجتماعی، به تاویل و تعبیر های ناقض و منقوص مبادرت می ورزد.
خدامراد فولادی نبایدهاو بایدهای سوسیالیسم کار ِ بزرگ ِ مارکس و انگلس جمع بست ِ علوم ِ منفرد و یکپاچه کردن ِ آنها در ماتریالیسم ِ دیالکتیک و ماتریالیسم ِ تاریخی است. پیش از آن هگل چنین کاری درعرصه ی منطق و اندیشه ورزی کرد و دیالکتیک ِ حاکم بر به گفته ی او تکامل ِ پدیدارشناسی ِ روح یا ذهن و ایده و اندیشه را از ساده ترین تا پیچیده ترین مفهوم ها جمع بندی و ارائه کرد. مارکس و انگلس پدیدار شناسی ِ روح ِ هگل را واقعی و ماتریالیستی نموده و تبدیل به شناخت ِ علمی عقلانی از حرکت ِ ماده در اشکال ِ متنوع ِ کثرت در وحدت و وحدت در کثرت ِ طبیعت و جامعه نمودند.
مری گابریل عشق و سرمایه جنی ون وستفالن و کارل مارکس یا پیدایش یک انقلاب
ترجمه و تالیف ن. نوری زاده من برای نخستین بار بخش فشرده ای از داستان خانواده مارکس را که در پشت مجله ای نوشته شده بود تصادفا خواندم. چشمم به جمله ای از آن خیره ماند. دو دختر از سه دختر کارل مارکس خودکشی کرده بودند. من به فکر فرو رفتم و بخود گفتم که واقعا هیچ چیزی در مورد خانواده مارکس و یا زندگی شخصی او نمیدانم. تا آن موقع هر گاه سخن از مارکس بمیان میآمد یا در ذهنم سر سنگین بزرگ او بالای تخته سنگی گرانیت در گورستان های گیت (Highate) نقش می بست و یا یه یاد نظریه اش می افتادم که اوراق صدها کتاب را سیاه کرده بود. من هرگز به این فکر نیفتاده بودم که در مورد زدگی شخصی او و زنانی بیاندیشم که لحظه به لحظه پیرامون او چون پروانه می چرخیدند تا او بتواند فارغ بال و آسوده خیال به نظریه ای بپردازد که بعد ها جهانی را متحول ساخت. نظریه ای که سوسیالیسم اروپائی را بوجود آورد و کمونیسم را از روسیه تا آفریقا و از آسیا تا کارائیب گسترش داد.
شیدان وثیقکُمون و رهایی به مناسبت صدوپنجاهمین سالگرد کُمون پاریس کُمون پاریس در درونمایهی اجتماعی، دموکراتیک و رهاییخواهانهی خود، جنبشی نوآورانه است. بدون پیشینه در تاریخ فرانسه و جهان و همچنان بیهمتا تا امروز. جنبش کُمونی در فرانسه اما تنها به پایتخت محدود نمیشود. در برخی شهرستانهای این کشور نیز، کُمونهایی بیشوکم همزمان با قیام پاریس و با مضمونی مشترک تشکیل میشوند1. با این همه، دیری نمیپاید که کُمون پاریس و دیگر شورشهای مشابه در فرانسه در خون و آتش توسط ارتجاع سرکوبب میشوند. مقاومت قهرمانانهی کُمونِرها در برابر تهاجم قوای نظامی حکومتیان، با دهها هزار کشته و تبعیدی، هفتاد روز دوام میآورد.
کمون پاریس به نمونهای الهامبخش و رهنمونی برای جنبشهای انقلابی و رهاییخواهانهی دوران ما درآمده است.
سعید رهنماباز خوانی کمون پاریس (۳)
به مناسبت یکصد و پنجاه سالگی کمون
میراث کمون رسیدن به آرمانهایی که کمون در عمر کوتاهش کوشید جامهی عمل بپوشاند، پیششرطهای عینی و ذهنی فراوانی داشت. از مهمترین پیش شرطهای ذهنی آن، باورمندی اکثریت شهروندان به امکان تحقق چنین آرمانی و مشارکت فعالانه در جهت دستیابی به آن است. تا آن زمان راه درازی در پیش است، و چپ سوسیالیست بهجای این توهم که این شکل سازماندهی را هم اکنون میتواند در همه جا، بیتوجه به ویژگیهای محلی و منطقهای به کار گیرد، بهتر آن است که آن را ایدهآلی افتخارآمیز بداند و با توجه به ویژگیها و واقعیات هر جامعه، در جهت دستیابی به ایدهآلها، گامهای متهورانه، اما سنجیده و عملی، بردارد. شاید انسانِ آگاه نیازی به اسطوره نداشته باشد. آگاهی از مسائل و مصائب اجتماعی، درک دلایل و عاملان، و جستجوی راههای برونرفت از آنها، نیاز به قهرمان، اسطوره و الگو را بیمعنا میکند.
خدامراد فولادیکارگر ِ آگاه چه کسی است؟ آگاهی راستین در تضاد و تقابل با این نوع آگاهی ِ فروکاهنده ی انسان ِ کارورز ِ اندیشه ورز تا حد ِ دنباله روی ِ حیوان وار از رابطه ی خدایی – بنده یی ِ طبقاتی ِ دولت های تاکنونی قرار دارد. تقابلی که عالی ترین حد و دستآورد ِ آن در تئوری ِ انسان ساز و دوران ساز ِ ماتریالیسم ِ دیالکتیکی وجود دارد که عالی ترین حد ِ آگاهی ِ اجتماعی است. به طور مشخص، در دوران ِ ما یعنی دوران ِ سرمایه داری که تکامل یافته ترین سازمان ِ اجتماعی تا پیش از استقرار ِ سوسیالیسم و کمونیسم است، آگاهی ِ راستین، یا آگاهی انسان مدار و طبیعت مدار به طور عام، در فلسفه و سوسیالیسم ِ علمی است که ظاهر می شود.
علی رهاتأملی در حواشی نقد «فلسفهی حق» هگل با گذشت قریب به ۱۸۰ سال از نگارش نقد «فلسفهی حق» هگل، اثری که سالیان سال مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، هنوز ابعاد مهمی از آن شناخته نشده است؛ ابعادی که نه فقط نشانگر فرآیند تکوین سپهر اندیشه مارکس هستند، بلکه برای شرایط امروز نیز موضوعیتی بالفعل دارند. میدانیم که دیوید ریازانف اولین کسی است که در سال ۱۹۲۲ این اثر را در آرشیوهای حزب سوسیال دموکرات برلن پیداکرد. بنا به گزارش او، جلد این دستنوشته و چند صفحهی اول آن مفقود شده است. نمیدانیم که خودِ مارکس برای این دستنوشتهها چه عنوانی انتخاب کرده بود.
ژان بوبرو سکولاریسم و لائیسیته ترجمه بهروز عارفی و تقی تام فردی کردن دین نتیجه روندِ لائیسیزاسیون است که منظورِ آن، آشکارا، دین را به یک گزینش شخصی تبدیل کردن است و نه عنصری جهتِ پیوند سیاست و دین. به این معنی که، در جامعهای کمابیش لائیکشده، دین قصدندارد یک سیستمِ معیاری تحمیلی باشد، بلکه سیستمِی از منابع است که فرد در آن، می تواند برای مهار محیط خود به صورتی نمادین از آن اقتباس کرده و هویتی برای خود بسازد. زیرا، از نگاه تاریخنگار، دوقطبیبودن «لائیک» (به معنای کلاسیکِ "لائیک"، غیرروحانی) نسبت به دین، قبلا در این نگرش جای میگرفت.
سعید رهنمابازخوانی کمون پاریس (۲)
برقراریِ کمون بهدنبال اعدامِ ژنرالها و عقبنشینیِ ارتش ورسای به آنسوی رودخانهی سِن، مردم بهحرکت درآمدند و چندین پادگان را تسخیر کردند. در تیراندازیها چند نفر کشته شدند، سربازان باقیمانده از پنجرهها فریاد میزدند که این ژاندارمها بودند که تیراندازی کردند، و شعار میدادند «زندهباد جمهوری». اطراف غروب انقلابیون بهطور کامل مقر شهرداری را محاصره کردند، و اندکی بعد پرچم سرخ بر فراز آن به اهتزاز درآمد.
سعید رهنمابازخوانی کمون پاریس (بخش اول)
پیش از کمون: از محاصره تا قیام ۱۸ مارس
به مناسبت یکصد و پنجاه سالگی کمون صدوپنجاه سال پیش در روز ۱۸ مارس (۲۸ اسفند) ۱۸۷۱، کارگران و لایههای پایینی طبقهی متوسط پاریس، شهری که قهرمانانه ششماه محاصرهی کاملِ ارتش آلمان را پشتِ سر نهاده بود، در شرایطی که هنوز دشمن در خاک فرانسه و در بخش هایی در حومهی شهر بود، به مقابله با توطئههای پیدرپی دولتِ موقتِ جمهوری سومِ تازهتأسیس فرانسه پرداختند، و به قول مارکس «انقلاب باشکوه» خود را بر پا کردند؛ انقلابی که بهرغمِ عمر بسیار کوتاهش نخستین تلاش برای ایجاد نوعی دولت مستقل کارگری، و الهامبخشِ جنبشها و انقلابهای بعدی در نقاط مختلف جهان بود، و پس از یکونیم قرن کماکان الگوی ایدهآلِ بخشی از چپِ سوسیالیست در کشورهای مختلف ازجمله ایران است.
خسرو پارسااتوریته، در آنسوی نافرمانی هدف وسیله را توجیه نمیکند بحث من در مورد اتوریتهی سیاسی در امور انسانی و اجتماعی است. بحثِ پذیرفتن و تفوقِ خردِ کسانی دیگر بر خرد و باور خود است. بحث فرمانبری و فرمانبرداری است. در امور اجتماعی و مبارزاتِ سیاسی قطعاً کسانی هستند که تجربه و دانش بیشتر دارند که باید به آن توجه کافی داشت ــ و نیز و البته به سوابق موفقیت یا شکست آن تجارب هم توجه داشت. اگر مسئله این است که به این دانش یا تجربه توجه شود یا احترام گذاشته شود کار پسندیدهای است ولی اگر قرار است از آن اطاعت شود، فرمان برده شود کاری مذموم صورت گرفته است بهویژه اگر در تناقض با نظر و تجربه و باورِ خود شخص یاشد، یعنی شخص عقل وخرد خود را از خود منفک کند و به اتوریته همچون صاحبکار و رهبر بنگرد.
مهدی استعدادی شادحاشیهای بر ترجمۀ مطلب شندلباخ آن مصادره به مطلوب و سوءاستفادهای که احمد فردید در زمان شاه و شیخ از افکار مارتین هیدگر انجام داد تا گفتاری همنوا با اعمال نفوذ حاکم ارائه دهد، سپس از سوی مقام امنیتی سابق تکرار شده است. کار اولی را که اسیر حیطه شفاهیات و موعظه بود، جعل یک«هستیشناسی شیعهگری» میتوان لقب داد. کار دومی که از مجرای حیلهگری عملیات تعقیب و مراقبت و جاسوسی گذشته، چیزی جز سرهم بندی کردن یک «حکمت سیاسی» له خودکامگی خلافت فقیه نیست.
هربرت شندلباخ دربارۀ یزدان شناسی سیاسیِ یکتا پرستانه* برگردان: مهدی استعدادی شاد در واقع، الاهیاتِ سیاسیِ اشمیت در تقابل با کلیت سنتی نظریِ اروپا است که به رابطهی سیاست و یزدانشناسی پرداخته است. سنتِ نظریای که در گذرِ ایام به تدریج از مدل و الگویی وداع کرده که در زمینۀ اقتدارِ سیاسی از نامحدود بودن و تفکیکناپذیری قوای حکومتی دفاع میکردهاست. در حالی که حتا یهودیت پساموسایی نیز نوع اقتدارِ نامحدود و یکدستِ ازلی را فقط از آنِ خدا، و نه از آنِ قاضیالقضات و سلطان میدانستهاست.
خدامراد فولادیواعظان ِ غیر ِ متعظ (ریاکار) این، تنها راه گسست ِ کامل از دوران و ایدئولوژی و اخلاقیاتی است که برخی یا حتا بسیاری آدم ها را مجاز می داند برای رسیدن به هدف های خود از وضعیت ِ موجود و نبود ِ آزادی های سیاسی استفاده کنند و با عوامفریبی و پنهان کردن ِ نیات ِ واقعی شان کسب قدرت نموده و بر جامعه آن روا دارند که همه ی واعظان ِ غیرمتعظ در طول ِ تاریخ ِ این سرزمین بر «توده های فریب خور» روا داشته اند. دست و نیت ِ بدکردار و بدخواه ِ اینان از هر گروه و فرقه و مسلکی باید برای همیشه از مداخله در هستی ِ اجتماعی، فردی، سیاسی و حکومتی ِ این جامعه کوتاه گردد.
امید همائیایده، ایده آلیسم ایده آلیسم نظریه ای فلسفی است که وجود دنیای خارج از ذهن را انکار میکند و آن را تصوّری ذهنی میشمارد. برکلی(۱) اصلِ ایده آلیسمِ مطلق را چنین بیان میدارد: بودن یعنی مشاهده شدن. یا به عبارتی " شرط وجود، درک شدن توسط حواس است".(۲) ایده آلیسم یکی از دو پاسخِ ممکن به سئوال مربوط به وجودِ دنیایِ خارج و حدودِ شناختِ ماست. این نقطه نظرِ برکلی که ما جز تصوّرات (۳) خود چیزی نمیشناسیم اگرچه متناقض است ولی به سادگی نمیتوان آن را رد کرد. استدلال کانت در ردِّ ایده آلیسم برکلی مبتنی بر محسوساتِ بر آمده از تجربه است. برایِ کانت حقیقت از تجربۀ دنیایِ خارج از ما شناخته میشود. کانت ایده آلیسمِ ویژۀ خود را دارد.
اسماعیل رضایی کمّی و کیفی دگرگونی و تغییر و تحول و تکامل ذاتی هر پدیده طبیعی، اجتماعی و انسانی می باشد.این فراشد و فرگشت مدام طبیعی و اجتماعی نیازمند فراروئیدن کمیت مطلوب و ملزومی است که با فعالیت و مبارزات مداوم انسان ها فراهم آمده و بسوی یک کیفیت نوین متناسب با الزامات تحولی جامعه و انسان هدایت می شوند. کمیت مطلوب نتیجه فرسودگی و میرایی سازه های مسلط است که در مقطع خاصی از تحول تاریخی و تکامل اجتماعی و انسانی، نیازمند بازیابی هویت های نوینی می گردند که با کیفیت نوین شکل می گیرند. هماره تاریخ تحولات اجتماعی این تغییر و دگرگونی های کیفی با مقاومت صعب و دشوار دارندگان ثروت و قدرت مواجه شده و تلاش همه جانبه ای برای ایجاد وقفه در برقراری سازه های الزامی و مطلوب صورت گرفته است.
|