logo





ای ایرانی

سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۲۱ اوت ۲۰۱۲

محمد جلالی چیمه (م. سحر)

sahar.jpg


1

ای ایرانی دلی صفا خواهی داد؟
راهی به پیام آشنا خواهی داد؟
از آن روزی که این قفس درشکند
آیا خبر ِ خوشی به ما خواهی داد؟

2

ای ایرانی نشسته در ماتم خویش
گویی غم دین تو راست بیش از غم خویش
آن پارگی ی حنجرت از خنجر توست
هم زخم دل خویشی و هم مرهم خویش

3

ای ایرانی بر تو ، نه غیر از تو بوَد
در بی خبری مُدام سِیر از تو بوَد
دلبستهء مسجدی چنان ، کِت بر سر
این خاکِ کِنشت و خاکِ دیر از تو بود!

4


ای ایرانی بر تو سوارند خَسان
گَردند به گِردِ شرفت خرمگسان
بر نطعِ تو سرخوشند و خوش می نوشند
در شیشهء دین، خون ِ تو را هیچ کسان !

5

ای ایرانی ، حراج شد باور ِ تو
فرزندِ تو بنشست به خاکستر تو
دشمن به غنیمت از تو دل بُرد و ربود
روغن ز چراغ تو و عقل از سر تو!

6


ای ایرانی زرَت به تزویر زدند
تقدیر تو را به قید و زنجیر زدند
اول ، راهت به بانگ تکبیر زدند
وانگه به سرت چماقِ تکفیر زدند

7


ای ایرانی ، دست ِ عداوت پیشه
با همدستانِ پَستِ بی اندیشه
دادند همه بود و نبودت بر باد
کردند همه خون تو را در شیشه !

8


ای ایرانی ، به دین سپردی وطنت
سوگ ِ وطنت نشست بر جان و تنت
دزدانِ رهت، روان ربودند و نماند
جز پیکر زخم خورده در پیرهنت !

9


ای ایرانی ، دین ِ تو دار ِ تو شده ست
زینگونه سیاه ، روزگار تو شده است
دیری ست که سوگ و نُدبه کار تو شده ست ؛

و آزادگی ی تو سوگوار تو شده ست !

10


ای ایرانی راهِ ِ تو را سدّ کردند
پَستی ، همه پیوسته و مُمتد کردند
در حلقهء کین بود ،که دین آوردند
با حربهء دین بُد که چنین بد کردند !


11


ای ایرانی تو خود ، حجابی بر خویش
کابوس ِ شب و یورشِ خوابی بر خویش
برخیز و بزن برقِ شهابی برخویش
چون رود ِ روان ، بریز آبی بر خویش !

12

ای ایرانی تو سدّ راهی بر خویش
همواره به کار ِ حفر ِ چاهی بر خویش
بی شبهه به چنگ ِاشتباهی بر خویش
خود زین همه خود کرده گواهی بر خویش !

13

ای ایرانی ، دمی ازین چاه بر آی
وز خفّت این فریب ِ جانکاه برآی
بیرون زن ازین ظلام وحشت پرورد
چون مهر فروزان شو و چون ماه برآی !

م.سحر
18.8.2012
http://msahar.blogspot.fr/

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد