عصر نو
www.asre-nou.net

تمامی‌ِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم که به کار آید...


Fri 19 03 2021

ابوالفضل محققی

abolfazl_mohagheghi_0.jpg
تمامی‌ِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
آزادی!
ما نگفتیم
تو تصویرش کن! شاملو

آری یا نه

روی سخنم با دوستان چپی است که با عصبیت ،خشم و دشنام به من نمی توانند از برابر سئوالی که جامعه ،مردم ،واقعیت های اجتماعی در برابرما می گذارند از جواب گوئی صریح و مشخص شانه خالی کنند و به تکرارطوطی وار الفاظی که سال ها تکرارآن ها را شرطی ساخته است به پردازند .الفاظی که هیچ انطباقی با واقعیت آن چه که در جامعه، در زیر پوست کشوری بنام ایران و نسلی بنام نسل جدید می گذرد ندارد.

دریغ از دادن حداقل تصویری از آینده که در آن بتوان سیمای آن چه را که بعنوان آرزوی خود بار ها تکرار می کنیم را دید .تصویری از یک نظام جمهوری سکولار بر آمده از دل یک انتخابات آزاد مبتنی برمنشور حقوق بشرو رای آحاد مردم.

برای چنین پاسخ گوئی از نظر من دو راه بیشتر نیست .یا باید به توجیه وضع موجود پرداخت و همان فرمول های ترس از سوریه ای شدن ، در گیری های داخلی واین که هنوز می توان دل به تغیر رفتار حاکمیت بست و با تکیه بر نیروی اصلاح طلبان که آن ها را رقم جدی می دانیم کاری کارستان کردوکشتی در حال غرق شدن جمهوری اسلامی را که متاسفانه مردم ناگزیرا در آن نشسته اند را بساحل نجات هدایت کرد.یا بصراحت در برابر رژیم ایستاد و جبهه اپوزیسیون را تقویت کرد.

تفکری که بند نافش با همین حکومت ودر بهترین حالت با اصلاح طلبان حکومتی بسته شده است. تفکری که هنوز دلبستگیش به جوانان عدالت خواه بر آمده از زیر عبای ولی فقیه بمراتب بیشتر از دلبستگی به جوانانی است که در سیمای مدرن و با ویژگی های نسل جدید خواهان زندگی مدرن بخوان بسبک غربی هستند وبزرکترین نیروی مخالف حکومت می باشند.

طیف عظیمی که از تهیدستان حاشیه نشین گرفته تا جوانان طبقه متوسط اجتماعی که عموما نیز تحصیل کرده اند را شامل می شود.جوانانی که بهیچ وجه در چهار چوب معیار های حکومتی و گرو های سکت سیاسی مانند مجاهدین نمی گنجند و جریان های چپ را بندرت می شناسند .آن ها هدف های خود را از طریق دنیای انترنتی و مجازی دنبال می کنند .از طریق مدیائی که جریان های ائدولوژیک آن را سم هلاهل می دانند.این جوانان راحت جان.
من بر سر درستی یا غلط بودن نقش این رسانه ها بحث نمی کنم .سخن از نقش این مدیا و چهره های مطرح شده در آن والگوی آن زندگیست که این مدیا در اختیارشان می گذارد آن ها وبسیاری از خانواده ها آن را می پذیرند .

کافی است اندکی بی تعصب به این جابجائی تفکر اجتماعی در این چهل سال نگاه کنیم وفاصله عظیم خود را با این نسل وتفکر رایج در جامعه ببینم .

ولی ما متاسفانه قادر به این خانه تکانی در مغز کلاسه بندی خود که در بسیاری جهات هم خوان با اصلاح طلبان حکومتی است نیستیم. هنوز در تفکر ما عدالت اجتماعی بر عکس ادعایمان مقدم بر آزادی است وهنوز هاله باقیمانده از مبارزه با لیبرال ها و شعار های ضد امپرلالیستی که فاجعه حمایت ما از خط فرضی امام ودر تداوم دل بستن به اصلاح طلبان حکومتی را به همراه داشت بر ما سنگینی می کند ودر بز نگاه ها خود بعیان نشان می دهد و مانع از شکستن تابو ها و نزدیکی به دیگر جریان های ابوزیسیون می شود.
ما به هیچ وجه عمیقا این نسل را باور نداریم میزان دگم های ما در وابستگی فکری، تشکیلاتی وگروهی به اندازه ای هست که هرگز اجازه فاصله گرفتن از تفکر گذشته ونزدیک شدن به دیگر نیرو های اپوزیسیون را نمیدهد .

مجاهدین در پیله خود وبخشی از چپ گرفتار در پیله سفت وسخت باور های ستنی خود و برخی گرفتار در بین دوباور که یکی به اصلاح طلبان می کشد ودیگری بر سر دو راهی نردیک شدن ویا نشدن به اپوزیسیون آزادی خواه سرنگونی طلب که رضا پهلوی نیز در آن قرار می گیرد .

برزخی که با دشنام دادن نمی توان بر آن سرپوش نهاد وچشم بر اقبال وسیع مردم ونسل جوان بر آن بست .نمی توان دم از مبارزه با حکومت اسلامی واستبداد حاکم زد ودست دوستی دراز شده برای یک فرا خوان ملی در قالب نه به جمهوری اسلامی را پس زد.

نمی توان دولا دولا شتر سواری کرد !چشم بر آن چه فراتر از خواست ما در عرصه سیاسی نزدیکی و هم گرائی اپوزیسیون برای ایجاد یک جبهه فرا گیر است بست !نمی توان این همه تغیر را در افراد که به آن ها نام چپ های نادم نهادیم وشخص رضا پهلوی که علنا از اعتقاد خود به یک جمهوری سکولار دمو کراتیک می گوید ندید . برای توجیه این عناد ورزی دلایل خنده دار پیش کشید .

شخص رضا پهلوی را بجرم داشتن پدری بنام محمد رضا شاه به صلابه کشید اما سنگین تر از گل به آقایان اصلاح طلب که در تمام این چهل سال حکومت جنایت وفساد یا در حاکمیت بوده ویا دوش بدوش حاکم حرکت کرده اند نگفت .

تغیرات در رضا پهلوی را شائبه خواند و یک اشاره وانتقاد آبکی فلان اصلاح طلب را توتیای چشم ساخت . نهایت باید که جایگاه خود را با تمام بگم بگم احمدی نژادی در این کمپین و اپوزیسیون معین نمود و نقطه پایان به این پزهای انقلابی بی محتوا نهاد .

تکلیف من ومن نوعی و کسانی که امضا برپای نه به جمهوری اسلامی نهاده اند معلوم است. حال نوبت شماست که بصراحت و استدلال موضع خود را بدون اما واگر روشن نمائید !