عصر نو
www.asre-nou.net

شش روز خیزش زنان ایران در اسفند ۱۳۵۷ (۳)


Sun 18 02 2018

ناصر مهاجر



جمعه ١٨ اسفند

امروز نيز زنان پيكارجو به دانشگاه تهران مى‌روند. بيشترشان جوانند؛ دانشجو و دانش‌آموز و آموزگار. در دانشكده‌ى فنى گردمى‌آيند.[۱] پيش از ظهر چند هزار نفر شده‌اند.[۲] هر چند نفر با هم در گفتگويند. كسانى اجتماع‌كنندگان را به سكوت فرامى‌خوانند. سخنران در پى سخنران، به تحليل وضعيت سياسى و تأمل در سخنرانى ١٥ اسفند خمينى مى‌پردازد و تجليل از راه‌پيمايى ديروز.[۳] حمله‌ى ديروز به زنان بى‌حجاب را همه محكوم مى‌كنند.[۴] حزب‌الله «با گلوله‌هاى برف كه در آن‌ها سنگ كار گذاشته شده» به اين سخنان پاسخ مى‌گويد.[۵] يكى از سخنران‌ها كه از اعضاى كميته‌ى‌ انقلابى زنان مبارز است، پيشنهاد مى‌دهد كه همه در دانشگاه تحصن كنند تا «نماينده‌اى از سوى دولت براى مذاكره بيايد».[۶] پيشنهاد پذيرفته نمى‌شود. پيشنهاد راه‌پيمايى داده مى‌شود.[۷] پذيرفته مى‌شود. زنان پيكارجو «چند دور در محوطه‌ى دانشگاه راه‌پيمايى» مى‌كنند.[۸] شعار مى‌دهند: ما استبداد را در هر لباسى محكوم مى‌كنيم.[۹] نيز زن و مرد شهيد شدند، هر دو بايد آزاد باشند، مرگ بر ارتجاع.[۱۰]

نزديك سه پس از ظهر، راه‌پيمايان در برابر در دانشگاه صف مى‌كشند. «در را بر روى خود بسته» مى‌بينند.[۱۱] «با زنجير قفل شده است».[۱۲] حزب‌اللهى‌ها كه «عكس‌هاى آيت‌الله العظمى خمينى و [صادق] قطب‌زاده را در دست دارند» در برابر زنان، ديوارى گوشتى مى‌سازند.[۱۳] كشمكش آغاز مى‌شود. حزب‌الله به زنان «برچسب طرفدارى از قانون اساسى زد... كه با اعتراض زن‌ها روبه‌رو» مى‌شود.[۱۴] حزب‌الله به زنان دشنام مى‌دهد و زخم زبان مى‌زند.[۱۵] برخى از زنان «براى دهن‌كژى به دستور خمينى در لزوم رعايتِ عفت‌ِ اسلامى، سيگار پُشتِ سيگار دود مى‌كنند».[۱۶] حزب‌اللهى‌ها «با گلوله‌هاى برفى، سنگ و چوب» به زنان حمله مى‌كنند و بر آنان آب دهان تف مى‌كنند تا «كه مأموران مسئول دانشگاه زنجير در‌هاى دانشگاه را شكستند».[۱۷] حزب‌الله واپس مى‌نشيند و زنان از دانشگاه بيرون مى‌زند.



زنان به خشم آمده‌اند. مى‌خواهند به سوى روزنامه‌ى آيندگان راه‌ پيمايند. حزب‌الله دست بردار نيست. زنان شعار مى‌دهند: در طلوع آزادى، جاى حق خالى‌ست.[۱۸] و به پيش مى‌روند. سرانجام و به رغم آزار و اذيت حزب‌الله به دفتر روزنامه مى‌رسند. مأموران كميته‌ روياروى زنان پيكارجو‌ نمى‌ايستند. آن‌ها «موظفند با كمال دقت مراقب باشند و چنين اعمالى را با نهايت شدت جلوگيرى كنند...» موظف نيستند عاملين چنين اعمالى را بازداشت كنند! تقسيم كار به گونه‌اى صورت گرفته است كه هركس بتواند وظيفه‌ی خود را انجام دهد و نگران پيامدهاى آن نباشد. پس كمى پایين‌تر از مقر كميته، حزب‌الله زنانى را كه سوار اتوبوس‌ مى‌شدند باز مورد حمله قرار مى‌دهد و «اتوبوس را از ضربات سنگ، گلوله برفى و مشت... در امان» نمى‌گذارد.[۱۹] در خيابان شاه هم يك اتومبيل پژو به «شماره‌ى ٤٦٥٦٨ تهران- ق، قصد داشت ميان جمعيت براند، اما جلوى آن را گرفتند»؛ مردم و نه كميته.

با اين همه امشب نيز چون شب پيش صدا و سيما‌ از راه‌پيمايى زنان و چوب‌ها و چماق‌ها و دست‌‌ها و دهان‌هاى هرزه حزب‌الله هيچ نمى‌گويد.

شنبه‌ ١٩ اسفند

امروز نيز، حزب‌الله نيروهاى خود را به نقاط مختلف تهران گسيل داشته است تا ترس وحشت پراكند و زنان را از رفتن به كاخ دادگسترى باز دارد.[۲۰]

صبح زود، «از چند نقطه‌ى تهران زن‌ها به حركت درآمدند». پاره‌اى يك راست به سوى دادگسترى مى‌رفتند، و پاره‌اى ديگر به سوى دانشگاه كه كانون گرد‌هم‌آیى‌ست و نقطه اصلى ‌راه‌پيمايى به سوى ميدان توپخانه.

دخترانى كه راه دبيرستان‌هاشان را پيش گرفته‌اند از‌ دشنام و زشت‌گويى اوباش حزب‌الله بى‌تاب و ناراحتند. «جمع زيادى از دانش‌آموزان براى اعتراض به اعمال فشارهاى مشكوك در خيابان‌هاى شهر... در محوطه‌ى مدارس خود اجتماع» مى‌كنند.[۲۱] اجتماع آن‌ها در مرجان و هشترودى و بسيارى از مدارس شمال شهر به تظاهراتى گسترده‌ فرامى‌رويد. حضور آسيمه‌سر سليمى جهرمى، مديركل آموزش پرورش تهران، در چند دبيرستان و كوشش وى براى فرونشاندن بيم و نگرانى دانش‌آموزان به جايى نمى‌رسد. دختران تظاهراتِ خود را به خيابان مى‌كشند و به سوى دانشگاه تهران راه مى‌پيمايند.[۲۲] راه‌پيمايى «در چند نقطه منجر به برخورد با كسانى شد كه زير نقاب اسلامى به آن‌ها حمله كردند و حتا چند تير هوايى نيز شليك كردند.»[۲۳] دختران شعار دادند: ما را به گلوله بستند، مردم قضاوت كنيد.[۲۴] جمعيتى از آنان در خيابان تخت‌جمشيد، روبه‌روى شركت نفت مورد حمله‌ى حزب‌الله قرار مى‌گيرند و به ناچار متفرق مى‌شوند.[۲۵]



حضور زنان كارمند نيز در خيابان‌ها محسوس است. «در گروه‌هاى كوچك حركت مى‌كنند».[۲۶] مى‌دانند كه در راه، زنان ديگرى به آن‌ها مى‌پيوندند. «جمعى از كارمندان زن و كاركنان راديو و تلويزيون ملى ايران... درخيابان جام جم گرد آمدند تا به سوى كاخ دادگسترى حركت كنند و به ساير گروه‌ها بپيوندند.»[۲۷]

آن‌ها كه وزارتخانه‌ و محل كارشان در غرب تهران است، به سمت دانشگاه روانند. «زنان كارمند وزارت كار ساعت ٩ صبح از محل اين وزارتخانه در خيابان آيزنهاور» بيرون مى‌‌آيند.[۲۸] هرچه پیش‌تر مى‌روند، بيشتر مى‌شوند. در تقاطع خيابان آيزنهاور و اسكندرى «افراد مسلح» جلوى آن‌ها را مى‌گيرند و «شروع به تيراندازى هوايى مى‌كنند.»[۲۹] بيهوده است. زنان مصمم‌تر از آنند كه با چنين دسيسه‌‌هایى ميدان را خالى كنند.

در چهار راه ارديبهشت، يك ستون پانصد نفره زنان كارمند با حزب‌الله درگير شده است.[۳۰] حزب‌الله شعار مرگ بر كمونيسم سر داده است و از پيشروى زن‌ها به دانشگاه پيشگيرى مى‌كند.[۳۱] كشمكش، با دخالتِ مأموران كميته پايان مى‌گيرد و زنان پيروزمند به دانشگاه تهران پا مى‌گذارند. «تعداد زيادى پرستار و زنان هواپيمايى ملى ايران در محوطه دانشگاه تهران دست به تظاهرات زده‌اند». شعار مى‌دهند: استبداد به هر شكل محكوم است، وقتى جنگ حجاب ميان من و توست پيروزى نخواهد بود، برابرى/برادرى، نه چادر نه روسرى، ما را به گلوله بستند/ مردم قضاوت كنيد.[۳۲]

دانش‌آموزانى كه از گوشه و كنار شهر به سوى دانشگاه راه افتاده بودند نيز به تظاهركنندگان مى‌پيوندند. پيش از اينكه وارد دانشگاه شوند، حزب‌الله آن‌ها را هو مى‌كند.[۳۳] اما جرئت ندارد به دانشگاه پا بگذارد. بر در ورودى دانشگاه اعلاميه‌اى نصب شده است به امضاى گروهى از دانش آموزان مسلمان؛ حرف‌شان اين كه «اين بار فرصت‌طلبان مى‌خواهند با استفاده از احساسات پاك مردم مسئله‌ى حجاب را دست‌آويز قرار دهند. ما با آزادى زنان مخالف نيستيم؛ ما با فساد مخالفيم. زن و مرد همه آزادند. ما مى‌خواهيم زن آزاد باشد... بر اساس شرع اسلام زنان بايد لباسی بپوشند كه در آن عفت رعايت شده باشد.»[۳۴]



بحثِ حجابِ اجبارى، بحثِ حاد پيرامون دانشگاه‌‌ست. زنان و مردان در گروه‌‌هاى چند ده نفره سرگرم گفتگو هستند.[۳۵] خيابان‌هاى دور و بر دانشگاه پر از آدم است. ناگاه همهمه‌اى به گوش مى‌رسد. «چند هزار نفر زن، به قصد رفتن به دادگسترى از دانشگاه تهران» رو به خيابان شاهرضا ره‌ مى‌سپارند؛ در صف‌هاى منظم.[۳۶] «چند صد دانشجوى پسر به دور صف زنان زنجير بسته‌اند تا آن‌ها مورد تهاجم قرار نگيرند.[۳۷] «در تقاطع خيابان شاهرضا- وصال شيرازى، با ممانعت گروهى از جوانان روبه‌رو» مى‌شوند. «گروهى ديگر از مردان، قصد بر هم زدن تظاهرات آرام زنان را» دارند؛ با شعارهايى چون: يا روسرى يا تو سرى و ما پيرو قرآنيم/ بى‌حجاب نمى‌خواهيم.[۳۸] نه جوانان و نه مردان توان هم‌آوردى با راه‌پيمايان را ندارند.

راه‌پيمايان در ساعت يازده صبح در چهار راه كالج مورد حمله‌ى حزب‌الله مسلح به چوب دست و قمه قرار مى‌گيرند.[۳۹] «چند مرد كه به كمك زن‌ها رفته بودند، آسيب ديدند. چند دقيقه پس از درگيرى، اين دسته‌ى چند هزار نفرى كه تعدادشان بيشتر شده با پشتيبانى گروهى از مردم، آرام و بدون دادن شعار به راه‌پيمايى ادامه دادند. اما در سه راهى خيابان چرچيل چند كاميون راه را بر آن‌ها بستند. دسته‌ى زنان و دختران كه در بين آن‌ها تعداد زيادى پرستار به چشم مى‌خورد، به ناگزير وارد خيابان چرچيل شدند. در اين خيابان راه‌پيمايان دوباره مورد هجوم واقع شدند... صداى زنان با اين شعار اوج مى‌گيرد: شليك گلوله، راه حل شاه بود/ توپ، تانك، استبداد ديگر اثر نداره. در اثر شليك گلوله‌ يكى از زنان بيهوش شد و زن ديگرى كه حامله بود دچار تشنج گرديد. هم‌زمان با قطع تيراندازى دو روحانى كه بربالاى اتومبيل‌ها ايستاده بودند از زنانى كه شمارشان به ده هزار نفر مى‌رسيد درخواست كردند كه به راه‌پيمايى ادامه نداده و پراكنده شوند. اما جمعيت فرياد مى‌زد: اى مردم بدانيد اين است معنى آزادى. براى چندمين بار تيراندازى شدت گرفت، اما راه‌پيمايان كه بسيارى از آنان روسرى داشتند آرام به شعار دادن ادامه مى‌دادند. يكى از اين گروه زنان گفت: «من به ميل خودم از حجاب استفاده مى‌كنم؛ ولى اگر بايد در كار باشد به منظور جوابِ توهينى كه به زن مى‌شود، روسرى را برمى‌دارم.» يك دختر ديگر كه به شدت مى‌گريست گفت: «گريه‌ى من از ضعف نيست؛ بلكه براى هزاران شهيد گريه مى‌كنم كه براى استقلال ايران و آزادى ملت مبارزه كرده و شهيد شده‌اند». يكى ديگر گفت: «چرا در هر نوع رژيمى زن‌ها را بايد قربانى كرد؟"»[۴۰]

حدود ظهر، راه‌پيمايان در نزديكى دادگسترى‌اند. «با وقار و در سكوت، اما با قاطعيت و شجاعت در برابر اعمال خشن مهاجمينى كه پلاكاردهاى‌شان را پاره مى‌كنند، دشنام‌ مى‌دهند، آن‌ها را عروسك‌هاى پهلوى و جنده‌هاى لگورى مى‌خوانند، ايستادگى مى‌نمايند و حركت‌شان را ادامه مى‌دهند و به دادگسترى مى‌رسند.»



دادگسترى غلغله است. خيابان‌هاى پيرامون ساختمان را بسته‌اند.[۴۱] از صبح زود بسته‌اند؛ پس از اينكه حزب‌الله به قصد پيش‌گيرى از تحصن زنان به دادگسترى حمله كرد و با دخالت مأموران كميته واپس نشست.[۴۲] رفتار مأموران كميته نسبت به زنان با نزاكت است. مى‌گويند: «قصد دارند از ايجاد مزاحمت مخالفين جلوگيرى كنند». مى‌گويند «براى اينكه هيچ آسيبى به خانم‌ها نرسد، خيابان‌هاى اطراف... را بسته‌اند». مى‌گويند: «مواظب هستيم و هنگام تظاهرات به هيچ مردى اجازه عبور از اين مناطق را نخواهيم داد.»[۴۳] اما پيش‌رفتن به سوى ساختمان كاخ دادگسترى آسان نيست. شمار زنان بسى بيش از گنجايش محل است. «هر ساعت هزاران تن به تعداد اين تظاهر‌كنندگان» افزوده شده است. بيش از پانزده هزار.»[۴۴] تا دم در كاخ ايستاده‌اند؛ شانه به شانه و به هم فشرده.

ساختمان عظيم كاخ دادگسترى لبريز از زنان شده است؛ نيز اندك ‌شمارى از مردان. پهلو به پهلو و پُشت به پُشت در صحن كاخ نشسته‌اند. چندين زن چادرى نيز اينجا و آنجا ديده مى‌شوند. چند رديف دختر جوان در راهروهاى طبقه‌هاى فوقانى مُشرف بر صحن ايستاده‌اند. در طبقه‌ى آخر، مأموران كميته خودمى‌نمايند؛ تفنگ به دست. ديوارها‌ى سنگى كاخ پُر از شعار و پوستر است و برگه‌هاى كاغذ و مقوا كه نام گروه‌هاى شركت‌كننده در همايش بر آن نوشته شده‌است: زنان وزارت دارایی، سازمان کتاب‌های درسی، کارکنان دانشگاه‌ها، دانشجويان دختر دانشگاه‌های تهران، سازمان زنان مبارز، زنان قاضی دادگستری، سازمان امور استخدامی، بيمه تهران، وزارتِ مسکن و شهرسازی، صنايع چوب و کاغذ، بانک ملی ايران، بانک مرکزی، وزارت امورخارجه، شرکت ملی نفت، شرکت ملی گاز، وزارت صنايع و معادن، ادارات مختلف آموزش و پرورش، شرکت ای. بی.ام، مدرسه عالی پرستاری، بانک اعتبارات صنعتی، دانش‌آموزان دبيرستان آذر، انوشيروان، خوارزمى، مرجان، ژاندارك... دبيران دبيرستان هشترودى، چيستا، توس... سازمان ملی خدمات اجتماعی، وزارت کشور، بانک ايرانشهر، وزارت علوم، کارکنان بيمارستان‌های...، وزارت بهداری و بهزيستی، صندوق تأمين اجتماعی، زنان پليس، بيمه دانا، کارکنان مخابرات، کارکنان برق منطقه‌ای تهران، كارمندان شركت هواپيمايى ملى ايران هنرجويان موسیقى و...[۴۵] در اين ميان زنان حقوق‌دان بيشتر به چشم مى‌‌آمدند. در اينجا كانون وكلا ميزبان است.[۴۶] آن‌ها اين گردهم‌آيى بزرگ را اداره مى‌‌كنند.

هر از چندى جمعيت مى‌خروشد: ، آزادى/ نه شرقى‌ست/ نه غربى‌ست/ جهانى‌ست.[۴۷] ابتكار مادر سپهرى كه سه پسر چريك فدايى‌اش به دست مأموران ساواك كشته شده‌اند، اوج خروش است. مادر پس از ورود به صحن دادگسترى چادر و روسرى از سر برمى‌دارد. زنان يك‌پارچه فرياد برمى‌دارند: حجاب ما عفت ماست، حجاب اجبارى/ كفن آزادى.[۴۸] آزادى، آزادى، آزادى، در بهار آزادى، جاى آزادى خالى.[۴۹] «عظمتِ اجتماع زنان، لرزه بر اندام مى‌اندازد.»[۵۰]

چند زن ميانه سال در بلندايى پديدار مى‌شوند. يكى‌شان بلندگويى در دست دارد؛ ديگرى چند برگ كاغذ. به درياى زنان مى‌نگرند. جوش و خروش‌ها در چشم به ‌هم زدنى فرومى‌افتد. همه جا را سكوت فرا مى‌گيرد. زنى كه بلندگو به دست دارد با ادب تمام مى‌خواهد به مناسبتِ مرگ «همسر مجاهد نستوه آيت‌الله طالقانى يك دقيقه سكوت برقرار شود».[۵۱] موج موج زنان برمى‌خيزند و لب فرو مى‌بندند. پس از يك دقيقه، آرام فرو مى‌نشينند. سپس خانم پريوش خواجه‌نورى عضو كانون وكلاى ايران لب به سخن مى‌گشايد و قطعنامه زنان در دادگسترى را مى‌خواند:

«نظر به اينکه انسان آزاد آفريده شده و موهبت آزادی صرف‌نظر از جنس، رنگ، نژاد، زبان و هر نوع عقيده به همه‌ی آدميان يکسان ارزانی شده است؛

نظر به اينکه نيمی از نفوس ملت ايران را زنان تشکيل می‌دهند و تأثير اين اکثريت قابل توجه هم از جهت تربیت نسل آينده و هم از نظر مشارکت آنان در امور اجتماعی، فرهنگی و سياسی و اقتصادی غير قابل انکار است؛

نظر به اينکه مشارکت بی‌دريغ زنان ايران در مبارزه با امپرياليسم و استبداد، بخش مهمی از انقلاب ايران را تشکيل داده و نقش آنان در پيروزی انقلاب مورد قبول و تاييد تمامی اقشار سازنده انقلاب بوده است؛

نظر به اينکه در روزهای سخت و بحرانی اين مملکت، زنان مبارزات و فداکاری‌های چشم‌گيری از خودشان نشان داده‌اند که مورد تاييد رهبر انقلاب بوده است و به گواهی پيام‌ها و مصاحبه‌ها و اعلاميه‌هايی که صادر فرموده‌اند وعده‌ی آزادی، برابری، برخورداری از کليه‌ی حقوق اجتماعی و سياسی را به زنان داده‌اند و حتا صريحا متذکر شده‌اند که هزار و چهار صد سال به عقب برنمی‌گردند؛ اينک ما زنان ايران خواست‌های خود را به شرح قطعنامه‌ی زير اعلام می‌‌کنيم:

۱ـ ما زنان که دوش به دوش مردان وظایف اجتماعی خود را در قبال کشور انجام می‌دهیم و در خانه تربیت نسل آتی مملکت را به عهده داریم دارای اهلیت کامل هستیم و بر حفظ شئون و شخصیت و شرافت خود وقوف کامل داریم. و با ایمان راسخ به لزوم حفظ حیثیت زنان معتقدیم که عفت زن در فرم و شکل پوشش خاصی متجلی نمی‌شود. و پوشش متعارف زنان باید با توجه به عرف و عادت و اقتضای محیط به تشخیص خود آن‌ها واگذار شود.

۲ـ حق برخورداری مساوی با مردان از حقوق مدنی برای زنان کشور شناخته شده و هر نوع تبعيضی در اين قانون و قوانين مربوط به حقوق خانواده از ميان برداشته شود.

۳ـ حقوق سياسی و اجتماعی و اقتصادی زنان بدون هيچ تبعيضی حفظ و تأمين گردد.

۴ـ امنيت کامل زنان در استفاده از حقوق و آزادی‌های قانونی تضمين شود.

۵ـ برخورداری واقعی از آزادی‌های اساسی، آزادی قلم، آزادی بيان، آزادی عقيده، آزادی شغل و آزادی اجتماعات برای زنان و مردان کشور تضمين گردد.

۶ـ هر نوع نابرابری بين زن و مرد در قوانين موضوعه مملکتی منجمله قانون کار و قوانين استخدامی کشور، مرتفع گردد.

۸ـ ضمن تاييد و تجليل از تصميم دولت مبنی بر ابقاى اجرای قانون حمايتِ خانواده، نقائص اين قانون در جهت تأمين هر چه بيشتر حقوق از دست رفته‌ی زنان مرتفع گردد.

ما از دولت موقت جناب مهندس بازرگان مصرانه خواستاريم که نظرشان را در قبال خواست‌های زنان موضوع اين قطعنامه اعلام فرمايند.»[۵۲]

در تمام مدتى كه قطعنامه خوانده مى‌شد، كس دم نزد و صدايى برنخاست. حتا هنگامى كه برق دادگسترى را قطع كردند و بلندگو را بردند. اما پس از اينكه پريوش خواجه‌نورى خواندن قطعنامه را به پايان رساند، بار ديگر زنان برخاستند و خروشيدند: آزادى، آزادى، آزادى.[۵۳]

هما ناطق، مدرس رشته‌ى تاريخ دانشگاه تهران‌ كه در كنار پريوش خواجه‌نورى ‌مى‌ايستد، درياى زنان خاموشى مى‌گيرد. او بيانيه‌ى سازمان ملى دانشگاهيان ايران را مى‌خواند:

«زنان ميهن ما طى قرون متوالى از ستم فرهنگى و استثمار (هم به عنوان زن و هم به عنوان فرد) رنج برده‌اند. اما امروز به آن درجه از هوشيارى و بيدارى رسيده‌اند كه در حركت انقلابى ايران، آزادى خود را در گرو آزادى همگان نهادند؛ رهايى طبقاتِ زحمتكش را شرط عمده‌ى رهايى خود قرار دادند و حقوق و خواسته‌هاى خود را جدا از حقوق و خواسته‌هاى ملت ندانستند...

زنان بايد موضوع هيچ‌گونه تبعيضى قرار نگيرند و از آزادى واقعى و حقوق اجتماعى و امكان رشد و شكوفايى همه‌ى استعدادهاى خود برخوردار باشند...

انتخاب نوع پوشاك از ابتدايى‌ترين حقوق هر فرد است. و همچنان كه شيوه‌ى تحميلى كشف حجاب، نتايج زيان‌بارى به همراه داشت، تحميل حجاب نيز در جهت نفى آزادى‌هاى فردى و تهديدى بر ايمنى اجتماعى‌ست...

ما مخالف حجابِ نيستيم؛ بلکه مخالف تحميل آن هستيم. ما معتقديم که تجاوز به حقوق و آزادی زنان، تجاوز به حقوق و آزادی همگان است... زنان بی‌حجاب هرگز به زنان باحجاب توهين نکرده‌اند. بنابراين ما خواستار احترام متقابل هستيم.»[۵۴]

سخنان هما ناطق كه حرفِ دل بسيارى از زنان حاضر در دادگسترى است، بارها و بارها مورد تایيد قرار گرفت و بريده گشت؛ با شعارهاى چون: حجاب ما عفت ماست، زن و مرد شهيد شدند/ هر دو بايد آزاد شوند، شمارى نيز هر از گاه فرياد برمى‌داشتند: رهبر ما خمينی/ مرام ما آزادی.

حدود يك بعد از ظهر از زنان خواسته مى‌شود كه كاخ دادگسترى را ترك گويند. نظم و تربيت پنج شش هزار زن در بازگشت به خيابان نيز شگفت‌انگيز است.[۵۵] «همبستگى و اتحادى كه امروز بين زن‌هاست... تازگى مطلق دارد. پختگى و متانت در رفتارشان» چشم‌گير است. «حسادت، چشم و هم چشمى محلى ندارد. امروز همه نگران همديگرند. همه به يك زبان حرف مى‌زنند. يك هدف دارند. به يك راه مى‌روند.»[۵۶] ‌

در راهرو، اعضاى كميته‌ى دفاع از حقوق زن اعلاميه پخش مى‌كنند. كارمندان وزارت امورخارجه نيز.[۵۷] بدين سان زنانى كه كاخ‌دادگسترى را ترك مى‌كنند آگاه مى‌شوند كه دوشنبه روز راه‌پيمايى بزرگ ديگرى‌ست عليه حجابِ اجبارى‌ و يكشنبه روز تظاهرات در برابر وزارت امورخارجه. از كاخ كه پا به بيرون مى‌گذارند خود را با انبوه زنان روبه‌رو مى‌بينند. تا چشم كار مى‌كند، زن است كه در ميدان توپخانه روان است. مى‌بايست از ميان آنان بگذرند. مى‌گذرند. در صف‌هايى منظم كه يكى به دانشگاه مى‌رود و ديگرى به نخست وزيرى.[۵۸]

زنان همچنان مى‌آيند و مى‌آيند. «گروه كثيرى از زنان، دختران دانش‌آموز از دبيرستان‌هاى مختلف، پس از راه‌پيمايى از دانشگاه و عبور از خيابان چرچيل كه به درگيرى مختصرى انجاميد، ساعت چهار بعد از ظهر به دادگسترى»[۵۹] مى‌رسند و در آنجا اجتماع مى‌كنند. «گروهى از مردان نيز در حالى كه به طرفدارى از حجاب شعار مى‌دادند، در گوشه‌ى شمالى دادگسترى اجتماع كردند».[۶۰] مأموران كميته‌ى مركز دخالت مى‌كند. ٣٠ نفرند. آن‌ها از حزب‌الله مى‌خواهند كه ازمحوطه دور شود. مى‌گويند «طبق توصيه امام همه آزاد هستند عقايد خود را بدون هراس بازگو كنند. بنابراين مزاحم زنان نشويد»[۶۱] مى‌دانند كه مزاحم مى‌شوند. دختران نيز. چه بسا از همين روست كه خواستِ ديدار با وزير دادگسترى را پيش مى‌كشند. پس از اينكه به خواست‌شان پاسخ منفى داده مى‌شود، به مأموران مى‌گويند كه بايد وسيله‌ى بازگشت به خانه‌ها‌ى‌شان را فراهم كنند. كميته به اين خواست تن مى‌دهد و «براى انتقال دانش‌آموزان دختر از دادگسترى از اتوبوس‌هاى شركت واحد استفاده كرد.»[۶۲]

امشب سيماى انقلاب اسلامى، سياستِ سكوتِ خود را مى‌شكند و براى نخستين بار از اعتراض زنان به حجاب اجبارى، مى‌گويد. وحشت‌آفرينى و وحشي‌گرى حزب‌الله، باز از ديد بينندگان نهان و پنهان مى‌ماند؛ اما راه‌پيمايى و تحصن زنان را كوتاه نشان مى‌دهند. در فيلم دو پاره‌اى كه بسيار بد مونتاژ شده، زنان كاخ دادگسترى شعار مى‌دهند: درود بر خمينى/ سلام بر آزادى.[۶۳] در پاره‌اى ديگر «درشت نماى صورتِ چند زن را محض عبرت همگان و براى محكوم كردن تظاهركنندگان بر پرده مى‌آورند. زنانى مثل ديگر زنان... [كه] نه مُهر فاحشگى بر پيشانى دارند و نه نشان مزدورى آمريكا بر سينه. ولى لحن قاطع تحليل‌گران تلويزيونى جا براى ترديد نمى‌گذارد [كه] همه عامل اجنبى و روسپى رسمى» هستند.[۶۴] خط‌مشى تفرقه بينداز و حكومت كن، آشكارتر از آن است كه نياز به تفسير داشته باشد. با اين حال به تفسير هم مى‌‌نشينند و مى‌گويند كه «كسانى كه در تظاهرات حجاب شركت كرده بودند، روي هم رفته خواهان خط فكرى رژيم گذشته هستند و گروهى كه در فيلم نمايش داده شدند، خط فكرى و ذهنى مردم را منحرف مى‌كنند...»[۶۵]

در پايان اخبار كه بخشى بزرگى از آن به سخنان ديروز (جمعه) آيت‌الله خمينى اختصاص دارد و در «لزوم تبعيت از دولت موقت اسلامى»‌ست و ضرورت «مشت زدن به دهان مفسده جويانى» كه مى‌خواهند دولت را تضيعف كنند، گفتگوى راديو تلويزيونى با آيت‌الله طالقانى را پخش كردند كه پيش از آغاز جنبش اعتراضى ضبط شده بود! نگفتند چرا آن را چند روز نگه‌داشتند و پخش نكردند. اما دانسته بود كه تا سياست سكوت بر صدا و سيماى انقلاب حاكم است، پخش مصاحبه موضوعيت ندارد. هرچه بود، آيت‌الله طالقانى در آن مصاحبه به تاييد و توجيه و تلطيف گفته‌هاى آقاى خمينى مى‌پردازد. لُبِ كلام پُر پيچ و تاب و چند پهلويش اين است كه:

«خطرى هست و خانم‌ها اين را حس مى‌كنند. خيال مى‌كنند كه گفته‌ى امام خمينى يا ديگر علماى دين است كه اين‌ها توى خانه‌هاى‌شان بروند و توسرى خور باشند... ولى خطرى كه ما حس مى‌كنيم اين است كه زنان دو مرتبه به آن ابتذال‌ها كشيده شوند. اما حجاب اسلامى چه معنا دارد؟ حجاب اسلامى يعنى حجاب وقار، حجاب شخصيت. ساخته‌ى من و فقيه و ديگران نيست. اين نص صريح قرآن است...

البته گروهى از زن‌ها، اين‌ها باقى‌مانده و تفاله‌هاى رژيم منحط پهلوى هستند كه ديگر زن‌هاى مبارز ما را دارند تحريك مى‌كنند...

هو و جنجال راه نيندازند. همان‌طور كه بارها گفتيم همه‌ى حقوق زنان در اسلام و در محيط جمهورى اسلامى محفوظ خواهد ماند و از آن‌ها خواهش مى‌كنيم با لباس ساده، با وقار، روسرى هم روى سرشان بيندازند، به جايى برنمى‌خورد. اگر آن‌هايى هم كه مى‌خواهند موى‌شان خراب نشود ...اگر روى موى‌شان روسرى بياندازند بهتر است و بيشتر محفوظ مى‌ماند.

اجبارى حتا براى زنان مسلمان هم نيست. چه اجبارى؟ حضرت آيت‌الله خمينى نصيحتى كردند، مانند پدرى كه به فرزندش نصيحت مى‌كند، راهنمايى مى‌كند كه شما اين جور باشيد... بهتر مى‌توانيد روح اسلام و ... سُنتِ ايرانيت را متجلى كنيد، استقلال و شخصيت‌‌‌‌‌‌تان را حفظ كنيد...»[۶۶]

در پايان روز آنچه خود مى‌نمود، هم‌گرايى و هماهنگى جناح‌هاى گوناگون حكومت اسلامى‌ست. خيزش زنان متجدد هشيار و حساس به حجاب اسلامى اجبارى، ائتلافِ سُست بنياد قدرت‌مداران را، ولو موقت، استحكام بخشيده است.

ادامه دارد

[۱] اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۲] هفته‌نامه Rouge، ١٥ تا ٢٢ مارس ١٩٧٧
[۳] ش.م. در گفتگو با نگارنده، پاريس، اوت ٢٠١٠
[۴] كيهان، ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۵] پيشين
[۶] آيندگان، ١٩ اسفند١٣٥٧.
[۷] اطلاعات. ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۸] پيشين
[۹] لُس‌آنجلس تايمز، ٩ مارس ١٩٧٩
[۱۰] آيندگان، ٢٢اسفند ١٣٥٧
[۱۱] اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۱۲] تهران مصور، جمعه ٢٥ اسفند ١٣٥٧
[۱۳] آيندگان، ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۱۴] كيهان، ١٩ اسفند١٣٥٧
[۱۵] لُس‌آنجلس تايمز، ٩ مارس ١٩٧٩
[۱۶] پيشين
[۱۷] تهران مصور، پيشين
[۱۸] پيشين
[۱۹] آيندگان، ١٩ اسفند١٣٥٧
[۲۰] كيهان، ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۲۱] كيهان، ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۲۲] اطلاعات و كيهان، ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۲۳] كيهان، ١٩ اسفند١٣٥٧
[۲۴] آيندگان، ٢٠ اسفند١٣٥٧
[۲۵] اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۲۶] لوموند، ١٣ مارس ١٩٧٩
[۲۷] اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۲۸] آيندگان، ٢٠ اسفند ١٣٥٧
[۲۹] پيشين
[۳۰] پيشين
[۳۱] پيشين
[۳۲] پيشين
[۳۳] اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۳۴] كيهان، ١٩ اسفند
[۳۵] كيهان، ١٩ ١سفند
[۳۶] آيندگان، ٢٠ اسفند
[۳۷] لوموند، ١٤ مارس ١٩٧٩
[۳۸] آيندگان، ٢٠ اسفند١٣٥٧
[۳۹] آيندگان، ٢٠ اسفند ١٣٥٧
[۴۰] پيشين
[۴۱] اطلاعات و كيهان، ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۴۲] اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۴۳] كيهان، ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۴۴] نيويورك تايمز، ١١ مارس
[۴۵] آيندگان، ٢٠ اسفند ١٣٥٧ و اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۴۶] مهرانگيز كار، شورش، باران، سوئد،٢٠٠٦، ص ١٧٤
[۴۷] ١٧ اسفند١٣٥٧ سرآغاز مبارزات توده‌اى زنان پس از سرنگونى رژيم شاه، سند، بى‌نام، بى‌تاريخ، بى‌جا
[۴۸] پيشين
[۴۹] كيت ميلت، به ايران رفتن، متن انگليسى
[۵۰] ١٧ اسفند ١٣٥٧ سرآغاز... پيشين
[۵۱] آيندگان، ٢٠ اسفند ١٣٥٧
[۵۲] اطلاعات، شنبه ١٩ اسفند
[۵۳] كيت ميلت، پيشين، ص١٣٩
[۵۴] آيندگان، ٢١ اسفند ١٣٥٧ و اطلاعات، ١٩ اسفند ١٣٥٧
[۵۵] سرور صاحبى شمار شركت‌كنندگان را در گردهم‌آيى دادگسترى ٥٠٠٠ نفر برآورد كرده است. در اطلاعيه‌ى كميته‌ى موقت تداركات روز جهانى زن از «تحصن ٧٠٠٠ نفرى در دادگسترى» سخن رفته‌ست. روزنامه‌ى كيهان، ٢٠ اسفند نيز نوشته است «زنانى كه براى اعتراض به حجاب وارد كاخ دادگسترى شده بودند، حدود ٥٠٠٠ نفر بودند.»
[۵۶] مهشيد اميرشاهى، در حضر، چاپخانه کوشینگ - مالوى، ١٩٨٧، ص ٢٢٩
[۵۷] نگاه كنيد به سرور صاحبى، آزادى زنانه حق مسلم ماست، خیزش زنان ایران... ص 1۶۱
[۵۸] نگاه كنيد به مهشيد اميرشاهى در حضر، صص ٢٢٩ و ٢٣٠
[۵۹] كيهان، ٢٠ اسفند ١٣٥٧
[۶۰] پيشين
[۶۱] پيشين
[۶۲] پيشين
[۶۳] آيندگان، ٢١ اسفند ١٣٥٧
[۶۴] مهشيد اميرشاهى، پيش‌گفته، ص٢٣٠
[۶۵] كيهان، ٢١ اسفند ١٣٥٧
[۶۶] كيهان، ٢٠ اسفند ١٣٥٧