حماسهی باد و قلم
به برادرم کاک فرزاد کمانگر
Sun 9 05 2010
قلمم بشکنید
به بندم کشید
خونم بریزید
باد عطر کلامم را
به دورترین کران
به دورترین روستا
به آنجا که کلامم هرگز نشکفته بود
خواهد برد
قلمم بشکنید
به بندم کشید
خونم بریزید
با عطر واژهها چه میکنید؟
باد را به کدام بند
به کدام سلول
به زنجیر کشید؟
قلمم بشکنید
به بندم کشید
خونم بریزید
خواب از من برید
داغم کنید
اعترافم گیرید
و بوقهاتان بر هر بام
به عربده اعلام کنید
"او هم اعتراف کرد"
کنید آنکه امروز کنید
گویید آنچه امروز گویید
آنچه که دیگران پیش از شما
آقایان
کردند و
گفتند و
بر باد شدند
لیک
افسوس بر شما آقایان
کاین باد
این شریک جرم
این همیشه فراری
این چیز
این آزاد
پیامی دگر برد به دیار
© رضا هیوا
بهار ۱۳۸۰- ۹ مه ۲۰۰۳
نوشته شده همزمان به فارسی و فرانسوی
|
|