اشک ِ تمساح اگر چه جاریست...
Thu 15 04 2010
برزین آذرمهر
سخن از
دوزخ ِ سوزان و
پر آشوب و تبی است
پر ز ماران ِ به کین کرده کمین،
و افعیا نی همه رنگ
گوش خوابانده
در این ر ه،
پی کین.
درجهنم دره ای از این دست،
دود ابهام اگر ننشانیم،
بیم آن است چنین پنداریم،
کا ین دو جرثومه هماره به ستیزند با هم
نقشه هامی کشند از بهر هلاک هم
در سر
هر دم!
لیک گر نیک بر این نکته نظر باز بریم
جنگ این دو باهم
زرگرانه جنگی می بینیم
پی سودی و سودایی چند...
در جهنم آری می گویند
مار هایی هستند
که زبیمشان گاه اولی تر
هم به افعی پناه آٌوردن...
پرشس اما این است:
اشک تمساح اگر چه جاریست،
نز پی غارت و مردم خواریست؟!