چه بهارِ تیره ای
فقط می دانیم که کلمات هم درغمِ نبود منصور، به گریه نشسته اند./
امیر و رفعت / هادی و گلناز جواهری لنگرودی
Sun 21 03 2010
نسیم عزیز، صبح که پای کامپیوتر نشستم پیش از هرچیز، طبق عادت، سایت عصر نو را باز کردم و در همان صفحه ی نخست پیام تنی چند از دوستان خطاب به تو را دیدم.
پس از خواندن پیام دکتر خویی، بهت زده به امیر زنگ زدم. فهمیدم که او هم مثل من در بهت و ناباوری است و روز قبل از ایمیل دوستانش در امریکا متوجه واقعه شده بود و نتوانست بود مرا خبر کند.
خوب می دانم دراین حال و هوا واژه ها گم و سر گردانند.
برای تسلای تو چه می توان نوشت؟. فقط می دانیم که کلمات هم درغمِ نبود منصور، به گریه نشسته اند.
امیر و رفعت / هادی و گلناز جواهری لنگرودی