میهمان بهاری
(نوروز نامه)
Sat 20 02 2010
رضا هیوا
پنجره زنگ زده اتاقم را باز کردم
تا هوای پوسیده هزار ساله
جا به نسیمی دهد
لیک این بهار بود
این بانوی سبز
با رقص و ناز
که به خانه آمد
و آنم داد که هرگز
و چنین بود که بانوی من
در لابلای واژه هام
آشکار چون بهار
پنهان شد
و ازآن روز به پس
پنجره اتاقم همیشه باز است
تا شعرهایم روزی
بر بال نسیمی
شاید
خانه کشی کنند
رضا هیوا
لانه
Reza Hiwa
2010-02-17#16.49
Le Nid
|
|