عصر نو
www.asre-nou.net

دختر تاریخ


Sat 6 02 2010

رضا هیوا

reza-hiwa.jpg
ترس را دیدم
میهمان دیو بود

دیو را دیدم
حقیر و لرزان
پنهان به پشت لشکری
خیره به ناکجا

دخترک را دیدم
پرخاش به لب
گیسوانش بر باد
سنگی به دست
بانگ می‌زد
"این دیو پدر سوخته کجاست تا پدرش رو درآرم؟"

و خودِ تاریخ را دیدم
شیطنت وار به لبخند
در زمین گوری می‌کند
و به آرامی می‌خواند:
"وای بر تو دیو!"
"وای بر تو دیو!"
"وای بر تو دیو!"

© رضا هیوا
غار
Reza Hiwa
2009-09-27#02.37