هشدار شورای فعالان ملی – مذهبی
درباره دوقطبی کردن فضای کشور
Tue 19 01 2010
هموطنان گرامي،
جامعه ايران در وضعيت خطيري قرار گرفته است. پس از انتخابات مخدوش خرداد 88، اكنون بيش از هفت ماه است که بخش قابل ملاحظهاي از مردم ايران، و بخش اعظمي از نخبگان آن، اعتراض خود را به آن انتخابات و برخي سياستها و رفتارهاي قبل و بعد از آن، به اشکال مختلف اما در قالب جنبش سبز ، نشان دادهاند. از آن سو، جناح غالب حاکم، از ابتدا با تحقير، تخفيف و نيز وابسته و اغتشاشگر خواندن معترضان اقدام به سرکوب فعالان سياسي و اجتماعي اين جنبش نمود. اما عليرغم به کارگيري تلاش ها براي اعمال هر چه بيشتر خشونت و بيرحمي، اين جنبش همچنان "خود مينماياند" و حذف آن با شكست مواجه شده است. با اين حال، افراطيون حاکم، همچنان بر طبل بيحاصل حذف و خشونت ميكوبند و از به رسميت شناختن اين جنبش، كه مدافع حقوق اساسي ملت است، خودداري ميكنند .
عاشوراي خونين امسال اوج بحراني بود که نيم سالي است در فضاي سياسي جامعه ما چهره نموده است . در پاسخ به اين بحران ميرحسين موسوي، در بيانيه هفدهم خود، نقطه عزيمت حل مشکلات کشور را، به رسميت شناختن "بحران" توسط حاکمان دانست.
بحران کنوني جامعه ما برخاسته از تحولاتي اساسي است که در اعماق جامعه ايران اتفاق افتاده است. در يک سو، بخش عمدهاي از مردم قرار دارند که همگام با تحولات بنيادي جامعه ايران (رشد شهرنشيني، طبقه متوسط، دانش و آگاهي، تحصيلات عاليه، رسانههاي جمعي، حضور گروههاي مختلف اجتماعي و به وپژه زنان در عرصههاي گوناگون)، خواهان مشارکت در فرايندهاي عمومي تصميمسازي و تصميمگيري در تعيين سرنوشت خود، رسميت يافتن سبکهاي مختلف زندگي، برقراري آزادي، دموکراسي، پيشرفت و عدالتاند. و در سوي ديگر، گروه محدودي قرار دارد که تمايلي براي به رسميت شناختن اين تحولات و حاملان آن ندارد؛ و با اتکاء به درآمد نفت، تغذيه ماشين سياسي و قضايي و امنيتي خود از آن راه، اعمال قدرت متمرکز و غيرمشارکتي، ارائه نظرگاههاي تقابلي در رابطه با جهان؛ و با حراست از منافع بادآورده خود (بويژه در 5 ساله اخير)، در برابر خواستههاي مدني و مشارکتطلب آن نيروي ملي ايستاده است. بحران کنوني، به واقع، از رابطه تقابلي و غيرتعاملي اين دو نيرو نشأت ميگيرد.
البته در ايران، يك نيروي سنتي وجود دارد كه، نيروهاي تحولخواه، نه تنها خود را در برابر آن نمييابند، بلكه معتقدند ايران بزرگ متعلق به همگان است. اما، گروه سركوبگر رانتي، با فريبكاري، در پي معرفي خود به مثابه نماينده آن نيروي سنتي جامعه است؛ كه رفتارهاي افراطي اين جناح، به وپژه در ماههاي اخير، به گونهاي بوده كه اعتراض آن نيروي سنتي را نيز به همراه آورده است..
به اعتقاد ما جنبش سبز فرصتي استثنايي پديد آورده تا راهي کمهزينه براي برونرفت از بحرانهاي جامعه ايران و رفع موانع توسعهيافتگي در پيش گرفته شود؛ اما دريغ که قدر چنين فرصتي دانسته نشد و جناح غالب، سرکوب جنبش را در دستور کار خود قرار داده است. اينک نيز افراطيون اين جناح سعي در هر چه دوقطبيتر کردن اوضاع ميکنند تا هيچ گونه راه حلي براي کاستن از اين وضعيت دوقطبي فرصت طرح نيابد و به شدت ملکوک و سرکوب شود. اين جناح پس از راهپيماييهاي روزهاي پس از انتخابات، تصور ميکرد که با تشديد فشار و سرکوب ميتواند حرکات اعتراضي را تحليل برد و آن را از راهپيمايي، به تجمعات پراکنده تبديل کند. اما راهپيمايي گسترده در تشييع پيكر فقيه مجاهد آيتالله العظمي منتظري بار ديگر نشانگر شکست اين تصور نادرست و عمق اجتماعي جنبش اعتراضي بود. حضور گسترده معترضان در روز عاشورا، عليرغم به کارگيري شديدترين روشهاي سرکوب نيز يک بار ديگر ناکارآمدي سركوب و خشونت عليه مردم تحولخواه را نشان داد. اما آنان همچنان با دروغ، تهمت، اغراق و سفسطه سعي در دوقطبيسازي مذهبي-غيرمذهبي، عاشورايي-ضد عاشورايي و تحريک احساسات ديني نمودند تا هم چنان به شيوه نادرست حذف و ناديده گرفتن معترضان و مخالفان ادامه دهند.
ما اينک يک بار ديگر، و در امتداد بيانيه مسئولانه آقاي موسوي و مواضع حقطلبانه آقاي کروبي و نصايح مشفقانه آقاي خاتمي، به دستاندرکاران حاکميت انذار ميدهيم که به جاي اصرار بر شيوههاي ناکارآمد گذشته و بياعتنايي به خواستههاي بخش عمدهاي از مردم و نخبگان جامعه ايراني، سخنان آنان را بشنوند و بحران موجود را ببينند و راه تعامل را به جاي مسير سرابگونه تقابل در پيش گيرند .بر اين اساس ما مشفقانه و مصرانه ميخواهيم آنان راهحلهاي آقاي موسوي در بيانيه شماره هفده را بپذيرند. در غير اين صورت، قابل پيشبيني است که بحران تداوم خواهد يافت چه، جنبش اعتراضي نيروي تحولخواه و نوگراي جامعه ايراني قابل حذف و سرکوب نيست و فشارهاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و مشکلات برخاسته از سياستهاي غيرکارشناسانه و ماجراجويانه دولت حاکم، روز به روز بر شکاف دولت – ملت خواهد افزود و اقشار وسيعتري را در مقابل جناح حاکم قرار خواهد داد.
از سوي ديگر، ما بنا بر تجارب تاريخي خويش، خود را مسئول ميدانيم که از همه فعالان جنبش اعتراضي نيز بخواهيم همچنان بر شيوههاي مسالمتجويانه و مدني خود، پايبند بمانند و حتي به صورت واکنشي نيز از اين خطمشي عدول نکنند. تجارب فراوان تاريخي نشان داده است که افراطيون سرکوبگر، هميشه خواهان تندتر و خشنتر شدن اوضاع جهت تشديد حالت دوقطبي و سرکوب راحتتر مخالفان خود هستند؛ ضمن آنکه، خشونت هميشه خشونت ميزايد و پيروزي مفروض را نيز، به خاطر نهادينه شدن خشونت ادواري حاکمان و محکومان، به يک شکست تاريخي مجدد بدل ميکند.
جنبش اعتراضي سبز، جنبشي متکثر است که طيفهاي مختلف فعال در آن داراي مطالبات متنوع و مختلفي هستند. براين اساس شعارها و خواستههاي جنبش بايد معدل و مخرج مشترکي از تمام اين طيفها باشد. اين امر از يک سو، و محاسبه توازن و تناسب قواي جنبش (به عنوان حرکت عمدتا برخاسته از طبقه متوسط شهري در ايران) از سوي ديگر، اقتضا ميکند که شعارها و مطالبات اين حرکت از بيانيه شماره هفده آقاي موسوي، که مورد حمايت وسيع افراد و نيروهاي فعال جنبش قرار گرفته، تخطي ننمايد و باعث تفرقه دروني و نيز موجب وحدت مخالفان جنبش نگردد. بردباري و مداومت، رمز پيروزي اين خواستههاي مدني است که نبايد تحت تأثير احساسات و حرکتهاي واکنشي قرار گرفته و باعث تکرار مکرر تجارب غمبار تاريخي ناشي از چپروي (و راستروي) از مشروطيت تاکنون گردد. بر اين اساس ما همگان را به حفظ مسالمت و عدم خشونت و جلوگيري از هر گونه تکروي و تندروي دعوت ميکنيم. شعارِ محدود و مداومت و مقاومتِ نامحدود، تجربه گرانباري در تاريخ معاصر ماست.
ما ضمن حمايت مجدد از تلاشهاي خستگي ناپذير آقايان موسوي، کروبي و خاتمي، اين بزرگواران را به مثابه مراجع مورد اعتماد جنبش سبز ايران، در هر گونه مذاکره و توافق براي دفاع از مطالبات مدني، مسالمتآميز و قانوني مردم و در راستاي تحقق آزادي انتخابات، بيان، تجمعات و امثالهم، و بويژه آزادي زندانيان سياسي، تلقي مينمائيم. ما تعامل نيروها و جلوگيري از دوقطبي شدن اوضاع را به نفع منافع ملي، مردم ايران و جنبش سبز ميدانيم و در مسير تحقق تدريجي خواستههاي دموکراتيک و عدالتطلبانه مردم از آن استقبال ميکنيم. بدين ترتيب پيامدها و هزينههاي هرگونه گريز از اين رويکرد و تلاش بيهوده براي انکار نيروي نوين و تحولخواه جامعه ايران و سرکوب آن در ذيل گفتارهاي "دوقطبي" برعهده افراطياني است که روزي بايد پاسخگوي وجدان، خدا و مردم خويش به خاطر اين سياهکاريها و نابودي توان و امکانات مادي و معنوي کشور در راه حفظ منافع و مناصب خويش باشند.
شوراي فعالان ملي- مذهبي
1388.10.28