عصر نو
www.asre-nou.net

طومار برای خواهرم


Wed 2 12 2009

رضا هیوا

reza-hiwa.jpg
برای خواهرم زینب جلالیان

روزی که سوار بر قاطر
در کاروانِ کاسبانِ یاغیِ مرزی
از کوه هایت گذر می‌کردم
و مین های منفجر نشده
مرا به زندگی باز سپاردند
چه می‌دانستم که روزی
در ‌آنسویِ فلک
طومار بدست
اشک در آستین
خشم در غلاف
برایِ نجاتِ عزیزان
گدایی امضا کنم

آی خانم های محترم
آقایان عزیز
لطفاً توجه کنید
من خواهرم در راهرو مرگ است
اگر زحمت نمی‌شود


روزی که سوار بر قاطر
در کاروانِ کاسبانِ یاغیِ مرزی
از کوه هایت گذر می‌کردم
چه کسی می‌دانست که قرنی بعد
با مویِ سپیدم
از پنجره ای جادویی
به آغوشِ لبخندهایِ روستا
و به اندرونِ سرمازده یِ کلبه هاشان باز خواهم گشت
تا در کنارِ برادر کوچکِ سرخم در تُنگِ آب
مقاومت روستا را
به اتفاق جشن بگیریم

آری به اتفاق می‌ توان …

رضا هیوا©
پاریس، لانه
2009-11-29#17.00