جوانان نیروی تغییر و تحول در ایران
بخش نهم و پایانی
Wed 25 11 2009
علی صمد
یازدهم- جوانان و مهاجرت به خارج كشور:
مهاجرت با توجه به ويژگي هاي روحي، رواني و شخصيتي جوانان براي آنان از جذابيت هاي زيادي برخوردار مي باشد. مهاجرت از نظر نسل جوان، عاملي است براي رشد و تحرك اجتماعي. مدير گروه نظرسنجي دفتر «مطالعات و تحقيقات» سازمان ملي جوانان متذکر شد که: " در حدود 44 درصد جوانان ايراني، از فرصت مهاجرت به خارج از كشور استقبال مي كنند و اين آمار را نشانه وجود بحران در زندگي نسل جوان كشور دانست"(1). در واقع قشرجوان كشور در قبال نا امني اقتصادي، مالي، شغلي، تحصيلي و ... بر اين باور است كه با مهاجرت به خارج، فضا و فرصت كافي براي جبران اين كمبودها را بدست خواهد آورد. راهكار ترك كشور و جستجوي آمال و انديشه ها در سرزمين هاي دور، سال هاست كه فكر نسل جوان كشور را به خود مشغول كرده است. رفتن و يافتن آنچه در سرزمين مادري از آنان دريغ شده است. متاسفانه آنها از كشور مي روند و در كشورهاي خارجي مي مانند حتي اگر آنچه را كه به دنبالش بوده اند، در آنجا نيابند.
. در مقاله "نگاهي به روحيات و تمايلات جوانان نسل سوم" نوشته علي صمد كه در سايت "كارآن لاين" در سال 80 به چاپ رسيده است مي خوانيم :" مشخصاً از دهه 60 و بخصوص 70، بخشي از جوانان كشورمان براي كاركردن به كشورهايي نظير ژاپن و كره جنوبي و ... سفر كردند. در اين كشورها به دليل كمبود كارگر، ايرانيان جوان توانستند براي مدتي در آنجا به كارگري بپردازند. درآمد حاصل از اين مشاغل كارگري با توجه به پول ايران بسيار قابل توجه بود و پس از بازگشت آن ها توانستند زندگي متوسطي را از حاصل درآمد خود در خارج تشكيل دهند. در ضمن وزارت كار و امور اجتماعي در آن دوره با بستن قرارداد با كشورهايي چون كره جنوبي و... تعدادي كارگرجوان و متخصص را به آن كشورها فرستاد و آن ها به مدت ٦ تا يك سال به كار در آن كشورها مشغول شدند و در قياس با ايران درآمد بالايي داشتند"(2).
از اواخر سال 1999 و بخصوص اول ژانويه سال 2000 موج جديدي از مهاجرت ايرانيان بخصوص قشر جوان به خارج و به ويژه به اروپا و كانادا ديده ميشود. در سال 2000 "در حدود 35169 ايراني در اروپاي غربي تقاضاي پناهندگي سياسي كردند"(3). چنانچه بخواهيم مقايسه اي بين تعداد پناهندگان در سال 2000 با 5 سال آخر دهه 90 انجام دهيم (1999–1995)، خواهيم ديد كه رقم ايرانيان مهاجر نسبت به گذشته افزايش زيادي را نشان ميدهد. در بين "سال هاي 1999 - 1995 در حدود 63752 نفر طي 5 سال به اروپاي غربي آمده اند. اما فقط در سال 2000 اين تعداد به 35169 نفر بالغ ميشود"(4). از اواسط سال 2000، كشورهاي اروپايي براي مقابله با سيل پناهندگان، تلاش هاي زيادي را آغاز كردند. آن ها براي مقابله با اين موج وسيع، به اتخاذ سياست هاي جديد پناهندگي روي آوردند تا بلكه بتوانند با اقدامات قانوني جلوي ورود مهاجرين جديد را بگيرند. علاوه بر مورد فوق، دولت هاي مذكور موفق شدند راه بوسني يا يوگسلاوي سابق را ببندند و بدين طريق جلوي ورود ايراني ها، ترك ها، افغان ها، روس ها و ديگر اقليت هاي مهاجر را تا حدودي به صورت موقت گرفتند. به عنوان مثال از "اول ژانويه سال 2001 تا آخر ماه اكتبر سال 2002 تعداد متقاضيان پناهندگي ايراني به 4219 نفر كاهش پيدا كرد. يعني به يك سوم تعداد پناهندگان ايراني در سال 2000 رسيد"(5).
دلايل مهاجرت البته براي هر فردي ميتواند متفاوت باشد ولي در عين حال، نقاط مشترك زيادي هم ميتواند در ميان اين مهاجرين جوان وجود داشته باشد. به عنوان مثال ميتوانيم بحران اقتصادي، فشار و محدوديت هاي سياسي و اجتماعي، ناروشن بودن وضعيت آينده ايران، آرزوي يك زندگي بهتر، بيكاري روزافزون جوانان، عدم امكانات رفاهي و تفريحي، چشم انداز روشن براي آينده نديدن، برخوردهاي خشونت آميز و دستگيري وسيع نوجوانان و جوانان به دليل رعايت نكردن موازين اسلامي يا به جرم شادي كردن در انظار عمومي توسط ارگان هاي انتظامي حكومت، احساس عدم امنيت و به حال خود رهاشدن در جامعه، نگراني از شرايط جاري و نااميدي از حمايت جامعه، فشار و توقعات خانوادگي، بي اميدي نسبت به بهبود اوضاع اجتماعي، سياسي و اقتصادي را از علل ترك كشور و مهاجرت به كشوري ديگر در نظر گرفت. البته دلايل بيروني ديگري چون تبليغات وسيع اروپاي غربي، آمريكا و كانادا در مورد وضعيت خوب اقتصادي و رفاه ساكنين اين كشورها و نياز بيش از پيش آن ها به مهاجرين و حرفه هاي تخصصي آن ها و نيز تجربه كاري بخشي از ايرانيان در كشورهايي چون ژاپن و كره جنوبي و ... و درآمد حاصل از اين كار در اين كشورها، باعث شده است كه تصويري نادرست و رويايي از غرب در ذهن جوانان و نوجوانان ايراني بوجود آيد و رفتن به اروپا و آمريكا و كانادا براي زندگي بهتر به عنوان يك آرزو و هدف در آيد.
از سال 2000 تا سال 2002 هنوز بخشي از ايرانيان جوان براي كار به كشورهايي چون ژاپن، كره و ... به اشكال گوناگون مسافرت ميكنند. در ضمن به دليل دشواري ها و قوانين سخت اروپا، مهاجرت به كشورهاي حاشيه خليج فارس و آسياي شرقي نيز افزايش يافته است. علاوه بر موارد فوق، بخش زيادي نيز از جوانان تحصيل كرده و متخصص كشور و يا به عبارتي ديگر مغزها، نخبگان علمي و مديريتي كشور با ثبت نام در ليست كشورهاي غربي همچون كانادا، استراليا و آمريكا براي گرفتن مهاجرت به اين كشورها، چند سال در نوبت باقي ميمانند و سپس به يكي از اين كشورها و بخصوص كانادا به صورت قانوني و با ويزا براي هميشه براي زندگي ميروند. البته پديده فرار مغزها همواره يكي از مشكلات كشورهاي در حال توسعه بوده است و ايران هم نمي تواند از اين امر مستثني باشد. چنانچه دلايل و شرايط اجتماعي، سياسي و ... مهاجرت از بين نرود، مهاجرت مغزها و نخبگان از كشور همچنان ادامه خواهد يافت. در مقاله علي صمد با عنوان "نگاهي به روحيات و تمايلات جوانان نسل سوم" كه در سايت "كارآن لاين" در سال 80 به چاپ رسيده است مي خوانيم: "در اين زمينه دكتر معين يكي از وزراي دولت آقاي خاتمي آماري از سال 2000 ميلادي ارائه ميدهد كه بسيار قابل توجه است. ايشان ميگويند كه: 220هزار نفر از نخبگان علمي و مديريتي و صاحبان سرمايه كشور، در سال 2000 ميلادي فقط به يكي از كشورهاي غربي مهاجرت كردند. علاوه بر آمار فوق در يكي از روزنامه هاي داخل كشور (ايران به مورخ 9/5/79) به نقل از يك منبع آگاه در وزارت علوم تحقيقات و فن آوري، خروج سرمايه فكري از كشور را بالغ بر 38 ميليارد دلار اعلام نمود"(6). در ضمن بر اساس گزارش صندوق بين المللي پول در سال 1999، ايران در بين 41 كشور جهان و در سال هاي اخير از ميان61 كشور جهان بيشترين ميزان خروج مهاجرين تحصيل كرده را داشته است. هزينه اين مهاجرت گسترده موسوم به "فرار مغزها" سالانه معادل 11 ميليارد دلار مي شود. بنا به گزارش صندوق بين المللي پول "سالانه بين 150 تا 180 هزار ايراني با تحصيلات دانشگاهي در جستجوي شرايط بهتر و مناسب تر براي زندگي، از ايران مهاجرت مي كنند"(7). هر ساله تعداد مهاجرت متخصصين و نخبگان كشور به خارج گسترش مي بابد. و تمامي شواهد و مدارك گوياي اين است كه در ايران امكانات لازم براي جلوگيري از خروج متخصصين و يا براي ايجاد انگيزه در جذب اين نخبگان وجود ندارد. آمار ارائه شده در يكي از روزنامه هاي داخل كشور گوياي تاييد ادعاي فوق ميباشد. در سال 1378 طبق آمار، روزانه به طور متوسط 15 كارشناس ارشد و حدود 3 دكتر از كشور خارج شده اند. اصغر هادوي كاشاني در مقاله خود با عنوان "دو كلمه در باره مهاجرت جوانان" در تائيد موضوع فوق مي نويسد:" بر اساس آمار موجود، 80 درصد برگزيدگان المپيادهاى علمى، در بهترين دانشگاههاى خارج از كشور، جذب شدهاند و از 175 دارنده مدال المپياد در كشور طى دو دهه اخير، حدود 92 درصد آنها به خارج از كشور مهاجرت كردهاند"(8). نويسنده مذكور در ادامه مي نويسد كه: " در چند سال اخير 105 هزار ايراني با تحصيلات عالي به امريكا و 75000 نفر به كانادا رفته اند و بر اساس پيش بيني هاي انجام گرفته نزديك به 75 هزار دانشجوي ايراني براي گذراندن دوره دكترا در كشورهاي غربي، مشغول به تحصيل اند همچنين بر اساس آمار اداره كل گذرنامه، در مجموع، 5475 نخبه دانشگاهى ايرانى در سال 78 به كشورهاى مختلف، مهاجرت كردهاند و بر اساس آمار وزارت بهداشت، از هر 7 متقاضى خروج از كشور، تنها يك نفر به كشور بازگشته است. در خلال 25 سال گذشته، بيش از يك ميليون از سرمايه هاي انساني از ايران خارج شده اند و وارد بازار كار كشورهاي توسعه يافته شده اند. بر اساس برآورد كارشناسان، تنها زيان اقتصادي ناشي از چنين مهاجرت كنندگاني، معادل دو هزار ميليارد دلار و برابر حدود بيش از صد سال در آمد نفت كشور است"(9).
فارغ التحصيلان دانشگاهي و نخبگان جوان كشور براي مهاجرت به خارج، بيشتر تمايل به راه هاي قانوني براي خروج از كشور نشان مي دهند. اين افراد در واقع از سفرهاي ماجراجويانه و خطرناك پرهيز دارند. به عنوان مثال آن ها براي مهاجرت در يك نوبت چندساله در ليست كشورهاي چون كانادا ثبت نام ميكنند و منتظر جواب اقامت خود باقي مي مانند. اين جوان تحصيل كرده بعد از ورود به كانادا بعد از مدتي به كار يا ادامه تحصيل در رشته تحصيلي خود ميپردازد. مهاجرت رو به افزايش نسل جوان و خروج شمار قابل توجهي از فارغ تحصيلان مراكز آموزش عالي از كشور، به يكي از معضلات جدي جامعه تبديل شده است. مهاجرت جوانان به نوعي شكست و ناكامي سياست هاي حكومت در قبال جذب و جلب رضايت نسل جوان كشور است. و نشانگر اين است كه جمهوري اسلامي نمي تواند امنيت رواني و اجتماعي، شغل و امنيت اقتصادي براي آنها تامين كند.
خانم آزاده نظري در مقاله أي با عنوان "مهاجرت، آرزوي بسياري از جوانان ايراني" در سايت جامعه شناسي ايران مي نويسند :" بنا به گزارش كميسارياي عالي پناهندگي سازمان ملل متحد، آمار ايرانيان متقاضي پناهندگي در اتحاديه اروپا در سال 2004 در حدود 8800 نفر و در سال 2005 به 7720 نفر مي رسد"(10). بسياري از مهاجرت ها به اروپا بدون داشتن آگاهي لازم از شرايط مهاجرت در اين كشورها، انجام گرفته است. جواناني كه به اروپا براي پناهندگي آمده اند در شرايط خوبي به سر نمي برند. روند پناهندگي بسيار طولاني و مشقت بار شده است. كشورهاي اروپايي با تغيير و سخت كردن قوانين پناهندگي و محدوديت هاي ديگر، موانع زيادي را براي آنان ايجاد مي كنند. در واقع متقاضيان پناهندگي در شرايطي قرار گرفته اند كه نمي دانند كه آيا امكان ماندن در يك كشور اروپايي را بعد از چند سال سختي كشيدن خواهند داشت يا خير؟ اين هموطنان جوان تاكنون آسيب هاي روحي و رواني شديدي را تحمل كرده اند. آن ها خواست هاي عجيب و غريبي ندارند. در واقع اين جوانان ميخواهند در يكي از اين كشورها دوران شاد و آرامي را براي خود داشته باشند و اين از خواست هاي اوليه و ابتدايي هر انساني است كه در جمهوري اسلامي به شدت لگد مال شده است.
1- http://news.gooya.com/society/archives/023140.php
2- http://www.kar-online.com/
3- گزارش ساليانه كميسارياي عالي پناهندگي در بلژيك- سال 2000
4- گزارش ساليانه كميسارياي عالي پناهندگي در بلژيك- سالهاي 2000-1999-1998
5- گزارش ساليانه مركز پذيرايي از متقاضيان پناهندگي در بروكسل "پتي شا تو يا قلعه كوچك"، سال 2000تا 2002
6- http://www.kar-online.com/
7- http://www.hawzah.net/Per/Magazine/HT/019/HT01941.asp
8- http://www.hawzah.net/Per/Magazine/HT/019/HT01941.asp
9- http://www.hawzah.net/Per/Magazine/HT/019/HT01941.asp
10- http://www.if-id.de/New/index.php?option=com_content&task=view&id=1494&Itemid=65
پایان بخش نهم
نویسنده:علی صمد
alisamadpouri@yahoo.fr
|
|