دریا دیگر نمیگنجد در من
Thu 4 12 2025
مجید نفیسی

دریا دیگر نمیگنجد در من.
امواج خشمگین از درزهای تنم لبپَر میزنند
و از رگهای فرسودهام سرریز میکنند.
ماهیان مرده بر روی آب شناورند
و نهنگ پیر و خستهای درون من ماق میکشد.
تازیانهی من کجاست
تا چون خشایار شاه بر گردهی آبها فروکوبم؟
یا اگر مسیحی هست بگو که به نیایش
دریای خشمگین مرا فرونشاند.
زانو میزنم و خدای دریا را آواز میدهم:
بگو آبها به پشت موجشکنها بازگردند
بگو توفان, چشم خود را فروبندد
بگو ماهیان دوباره جان گیرند
بگو نهنگ تنهای من
جفت گمشدهی خود را بازیابد
بگو یک, دو شود.
اشِم وهو.*
پنجم فوریه دوهزار
____________________
*- وردی در پایان برخی از نیایشها در "اوستا" به معنای "راستی به است".
|
|