عصر نو
www.asre-nou.net

دیوید هوگندیک

شکوه بی‌رحمانه در رمان «زمان شجاعان»

دیمیتری دینف، نویسندهٔ متولد بلغارستان، در ۱۲۰۰ صفحه باشکوه از وحشی‌گری‌های قرن بیستم می‌گوید.
Fri 14 11 2025



دیمیتری دینف، نویسندهٔ متولد بلغارستان، در ۱۲۰۰ صفحه باشکوه از وحشی‌گری‌های قرن بیستم می‌گوید.
نقدی از دیوید هوگندیک
منتشر شده در سایت شماره ۴۳/۲۰۲۵
۱۰ اکتبر ۲۰۲۵

به‌عنوان یک خدمت کوتاه به خواننده، که امروزه به‌خوبی شناخته‌شده است: حتی با سرعت بالا، وقت آزاد کافی و تمرکز کامل، برای غلبه بر این رمان حداقل یک هفته زمان لازم است. در مقایسه، این زمان اندک است در برابر زمانی که نویسندهٔ آن، دیمیتری دینف وینر، برای نوشتنش صرف کرده است – ۱۳ سال، چنان‌که شنیده می‌شود – و همچنین کم به‌نظر می‌رسد در مقایسه با بسیاری از رمان‌ها که حتی پس از ۱۳ سال هم تمام نمی‌شوند، چون خواندنشان طوری است که گویی در یک هفته نوشته شده‌اند.

بله، کتاب دینف نیازمند صبر و شکیبایی است؛ تقریباً ۱۲۰۰ صفحه، گاه چالش‌برانگیز. در طول خواندن، گاهی می‌توان تحسینش کرد و گاهی آن را نفرین، اگرچه احتمالاً تحسین اولیه بیشتر خواهد بود، زیرا شیوهٔ روایت به‌خودی خود شگفت‌انگیز است؛ شکوهی کهن و تمایل نویسنده به افراط، با آن‌که تقریباً یک قرن کامل را به تصویر می‌کشد و به‌طور شگفت‌انگیزی دور از مدهای رئالیسم معاصر درمان‌محور قرار دارد.

کتاب با پرستار اتریشی، اوا، درست پیش از جنگ جهانی اول آغاز می‌شود و جملهٔ ابتدایی که لحن شیطنت‌آمیز و پرزرق‌وبرق را نشان می‌دهد، که در ادامهٔ رمان بارها به چشم می‌آید:

«در این شب تابستانی، اوا ناگل به دانوب رفت با نیت خودکشی، اما در عوض خود را در آغوش ستوان پیاده‌نظام، آلویس کوزوسنیک، انداخت.»

با اوا، فرزندان و نوه‌هایش، مجموعه‌ای از شخصیت‌های اصلی – که بسیار گسترده و پیچیده‌اند – شکل می‌گیرد؛ شخصیت‌هایی که در سرنوشت‌های درهم تنیدهٔ خود سهیم می‌شویم و مسیرهایشان با یکدیگر تلاقی می‌کند، همان‌طور که در معرض آزمایش‌های ایدئولوژیک و خشونت‌ها و افراط‌های مرگ‌بار اوایل قرن بیستم قرار می‌گیرند. این رمان اگرچه تمام جهان را در بر نمی‌گیرد، اما بخش بزرگی از اروپا را شامل می‌شود: اتریش، آلمان، کمی روسیه و به‌ویژه بلغارستان سوسیالیستی، جایی که دینف در سال ۱۹۹۰ از آن گریخته است. دینف داستان‌های خود را حول زندگی‌نامهٔ شخصیت‌هایش می‌سازد و شجره‌نامه‌های گستردهٔ خانوادگی همراه با تراکم رویدادهای شدید را باز می‌کند، که تنها می‌توان به‌طور خلاصه بیان کرد.

اوا با ماهیگیر آرام زاور دیدار می‌کند و با او آنگلا را به دنیا می‌آورد. آنگلا با هلموت ازدواج می‌کند و برونو را می‌آورد. سرباز فراموشکار و بد اجرا شدهٔ ورماخت، لئوپولد، در کوه‌ها با چوپان بلغاری ندا دیدار می‌کند، از آن پس متو نامیده می‌شود، با سگ شکست‌ناپذیرش به دنبال خانهٔ قدیمی‌اش می‌رود و دوباره با آنگلا روبه‌رو می‌شود. در همین حال، مرد کولی، بارکو، در اردوگاه معروف شکنجهٔ بلنه در بلغارستان به آنارشیست تبدیل می‌شود، جایی که هر امید و هر فردیت با ناله از بین می‌رود. بارکو هم پسری دارد به نام رایکو، و چوپان ندا دختری دارد که به حزب می‌پیوندد، و همین‌طور ادامه دارد تا شخصیت بعدی ظاهر شود؛ شخصیت‌های فرعی و فرعی-فرعی، اغلب سربازان جنگ جهانی، نگهبانان وحشی اردوگاه، افسران کوچک کمونیست که جلوی تندیس استالین مشروب می‌نوشند، یا مأموران اتریشی با نام‌های شتروتز یا بِلچموس، که نیازی نیست همه را به خاطر سپرد، اما با این حال تقریباً فراموش نمی‌شوند.

دیمیتری دینف نفس عمیقی می‌کشد؛ شجره‌نامه‌ها در تاریخ ادبیاتی – که در مورد بلغارستان تا حد زیادی دست‌نخورده مانده – رشد می‌کنند و دانوب از بستر خود بیرون می‌زند، همان‌طور که کل این رمان در بی‌مرزی تحریک‌آمیز خود غوطه‌ور است، شخصیت‌ها را به ساحل می‌آورد و غرق می‌کند و صدها صفحه بعد دوباره آن‌ها را به سطح می‌آورد. دینف در این مسیر موفق به خلق جامعه‌نگاری‌ها و تصاویر حسی، با وضوح بالا و – با توجه به استانداردهای ادبیات معاصر که تحت سلطه‌ی اقتصاد است – جسورانه و مفصل می‌شود: زندگی روستایی اتریش، هستی‌های تنها در کوه‌های بلغارستان، بوی گوسفندان، موم شمع و پنیر، چهره‌های نقشه‌گون سالمندان، زندگی کولی‌های همواره تحت تعقیب و هویت‌زدایی‌شده. این کتاب همچنین دربارهٔ انسان‌هایی است که در حاشیهٔ تاریخ قرار دارند و لذت از خشونت، در حالی که طبیعت بی‌گناهانه بهار را بازی می‌کند و درختان زردآلو شکوفه می‌دهند.

اینکه ترکیب‌بندی دینف این مجموعهٔ گسترده از داستان‌ها، شاخه‌های زندگی و گره‌خوردگی‌ها را عمدتاً حفظ می‌کند، خود یک دستاورد ادبی است، همان‌طور که هم‌نشینی سبک‌های مختلف که دینف به‌طور ارگانیک ترکیب می‌کند: صراحت و سخت‌ترین سادگی، طنز پرگل و قصه‌های عرفانی و مه‌آلود، که در آن با ارواح، سنگ قبرها، کلاغ‌ها و باد سخن گفته می‌شود، اما مهم‌تر از همه با دانوب، که شاهد همهٔ اعمال انسان‌هاست.

نِدا، چوپان بی‌باک و شجاع، یک بار به سربازی می‌گوید: «خوبی به زمان وابسته نیست»، و این امید به رحمت و خوشبختی، زیربنای این رمان است، حتی اگر همواره توسط شر سایه‌افکنی شود؛ در جنگ، دوران نازی‌ها، سوسیالیسم و اردوگاه‌ها. پیتر ناداس، نویسندهٔ مجارستانی، گفته بود که اروپایی‌ها «شدیداً مجروحان جنگ یا فرزندان مجروحان شدید جنگ هستند»، و در حماسهٔ چندخانوادهٔ گستردهٔ خود، دینف نیز به‌نظر می‌رسد که می‌کوشد این تراژدی عظیم قاره را در قالب رمانی بزرگ و چندبعدی – که در خود چندین رمان جای داده – مهار کند.

البته صحنه‌های جنسی متعدد عمدتاً آزاردهنده‌اند، اما باید با گذشت نادیده گرفته شوند؛ بعد از جملهٔ سوم یا هفتم از نوع «او عصاره بین ران‌های او را چشید»، می‌آموزیم که در ۱۲۰۰ صفحه گاه می‌توان یک پاراگراف را رد کرد. این امر هیچ چیزی از دقت گسترده و مفصل دینف و شجاعت قابل تحسین او در ایجاد اثر سترگ کم نمی‌کند، که در برابر آن تنها می‌توان به احترام سر تعظیم فرود آورد.

جایزه کتاب اتریش امسال به این اثر تعلق گرفت