ایران را چرا باید دوست داشت؟
Sun 12 10 2025
محمد حسین صدیق یزدچی

ایران را چرا باید دوست داشت؟ این عنوان مجلس بزرگداشتی ست یا بود به بهانه ی صدمین سالروز تولّد ایرج افشار محقق و نسخه شناس معروف متون کهن فرهنگ ایرانی، با شرکت چهره هایی مثل : خانم ژالهء آموزگار متخصص زبان و فرهنگ باستانی ایران و سید مصطفی محقق داماد (روحانی/ ملّا) عضو موثّر دارالمعارف اسلامی و چندین مجمع مشابه دیگر و یکی از چهره های نیرومند پشت پرده ی رژیم حاکم جمهوری اسلامی و تنی چند دیگر که روز ۱۶ آذر ماه ۱۴۰۴ مقارن ۸ اکتبر ۲۰۲۵ در محل کانون زبان پارسی، موقوفات دکتر محمود افشار در باغ فردوس تهران - شمیران برگزار شد.
قهرا سخنرانان از جمله آخوند سیّد مصطفی محقّق داماد که اکنون و اینک از سایه به روشنائی و جلو صحنه ی بازی قدرت آمده، چنانکه از عنوان جلسه ی بزرگداشت بر می آید، و به بهانه ی ایرج افشار مثلا بزرگداشت پیرامون " ایران"!! بود. " ایرانی" که تا امروز و در چهل و شش سال گذشته گویی هرگز موجودیّتی واقعی نداشته. ایرانی که در جهل و شش سال گذشته تیغ به رویش کشیدند. اینجا اما پرسشی هست. اینکه امروز چه شده که " ایران" برای این تبهکاران، ملایان و آیت الله ها برجسته می شود و عنوان بزرگداشت می گیرد و یکی از چهره های شاخص فکری مثلا حقوقدان و فقیهی مسلمان و شیعه ی اثنی عشری و پابوس ولایت فقیه، یعنی سید مصطفی محقق داماد که ضمنا کباده کش مدیریت بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار است و بهره مند از درآمدهای حتما میلیونی ( البته به دلار) بنیاد زیر نگین اش، باری این آخوند و همپالگی هایش در اوج بحران مشروعیّت شان، یکباره و البته خیلی ناشیانه بیاد " ایران" افتاده و با همکاری کسانی مثل خانم ژاله ء آموزگار و چند کوتوله ی دیگر، عَلَم ایران خواهی بر می افراشند؟ [ ناگفته نگذرم که خانم ژالهء آموزگار باستانی شناسی فرهیخته و دانشور است و صاخب آثاری].

پس این یادداشت را به این بهانه می نویسم تا از توطئه ای در کمین راز گشایی کنم. ببینیم چرا دستگاه عظیم و گسترده ی پروپاگاندای رژیم حاکم ولایت فقیهی که بر سرنوشت ایرانیان همچون بختکی شوم و تبهکار فرو افتاده و با در اختیار داشتن تمام ثروتهای روی و زیر زمین این کشور ایران، یکباره ایران دوست شده؟ بنظر من حاکمان نامدار و حتی کمتر شهره ی تبهکار و جنایتکار رژیم جمهوری اسلامی دچار چنان نفرتی از سوی عموم مردم ایران و همه ی قشر های توده ای شده اند، که این بار برای اجرای سناریوی تازه ای در راستای عقب انداختن سقوط خود، دست به دامان مهمترین هویّت اصالت و حیثیّت تاریخی مردم این سرزمین یعنی " ایران" شده اند. و اجرای آن را بر عهده ی یکی از همقطاران و شرکای جنایات و غارت هایشان نهاده اند که ظاهرا چهره ی پشت صحنه و از نظرها پنهان و نوعا ناشناخته است. یعنی سید مصطفی محقق داماد که غالب مردم او را نمی شناسند. یا نه محقق داماد برای مثلا اندکی درس خوانده، حقوقدان و عالمی فرهیخته و آخوندی اتو کشیده خوش دک و پوز و سرپرست دائره المعارف اسلامی و شخصیّتی فرهیخته و دانشور است. ملایی ست که در طول این چهل و اندی سال در جلوی صحنه نبوده و ظاهرا دستی آلوده در قدرت " نظام" ندارد. یعنی سید مصطفی محقق داماد. زیرا او مناسب ترین فرد برای اجرای سناریوی جدید وقت خریدن برای نظامی ست که خونی در رگ هایش نمانده و به قول این جماعت تبهکار، بوی الرحمان اش بلند است. از اینرو می توان از سناریوی " چرا ایران را باید دوست داشت!!" بهره جست. و چهره ای موجّه، ادیب و عالم و فرهنگ شناسی نامدار و خدمتگذار فرهنگ ایران یعنی ایرج افشار را در این کار به ظاهر متین، خرج کرد. ایرج افشاری که البته هیچ سنخیّتی با اسلام و اسلام خواهی ندارد بلکه نام و کار و شهرت اش به ایرانیّت و خدمتگذاری به فرهنگ کهن سال ایران و زبان فارسی بوده و آثار بازمانده در این زبان، آتهم فارغ از دین و اسلام و اسلامیّت و تشیع و ترهّاتی از این نوع. پس تصدّی این کار را به کسی می سپاریم که عضو موّثر و جدایی ناپذیر روحانیت تبهکار شیعی اثنی عشری ولایت مدار آخرالزمانی یعنی آیت الله سیّد مصطفی محقّق داماد. اما چرا او؟ زیرا ایشان از سویی سرپرست موقوفات وسیع و پردرآمد دکتر محمود افشار است. موقوفاتی که بنابر خواست واقف اش دکتر محمود افشار، ظاهرا باید در بازآفرینی میراث های اصیل و کهن ایران و ایرانیّت صرف شود یا می شد. از اینرو و به مناسبت بزرگداشت ایرج افشار و به بهانه ی صدمین سالروز تولد ایشان به بزرگداشت این خدمتگذار فرهنگ کهنسال ( ایران) و البته و فقط " ایران" باری خیز بر می داریم به اینکه : ایران را باید دوست داشت !!! یعنی ما ملایان شیعی مرتضی علی هم ایران را دوست داریم!!!
همان ایرانی که از آغازین روزهای شوم بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ ملایان ایران با پیشوایی روح الله خمینی تیغ به رویش کشیدند و غارت آش کردند و اهل سیاست اش را دسته دسته به جوخه های مرگ سپردند و جوانان اش را با جنگ نابود کردند و نخبگان فکری و سرمایه های فرهنگی اش را آواره ی غربت ها ساختند و چند نسل جوان اش را با گذشته اش بیگانه کردند. حال اما پرسش کلیدی این است که : این تبهکاران و آدمکشان و دشمنان تاریخی ایران و ایرانیّت، ملایان شیعی چرا سخن از ایران می گویند و دوست داشتن ایران و نه اسلام؟ زیرا در پایان یک تاریخ اند. آری این تبهکاران و اسلام ایرانی شان، یعنی اسلام شیعی ایرانی در پایان تاریخ خود ایستاده. زیرا تاریخی نوین، تاریخی نه اسلام و شیعه بنیاد بلکه تاریخی زمینی و زندگی بنیاد در ایران جوان، و ایران فرداها در حال زایش است. آری ایران را باید دوست داشت. اما این دوست داشتن زمانی تحقق واقعی مییابد که اسلام و تشیع و تمام میراث های مقدّس اش از صحنه زندگی واقعی و دنیوی ایرانیان پاکسازی می شود.
پاریس
۱۰ اکتبر ۲۰۲۵
محمد حسین صدیق یزدچی
|
|