جمهوریخواهی
Fri 18 07 2025
مهدی استعدادی شاد
فریدریش شلگل که بهعنوان یکی از نظریهپردازان جنبش ادبی و فرهنگی رمانتیکهای آلمانی شهرت جهانی دارد و نکتههای خواندنی و دانستنی در مورد شاعرانگی و ادبیات جهانی بیان کرده، همچنین مقالهای در مورد "مفهوم جمهوریخواهی" نگاشتهاست. مطلبی که در سال ۱۷۹۶ منتشر شدهاست.
او در این مطلب که در واکنش به اثر ایمانوئل کانت با نام "صلح جاودانه" نوشته شده، نگرش فیلسوف کونیگسبرگی را زیر سوال میبرد و رهیافت و آلترناتیو خود را ارائه میکند. وی از آن مدل حاکمیت جمهوری به دفاع برمیخیزد که بر اساس "عالی جناب" بودن توده مردم بنا شدهاست.
در کنار آن حرمت و احترام که به عدالت میان مردم تقسیم شده، شلگل البته در پی فراخواندن و جلب مخاطبی است که ایده مشارکت فعال شهروندانه را نیز اشاعه میدهد. بنابراین شلگل جمهوریخواهی را نوعی حکومت مبتنی بر فضیلت و خوش آمد عمومی شهروندان میداند. برخلاف لیبرالیسم که بیشتر بر فردگرایی مجرد و سود اقتصادی متمرکز است.
بر این منوال آن مقالۀ سیاسی شلگل را باید بر بستر مباحث سیاسی و فلسفی آن زمان و بهویژه در واکنش به استقبال جمعی از مطلب " صلح جاودانه" کانت دریافت و فهمید. چرا که وی از مفهوم جمهوری نه فقط بهعنوان شکل خاصی از حکومت حرف میزند، بلکه همچنین به معنای شکل خاصی از فرهنگ سیاسی مبتنی بر مشارکت فعال شهروندان از آن حمایت کردهاست.
در آغاز نوشته خود میآورد:"جانی که در هوای متن "صلح جاودانه" کانت نفس کشیده، میداند که آن هوا برای دوستان عدالتخواه نیز فرحبخش است. آن درسنامه، نکاتی پویا دارد و اشراف جدیدی را برای مسائل سیاسی، اخلاقی و تاریخی بشریت ارائه میکند. برای نگارنده آن افکار کانتی دربارۀ طبیعت جمهوریخواهی در قیاس با سایر اشکال حکومتی بسیار جذاب است. بهطوری که مرا بر انگیخت تا این موضوع را از نو مورد توجه قرار دهم".
از اتفاق انقلاب فرانسه در ۱۷۸۹ بهبعد، و لولهای در میان اهل فکر و نظر آلمانی پدید میآید که یکی از پیامدهایش واکنش و راه چاره نشان دادن ایمانوئل کانت در نوشتهای با نام "صلح جاودانه" است. نوشتههایی که به کشمکشهای دیرینه میان دولت پروس و فرانسه حمله میبرد و صلح و رفاقت میان ملل را راه حل یک زندگی عاقلانه میشمارد.
کانت آنزمان هفتاد و یک ساله که ابتکاری نظری را در تاریخ فلسفه بهنام خود ثبت کرده و توفیق یافته با تعیین حد و مرز ذهن انسانی همچنین خط تمایزی میان دین و دانش بکشد، به استقبال دستاوردهای اجتماعی فرانسویان رفته تا انسانگرایی و تعادلیابی رفتار انسانی را تعمیم بخشد.
البته کانت همچنین به آنچه از سوی روسو همچون ایدۀ "اتحاد ملل" مطرح بوده، گوشه چشمی دارد و میخواهد دستاوردهای نظری روشنگران فرانسوی را در افکار خود شریک سازد. بنابراین مطلب کانت استدلالها و رهنمودهای خود را از منابع یادشده کسب کرده است که یکی تبلیغ صلح و مخالفت با جنگ اقوام است و دیگری پیشروی بهسمت اتحاد ملل.
باری. مطلب وی مورد استقبال متفکران همعصر قرار گرفته و شخصیتهایی نظیر هردر و فیشته بر آن شرح و تفصیلاتی مینگارند. لیکن در میان همعصران کانت، شلگل جوان هم بهسر میبرد. او که یکسال بعد تکملهای بر رهنمود استاد فلسفه مینویسد و آنها را با نقد و تصحیحاتی همراه میسازد.
متن کانتی که همچون شکلی از قرارداد صلح میان کشورهای مستقل نوشته شده، دارای قسمتهای متمایزی است؛ که به شرایط و شیوۀ داد و ستد دولتها اشاره دارد تا بدین ترتیب از بروز کشمکش و جنگ جلوگیری شود. او به ایده همزیستی خردمندانه اندیشیده که امکانش از بطن یک سیاستگذاری اخلاقمدار بیرون میآید.
بر این منوال کانت معتقد است که صلح جاودانه مشروط به وجود یک قانون اساسی شهروندانه همچون منبع ارجاعی دولتمداری است. متنی که باید جمهوریخواهانه باشد و سه رکن اساسی را لحاظ کند. رکن اول تامین آزادی هر عضوی از یک اجتماع انسانی است. دومین رکن رعایت همگانی و وابستگی به نهاد واحد قانونگذاری است؛ از سوی تمام حکومت شوندگان. سومین رکن را برابری همگانی انسانها دانسته که شامل تمام شهروندان یک حکومت است.
منتها نگاه انتقادی شلگل به طرح کانتی متوجه آن تعیین وظیفه برای ارکان حکومتی و سه قوه معروف است. کانتی که اشکال حاکمیت را به سه دسته اتوکراتی، آریستوکراتی و دمکراسی تقسیم میکند و در زمینه دولتمداری به دو شکل و روش متفاوت بهصورت جمهورخواهانه و مستبدانه باور دارد. در رابطه اخیر کانت جمهوریخواهی را با تقسیم قوههای قانونگذاری و اجرائیه تعریف میکند. در حالی که بهزعمش استبداد خود را اراده واحدی میبیند که قانون باب میل را به اجرا در میآورد.
در این چارچوب تعریفات حاکمیت و دولتمداری، کانت تلقی منفی از شکل حاکمیت دمکراتیک دارد و دمکراسی را آستانهای برای پیدایش استبداد و سیطرۀ اکثریت بر اقلیت و پایمالی حقوق ایشان میشمارد. در این منظومه نگرشی روشن است که کانت در وجود شهروندان آن اراده معطوف به رتق و فتق امور سیاسی را باز نمییابد. از اینرو فقط در چارچوب قانون گذاری حضور شهروندان را موجه دانسته و امور اجرایی را به شاهان و امیران میسپارد.
اما بعد این تلقی رایج میگردد که مفهوم جمهوری را همچون امر متضاد با دولتمداری شاهانه ترجمه کنیم و حاملین قدرت حکومتی را در میان شهروندان سراغ بگیریم.
از اینرو نقد شلگل به طرح و ایده کانتی، که پس از یکسال بیان شده، مُهم جلوه میکند. چرا که گرایش محافظهکارانه را به عقب نشینی وادار میسازد. محافظهکاری که عملکرد برجسته و هوشیارانه شهروندان را به هیچ گرفتهبود.
فریدریش شلگل محدودیت تلقی کانتی از آزادی شهروندانه را به چالش میکشد و آن را بهصورت حداقلی از ضرورت کارکرد درست دولتمداری میشمارد. همچنین اشکال قانون اساسی دمکراتیک و جمهوریخواهانه را نه مثل کانت در برابر و متناقض هم بلکه مکمل و همسنگ میبیند. از این جهت بدیل پویای رهنمود کانتی شده و شهروندان را نه فقط در جهت قانونگذاری مناسب دانسته بلکه ایشان را صاحب اختیار قوه مجریه نیز میخواند.
|
|