عصر نو
www.asre-nou.net

انبه


Sun 27 04 2025

مجید نفیسی

nafisi.jpg
به آزاد

انبه‌هایت رسیده‌اند
و بوی خوشی می‌دهند.
یکی را برمی‌دارم
قاچ‌قاچ می‌کنم
و ناگهان بیاد می‌آورم
آن ظهر گرم تابستان را
که همراه با مادرت
به تماشای اژدهای چینی رفتیم
و برایت از زنی دوره‌گرد
انبه‌ای بزرگ خریدیم.

او از یخدانش انبه‌ای درآورد
استادانه قاچ کرد
آنها را در لیوانی ریخت
و بدستت داد
فاش‌گویان که من و تو هر دو
زاده‌ی سال اژدهائیم.
تو از آن زمان ببعد
عاشق انبه شدی.

قاچهای انبه‌ات را
دانه‌دانه به دهان می‌گذارم
و بعد به هسته‌ی بزرگش دست می‌کشم
که به قلب اژدها می‌ماند.

بیست‌و‌هفت ژوئن دوهزار‌و‌بیست‌و‌دو