عصر نو
www.asre-nou.net

به‌جای بازسازی هویت، تولید وضعیت


Sun 27 04 2025

علی آشوری

در سال‌های اخیر، بازگشت به مسئله‌ی چپ در ایران، بیش از آن‌که مبتنی بر نظریه‌پردازی درباره‌ی اکنون باشد، اغلب درگیر بازسازی یک هویت تاریخی بوده است: تلاش برای زنده‌کردن میراث سازمان‌ها، خاطرات مبارزات، و چهره‌های رادیکال. اما پرسش اصلی اینجاست: آیا با بازخوانی گذشته، می‌توان از بحران امروز چپ عبور کرد؟ یا به‌عبارتی دیگر، آیا مسئله‌ی چپ در ایران، بازگشت به خود است، یا خلق یک خودِ نو از دل وضعیت کنونی؟

نقطه‌ی عزیمت این مقاله، نقد همین میل به بازسازی هویت تاریخی است. به‌جای آن‌که بپرسیم «چپ کیست؟» یا «چپ در گذشته چه کرده است؟»، می‌پرسیم:

در وضعیت کنونی ایران، چه گسل‌ها، ستم‌ها و مقاومت‌هایی وجود دارد که به تحلیلی رهایی‌بخش نیاز دارند؟
چه چیزهایی دیده نمی‌شوند، صداهایی که خاموش‌اند، زبان‌هایی که به حاشیه رانده شده‌اند، بدن‌هایی که سرکوب می‌شوند؟

چپ، اگر بخواهد امروز دوباره سخن بگوید، باید نه از حافظه، بلکه از وضعیت برخیزد. وضعیت نه در معنای صرفاً سیاسی، بلکه در معنایی گسترده: موقعیتی که قدرت، زبان، فضا، بدن، تاریخ و زیست‌جهان ما را شکل می‌دهد.

در ایرانِ امروز، وضعیت تنها با تحلیل اقتصادی یا طبقاتی قابل فهم نیست. ما با سرکوب همزمان جنسیتی، زبانی، قومی/ملی، زیست‌محیطی و فرهنگی روبه‌رو هستیم. چپ باید خود را به ابزارهایی مجهز کند که بتواند این وضعیت پیچیده را فهم و به آن پاسخ دهد.

اینجاست که باید گفت:

چپ نه باید به‌دنبال بازسازی خود، بلکه به‌دنبال بازتعریف موقعیت باشد. نه بازگشت به سوژه‌های آشنا، بلکه خلق مفاهیم تازه از دل تجربه‌های سرکوب‌شده و به‌حاشیه‌رانده.

از این منظر، چپ ایرانی تنها زمانی می‌تواند از بحران تاریخی‌اش عبور کند که از بازتولید یک «خودِ نوستالژیک» دست بکشد و به سوی خلق یک خودِ موقعیتی و در حال شکل
یکی از موانع اصلی در مسیر بازسازی نظری گفتمان چپ در ایران، تداوم ناخودآگاهانه‌ی ایدئولوژی‌گرایی است: تمایل به تئوری‌های جامع، پاسخ‌های قطعی، و
تصویرهایی نجات‌بخش از ینده‌ای از پیش معلوم. چپِ بحران‌زده، به‌جای حرکت در دل واقعیت‌های متکثر و پیچیده‌ی امروز، اغلب به سوی «تمامیت» میل می‌کند: یک سوژه‌ی اصلی (کارگر، ملت، روشنفکر)، یک دشمن نهایی (امپریالیسم، سرمایه، استبداد)، و یک مسیر قطعی (انقلاب، رهایی، دگرگونی).

اما در دنیایی که ساخت قدرت به اشکال پراکنده، درهم‌تنیده و چندلایه عمل می‌کند، چنین روش‌شناسی‌ای دیگر کارآمد نیست. آن‌چه نیاز داریم، نوعی روش رهایی‌بخش است که نه از پاسخ، بلکه از پرسش آغاز کند؛ نه از وحدت، بلکه از تکثر؛ نه از نسخه، بلکه از موقعیت.

در اینجا، چپ باید خود را نه به‌عنوان یک نظام فکری تمام‌عیار، بلکه به‌مثابه حساسیتی نظری/سیاسی تعریف کند؛ حساسیتی که به‌جای تکرار پاسخ‌های قدیمی، بر توانایی طرح پرسش‌های تازه متمرکز است.

پرسش‌هایی چون:
• چه چیزی غایب است؟
• چه صداهایی هنوز نشنیده مانده‌اند؟
• چه بدن‌ها، زبان‌ها و زیست‌هایی از نظم مسلط بیرون رانده شده‌اند؟
• کدام اشکال ستم در لباس عقلانیت، امنیت، یا عرف پذیرفته شده‌اند؟

از این منظر، روش‌شناسی چپ، بیش از آن‌که استراتژی‌ای برای تسخیر قدرت باشد، فرایندی برای دیدن، شنیدن، و گشودن امکان‌های سرکوب‌شده است. در این مسیر، چپ باید به جای “دانستن برای هدایت”، به سمت “یادگیری از پایین”، از تجربه، از حاشیه‌ها، و از آن‌چه مرکز نادیده‌ می‌گیرد حرکت کند.

به‌جای سوژه‌ی یکتا و نجات‌بخش، با سوژه‌های متکثر و موقعیتی سروکار داریم: زنان، ملل و اقوام، زیست‌بوم‌ها، بدن‌های نامرئی‌شده، زبان‌های سکوت‌زده. این سوژه‌ها نه تنها حامل درد، بلکه حامل دانشی دیگر از رهایی‌اند — دانشی که در بدن، فضا، حافظه و شعر جاری‌ست، نه در فقط در جزوه و بیانیه.

به همین دلیل است که روش‌شناسی رهایی‌بخش، به ما یاد می‌دهد گفتمان چپ را نه یک برنامه‌، که یک فرایند بدانیم؛ فرایندی که در دل هر مواجهه‌ی انضمامی، معنایی تازه از عدالت، برابری و رهایی می‌آفریند نتیجه‌گیری: از هویت به موقعیت، از بازگشت به گشودگی

بازسازی گفتمان چپ در ایران، بیش از آن‌که نیازمند بازگشت به گذشته‌ای پرشکوه یا چهره‌هایی اسطوره‌ای باشد، نیازمند پروسه‌ای نظری برای فهم وضعیت اکنون است؛ پروسه‌ای که بتواند میان تجربه‌های زیسته‌ی معاصر، ساختارهای قدرت، و امکان‌های گسست و رهایی پیوند برقرار کند.

همانطور که گفته شد :
• چپ اگر بخواهد دوباره معنا یابد، باید از حافظه‌محوری فاصله بگیرد و به وضعیت‌محوری نزدیک شود؛
• به جای ایدئولوژی‌های تمامیت‌خواه، به پرسش‌گری و حساسیت موقعیتی تکیه کند؛
• به جای بازتولید سوژه‌های قدیمی، با سوژه‌های نوظهور، به‌حاشیه‌رانده، و خاموش هم‌سخن شود؛
• و به جای جانشینی قدرت، اخلال در نظم مسلط را در مرکز افق خود قرار دهد.

گفتمان چپِ آینده، نه یک مانیفست تمام‌عیار، بلکه یک زبان چندصدایی، شاعرانه، و موقعیتی است؛ زبانی که بتواند بدن‌ها، صداها، و موقعیت‌هایی را که هیچ‌گاه در «نمایش رسمی سیاست» جای نداشته‌اند، به صحنه بیاورد.

در جهانی که سرکوب تنها در اشکال عریان یا سیاسی رخ نمی‌دهد، بلکه از طریق زبان، نظم ادراک، معماری، سکوت، و حتی حافظه اعمال می‌شود، چپ باید خود را به ابزارهایی مجهز کند که بتواند در این ساحت‌های ظریف‌تر و عمیق‌تر مداخله کند.

این پروژه، بازسازی گفتمان چپ نیست، بلکه شاید تولید دوباره‌ی امکانِ چپ‌بودن است در اکنون، با تمام تضادها، بحران‌ها، و گشودگی‌هایش

. علی آشوری

یادداشت‌ها و منابع پیشنهادی:


۱. Michel Foucault, Society Must Be Defended: Lectures at the Collège de France, 1975–76
۲. Jacques Rancière, The Politics of Aesthetics
۳. Ernesto Laclau & Chantal Mouffe, Hegemony and Socialist Strategy
۴. Paulo Freire, Pedagogy of the Oppressed
۵. Frantz Fanon, The Wretched of the Earth

۶. مقالات داریوش آشوری
۷. تجربه‌های زیسته‌ی زنان، فعالان زیست‌محیطی، و کنشگران ملل وو اقوام در ایران معاصر