جیسون هیکل
نه، ایالات متحده «مشعل دموکراسی» نیست.
ترجمهی احمد سیف
Thu 24 04 2025

در تاریخ ۴ مارس، برنی سندرز بیانیهای منتشر کرد و گفت: «برای ۲۵۰ سال، ایالات متحده از دموکراسی حمایت کرده است»، و نگرانی خود را ابراز کرد که دولت ترامپ به سمت یک رویکرد استبدادی رفته است که سنتهای دموکراتیک ایالات متحده در داخل و خارج کشور را نقض میکند. این نوع سخنان از سیاستمداران آمریکایی امری غیر معمول نیست. بایدن به طور مکرر ایالات متحده را به عنوان «مشعل دموکراسی» معرفی میکرد، همانطور که بسیاری از روسایجمهور قبلی نیز چنین میکردند. بیانیه سندرز صرفاً بر این نکته تأکید دارد که این روایت در ایالات متحده، در سراسر طیف سیاسی کنگره، چقدر گسترده است.
میتوان درک کرد که سندرز چه چیزی را میخواهد مطرح کند. اما این ادعا درباره ایالات متحده و دموکراسی به طور اساسی نادرست است. در واقع، شواهد علیه آن بسیار قوی است.
ایالات متحده در واقع به عنوان یک دموکراسی تاسیس نشدهست. برعکس، این کشور رژیمی آپارتایدی بود که نابرابری نهادی بر اساس نژاد، جنسیت و طبقه را اعمال میکرد و به عنوان یک الیگارشی اداره میشد. این اغراقآمیز نیست، بلکه یک واقعیت مستند است. ایالات متحده معمولاً حق رای را تنها به مردان سفیدپوستی که دارائی داشتند (حدود ۶٪ از جمعیت) محدود میکرد. مردم طبقه کارگر، زنان و افراد رنگینپوست به طور عمده حق رای نداشتند. تقریباً تمام سیاهپوستان تحت بردهداری گسترده قرار داشتند و هیچگونه حقوقی نداشتند، و بومیان آمریکایی هدف پاکسازی قومی و نسلکشی دولتی قرار داشتند.
معیار داشتن دارائی تنها در سال ۱۸۵۶ به طور کامل لغو شد. زنان تا سال ۱۹۲۰ حق رأی تضمینشده نداشتند. برای بومیان آمریکایی، این تاریخ ۱۹۴۸ بود. جداسازی نژادی — سیستم آپارتاید ایالات متحده — تا سال ۱۹۶۴ به طور کامل لغو نشد. و تنها در سال ۱۹۶۵ بود که حق رای برای همه اقلیتها به طور رسمی تضمین شد. این نکته شایان تأکید است: ایالات متحده تا سال ۱۹۶۵، نزدیک به ۱۹۰ سال پس از تاسیس خود، حق رای همگانی نداشت. و در هر مورد، این حق رأی نه توسط دولتی متعهد به اصول دموکراتیک، بلکه توسط مردم طبقه کارگر از طریق مبارزه جمعی سازمانیافته به دست آمد.
با این حال، میزان عملکرد دموکراتیک ایالات متحده امروز بسیار قابل سؤال است. قدرت بین دو حزب مستقر جابجا میشود، هر دو توسط افراد ثروتمند اداره میشوند و به حفظ منافع سرمایه متعهد هستند. احزاب سوم عملاً از فرآیند سیاسی ملی کنار گذاشته شدهاند. و نخبگان و شرکتها میتوانند پول نامحدودی در تأمین مالی کمپینها خرج کنند تا سیاستمدارانی را نصب کنند که سیاستها را به نفع خود شکل دهند، در قالب فساد سیاسی نهادینه شده. دموکراسی تحت این شرایط نمیتواند عمل کند.
این موضوع از شواهد موجود تأیید میشود. نتیجه یک پژوهش در سال ۲۰۱۴ که توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شد نشان داد که اجرای سیاستهای ایالات متحده معمولاً ترجیحات نخبگان و لابیهای تجاری سازمانیافته را دنبال میکند، حتی زمانی که این کار برخلاف ترجیحات اکثریت مردم است. به عبارت دیگر، ایالات متحده بیشتر شبیه به یک الیگارشی است تا یک دموکراسی. این موضوع به دادههای شاخص درک دموکراسی کمک میکند، که در سال ۲۰۲۳ نشان داد تنها ۵۴٪ از آمریکاییها باور دارند که کشورشان واقعاً دموکراتیک است و تنها ۴۲٪ میگویند که دولت به نفع اکثریت مردم عمل میکند.
اینروایت دموکراسی در داخل کشور است. ولی در خارج از کشور چه؟ سیاستمداران آمریکایی ادعا میکنند که ایالات متحده از دموکراسی در سراسر جهان حمایت میکند. اما در واقع، سابقه ایالات متحده در این زمینه عمدتاً برعکس است.
ایالات متحده به طور مرتب در انتخابات کشورهای دخالت میکند تا فرآیند دموکراتیک را به نفع منافع ایالات متحده فاسد کند. یک مطالعه اخیر توسط داو لوین نشان میدهد که ایالات متحده حداقل ۱۲۸ بار بین سالهای ۱۹۴۶ و ۲۰۱۴ در انتخابات کشورهای خارجی معمولاً برای جلوگیری از تشکیل دولت یا حفظ قدرت احزاب چپگرا دخالت کرده است.
در طول قرن بیستم، ایالات متحده به طور فعال با مبارزات آزادیبخش ضد استعمار در آسیا و آفریقا که برای دموکراسی و حقوق برابر مبارزه میکردند، مخالف بود. ایالات متحده به طور مشهور از رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی حمایت میکرد (دولت ایالات متحده در زندانی کردن نلسون ماندلا همکاری کرد و او را تا سال ۲۰۰۸ به عنوان «تروریست» فهرست کرده بود) و همچنان از رژیم آپارتاید اسرائیل حمایت میکند. ایالات متحده از دیکتاتوری پینوشه در شیلی، دیکتاتوری شاه در ایران، دیکتاتوری موبوتو در زئیر، دیکتاتوری فرانکو در اسپانیا و بسیاری دیگر حمایت کرد. این موضوع همچنان ادامه دارد: یک گزارش اخیر نشان داد که ۷۳٪ از دیکتاتوریهای جهان از ایالات متحده حمایت نظامی مستقیم دریافت میکنند.
ایالات متحده همچنین تاریخ طولانی از دخالت در عملیات تغییر رژیم در کشورهای دیگر دارد تا شرایط هژمونی ژئوپولیتیک و انباشت سرمایه ایالات متحده را تضمین کند. پژوهشگران و روزنامهنگارانی مانند لیندسی اورورک، ویلیام بلوم و دیگران حداقل ۱۱۳ عملیات این چنینی را از سال ۱۹۴۹ مستند کردهاند که براساس اسناد و مدارک رسمی است (که عملیاتهای انجامشده در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم تحت دکترین مونرو و ضمیمه روزولت را شامل نمیشود). نیمی از این موارد علیه دموکراسیهای لیبرال یا کشورهای دموکراتیک میانه رو انجام شدهاند. ایالات متحده به طور مشهور از کودتاها یا ترور رهبران منتخب دموکراتیک مانند سالوادور آلنده در شیلی، جاکوبو آربنز در گواتمالا و پاتریس لومومبا در جمهوری دموکراتیک کنگو حمایت کرده است، که همگی با دیکتاتورها جایگزین شدند.
در مجموع، ایالات متحده به عنوان یک دموکراسی تاسیس نشدهاست، برای بیشتر دوران تاریخ خود یک دموکراسی نبوده است، امروز دچار کمبودهای شدید دموکراتیک است تا حدی که هنوز به عنوان یک الیگارشی عمل میکند و سابقه طولانی در جلوگیری از شکلگیری، تضعیف و حتی نابودی دولتهای دموکراتیک در خارج از کشور دارد. این مشکل از زمان دولت ترامپ آغاز نشده است؛ این یک بیماری ساختاری سیستم ایالات متحده است. هدف سیاسی برای پیشرفتطلبان در ایالات متحده باید تغییر آن باشد.
اصل مطلب را دراین لینک بخوانید.
https://znetwork.org/znetarticle/no-the-united-states-is-not-a-beacon-of-democracy/
|
|