عصر نو
www.asre-nou.net

جیمز ک. گالبریت

اقتصاد ترامپ و اقتصاد آمریکا

ترجمه‌ی احمد سیف
Mon 21 04 2025



از این ترکیب اخبار، بلاغت‌های انقلابی، متن‌های جمع‌آوری کمک‌های مالی در وضعیت اضطراری، شاخص‌های اقتصادی، سقوط بازار سهام، و البته سخنرانی رئیس‌جمهور ترامپ در جلسه مشترک کنگره در ۴ مارس ۲۰۲۵ چه باید برداشت کرد؟ آیا ما در آستانه یک آرمگدون اجتماعی-اقتصادی هستیم؟ یا آیا همانطور که تالولا بنکهید بزرگ روزی گفت، «در این بیشتر از آنچه که به چشم می‌آید نیست»؟

با کنار گذاشتن مقوله هایی مانند «جنگ‌های فرهنگی» و «سیاست خارجی»، می‌توانیم هشت نیروی متمایز که در اقتصاد ترامپ عمل می‌کنند را از هم تمایز دهیم. این نیروها عبارتند از (الف) تخریب هدفمند آژانس‌های نظارتی خاص، (ب) اختلالات تصادفی در خدمات مدنی دولت فدرال، (ج) ریگانیزم قدیمی، (د) تعرفه‌ها، (ه) مهاجرت، (و) انرژی، (ز) ارتش، و (ح) اثر کلی سیاست‌گذاری شتاب‌زده و غیرقابل پیش‌بینی—که به آن عدم قطعیت و هرج و مرج هم می‌گویند.

تخریب هدفمند:

روزهای اولیه ترامپ درکنار خیلی چیزهای دیگر شاهد اعلام پایان برای دفتر حمایت مالی از مصرف‌کنندگان و شورای ملی روابط کار بوده ایم، ضربات سنگینی به آژانس حفاظت از محیط زیست وارد شد و تخریب وزارت آموزش و پرورش هم شروع شد. این‌ها آژانس‌های نظارتی و مدیریتی هستند که به‌طور خاص از سوی مخالفان طولانی‌مدت خود که اکنون به قدرت رسیده اند، هدف قرار گرفته‌اند. تخریب آن‌ها (به‌طور کامل یا جزئی) یک حرکت سیاسی است که کارگران را در برابر کسب‌وکارها، مصرف‌کنندگان را در برابر بانکداران و شهروندان را در برابر آلاینده‌ها تضعیف می‌کند. اما در کوتاه‌مدت، این اقدامات تأثیرات اقتصادی زیادی نخواهند داشت.

در بلندمدت، مقررات‌زدایی سیستماتیک عملکرد اقتصادی را کاهش خواهد داد. همه مقررات مؤثر نیستند. اما به‌طور کاملاً متفاوت از مزایای اجتماعی و بهداشتی آن، مقررات مؤثر منافع کسب‌وکارهای پیشرفته، از جمله در تولیدات صنعتی، را تأمین می‌کند، چرا که تکنولوژی‌های قدیمی، کثیف و ناامن و رقبا با دستمزدهای پایین را بیرون می‌کند. دولت ترامپ، مانند دیگر دولت‌ها پیش از آن، متأسفانه برای استراتژی اعلام شده خود، در دست شاخه‌ای از نخبگان تجاری ارتجاعی است.

اختلالات تصادفی در خدمات مدنی از طریق اقدامات عمومی مانند اخراج فوری کارمندان آزمایشی، فشار برای بازنشستگی زودهنگام ، تعطیلی دفاتر و کاهش اندازه، به‌ویژه در امور مربوط ره کارمندان یشین، سازمان درآمد داخلی، سازمان تأمین اجتماعی و سایر آژانس‌ها، از جمله سرویس جنگل‌ها و سرویس پارک‌های ملی انجام می‌شود. این اقدام‌ها باعث می‌شود که این آژانس‌ها در کارهای خود کمتر کارآمد باشند. اگر استراتژی سیاسی پشت این باشد، هدف آن عمیق‌تر کردن ناامیدی عمومی از دولت فدرال است، که حلقه بازخوردی ایجاد می‌کند که می‌تواند بعداً مورد سوءاستفاده قرار گیرد. در طول زمان، کاهش عملکرد دولت فدرال همچنین عملکرد اقتصادی را کاهش می‌دهد و مسابقه‌ای به سمت قهقرا را به وجود می‌آورد، چرا که وظایف کلیدی به‌طور ناقص و ناکافی به دولت‌های ایالتی و محلی سپرده می‌شود یا اجازه می‌دهند که به فساد و نابودی برسند.

ریگانیزم قدیمی در بودجه ترامپ ظاهر می‌شود: کاهش هزینه‌ها( عمدتاً Medicaid، اگر اتفاق بیفتد) و کاهش مالیات‌ها، در حالی که دفاع را دست‌نخورده می‌گذارد. این‌ها مهم‌ترین اقدامات اقتصادی ترامپ هستند—اما تأثیر آن‌ها نسبت به آن چه در زمان ریگان اتفاق افتاد، مشکوک است. Medicaid اکنون ۹۰ میلیون آمریکایی را تحت پوشش دارد؛ و برنامه بسیار محبوبی است که هردوحزب دراین نکته توافق دارند، و ممکن است کا ستن آن دشوار باشد. کاهش مالیات‌های ترامپ به‌شدت پس روانه است—اما تا کنون، به نظر می‌رسد که عمدتاً تمدید‌های قوانین مالیاتی کنونی هستند که در غیر این صورت منقضی خواهند شد. بودجه پنتاگون اکنون بسیار بالاست، که در سال ۱۹۸۱ این‌طور نبود. ریگانومیکس باعث شد که یک بازیابی قوی از رکود سال ۱۹۸۲ به‌وجود بیاید، که باعث پیروزی ریگان در انتخابات دومش شد. نسخه ترامپ ممکن است این بار همان اثر را نداشته باشد.

تعرفه‌ها مهم‌ترین اقدامات اقتصادی ترامپ هستند، زیرا در اختیار شخص اوست و می‌تواند هر زمان که بخواهد آن‌ها را اعمال یا لغو کند. در یک دنیای ساده—مثل دنیای کتاب‌های درسی اقتصاد—این تعرفه‌ها به‌طور مستقیم بر مصرف‌کنندگان یا تولیدکنندگان تأثیر می‌گذارند و به هر حال آن‌ها به جایگزینی واردات در هر دو طرف دیوار تعرفه‌ای منجر می‌شوند. در دنیای واقعی با زنجیره‌های پیچیده تولید و تأمین، این تعرفه‌ها به‌شدت اختلال ایجاد می‌کنند و می‌توانند سود شرکت‌های بزرگ آمریکایی را از بین ببرند—امری که به نظر می‌رسد کمی دیرتر برای تیم ترامپ روشن شده باشد. بنابراین تعرفه‌ها بر کانادا و مکزیک، هست، نیست، و هست و اکنون احتمالاً به خاطر شکایت‌های شدید خودروسازان دوباره لغو شده‌اند. در مورد این کشورها، بزرگ‌ترین و نزدیک‌ترین شرکای تجاری ما، ممکن است که این عصای بزرگ به یک نی ضعیف تبدیل شود.

نه در مورد چین، جایی که جنگ تعرفه‌ای ادامه دارد و چین نیز جواب می‌دهد. تعرفه‌های ایالات متحده بر چین باعث خواهد شد که زنجیره‌های عرضه برای بسیاری از کالاهای چینی به کشورهای آسیایی دیگر منتقل شود—یک منفعت، به‌عنوان مثال برای ویتنام. تعرفه‌های چین به کشاورزان آمریکایی ضربه خواهد زد، تولیدکنندگانی که سهم بزرگی از گندم، ذرت، برنج و گوشت خود را به چین می‌فروشند. هر دو طرف خود را با وضعیت جدید تطبیق خواهند داد. یکی از پیامدهای کلیدی ممکن است در بازارهای تراشه‌های پیشرفته و نرم‌افزار باشد، چرا که ایالات متحده در حال محدود کردن یا تعطیل کردن برنامه‌های چینی مانند TikTok، DeepSeek و WeChat است، علاوه بر RedNote. آیا این، شاید، دستور کار اولیگارش‌های سابقاً آزاداندیش در بخش فناوری است که ناگهان با رقابت برتر در بازارخود روبه‌رو شده‌اند؟

ما هنوز نمی‌دانیم تعرفه‌های ترامپ کجا قرار خواهند گرفت؛ یک رژیم تعرفه‌ای عمومی به نسبت بالا ممکن است. پی آمدش چه خواهد بود؟ قیمت‌های بالاتر برای مصرف‌کنندگان آمریکایی و سودهای بالاتر برای کسب‌وکارهایی که توسط دیوارهای تعرفه محافظت می‌شوند. آیا این مشاغل و تولیدات را به سرزمین آمریکا برمی‌گرداند؟ احتمالاً نه. قدرت انحصاری معمولاً تولید کمتری با قیمت‌های بالاتر می‌آورد؛ هیچ راه خودکار از سود بالاتر به رقابت‌پذیری وجود ندارد. اگر دولت می‌خواهد تولید بیشتر (و بهتر) داشته باشد، به ابزارهای اضافی نیاز دارد: دستورالعمل‌های سرمایه‌گذاری اجباری، مالیات بر سودهای اضافی، تخصیص اعتبار و کنترل قیمت، خرید و مالکیت عمومی از کارخانه‌های جدید—و بالاتر از همه، نظارت عمومی کارآمد بر عملکرد بخش خصوصی. این همانطور که در «معامله جدید» و در بسیج برای جنگ جهانی دوم انجام شد، به صورت تسلط امریکا برجهان درآمد، چیزی که ترامپ هم می‌خواهد به آن بازگردد.

سیاست انرژی ترامپ "حفاری، بچه‌ها، حفاری" است. در اینجا ایالات متحده واقعاً یک مزیت هزینه‌ای بزرگ، به‌ویژه در گاز طبیعی، نسبت به بخش عمده ای از جهان دارد. همچنین باید اعتراف کنیم که یارانه‌های انرژی تجدیدپذیر و خودروهای برقی بیش از حد تبلیغ شده‌اند. و بیایید عواقب زیست‌محیطی را برای لحظه‌ای نادیده بگیریم. آیا ترامپ یک دوران جدید از سوخت‌های فسیلی ارزان و فراوان را تحویل خواهد داد؟ جدا از خود ژئولوژی، حفاری کمتر به مقررات‌زدایی و بیشتر به قیمت بستگی دارد. تا کنون، تحت ترامپ، قیمت نفت در حال کاهش است و حفاری نیز کاهش یافته است، که در سال ۲۰۲۳ به اوج خود رسید. ارزان بودن ممکن است؛ ارزان و فراوان، برای سوخت‌دهی به احیای صنعتی؟ خواهیم دید.

برنامه نظامی ترامپ به نظر دوگانه است: صادرات تسلیحات ایالات متحده به اروپا را رونق دهد، در حالی که پنتاگون را به سمت آسیا و دفاع موشکی تغییر جهت خواهد داد. فروش تجهیزات گران به اروپایی‌ها به پیمانکاران بزرگ نظامی کمک خواهد کرد و به ارتش ایالات متحده این امکان را می‌دهد که مأموریت‌های خود را تغییر دهد— یعنی یک جنگ با چین که سیاره زمین را نابود خواهد کرد که امیدواریم هرگز رخ ندهد. تحمیل مسئولیت مالی و نیروی انسانی بر اروپا برای مقابله با روسیه فاجعه‌ای برای اروپا خواهد بود—اما می‌توان دید که این چطور در محاسبه‌های اقتصادی و نظامی ایالات متحده جا می‌گیرد. یک تغییر عمده در نیروهای مسلح آمریکا مدت‌هاست که ضروری است—پایگاه‌ها، کشتی‌ها و هواپیماها همه منسوخ شده‌اند و قادر به تحمل نبردهای جدی نخواهند بود. اما تاکنون، به نظر می‌رسد ترامپ از اتلاف منابع واقعی در ارتشی که قدرت آن تا حد زیادی خیالی است، راضی است. این نیز یک مانع برای تحولی اقتصادی است که او قصد دارد به آن دست یابد.

مهاجرت در لفاظی های ترامپ نقش بزرگی دارد اما تنها به طور سطحی در اقتصاد او مطرح است. با سرعت فعلی اخراج‌ها (حدود هزار نفر در روز)، کمبود نیروی کار در خدمات سطح پایین که مهاجران فعلاً انجام می‌دهند بعید به نظر می‌رسد، اگرچه ترس ممکن است بسیاری را از شغل‌های فعلی خود دور کند. با این حال، دستمزدهای آمریکایی با کمبود تنها کارگران بدون مدارک بازنخواهد گشت.

عدم قطعیت و هرج و مرج عوامل نهایی در عملیات ترامپ هستند. برندگان به طور کلی، سفته‌بازان مالی با انگشتان سریع و (به ویژه) اطلاعات داخلی خواهند بود. کسانی که در موقعیت حرکت سریع به داخل و خارج از سهام، اوراق قرضه و املاک و مستغلات—و شاید حتی در داخل و خارج از دلار از یک پایگاه در کریپتو—قرار دارند، می‌توانند بزرگترین برندگان باشند. شکارچیان مالی و فناوری در اوج، که تا به همین جا در حال تغذیه از سفره ترامپ هستند، ممکن است در نهایت کنترل کل اقتصاد را به دست بگیرند. که ممکن است هدف آن‌ها باشد. خوب، هیچ تعجبی نیست—این یک دنیای اولیگارشی است، مگر نه؟

و اولیگارش‌ها چه می‌خواهند؟ مانند همه اربابان فئودال، آن‌ها قدرت نامحدود و رعایای مطیع و فاقد‌امنیت می‌خواهند—و برای این منظور، عملیات عظیم خدمات اجتماعی که دولت فدرال آمریکا است باید کاهش یابد، به همراه طبقات حرفه‌ای که هسته مدرن حزب دموکرات را تشکیل می‌دهند. کلمات اندرو ملون (آن گونه که هربرت هوورنقل کرد) به یاد می‌آید: "کارگر را تصفیه کنید، سهام را تصفیه کنید، کشاورزان را تصفیه کنید، املاک و مستغلات را تصفیه کنید. فساد را از سیستم پاک کنید.… افراد کارآفرین تکه پاره های خرابی‌ها را از افراد کمتر شایسته جمع آوری خواهند کرد." مشکل اولیگارش‌ها که قادربه درک آن نیستند،این است که آن‌ها نمی‌توانند این کار را انجام دهند، نه حالا و نه آن زمان، بدون اینکه اقتصاد را به ورطه نابودی ببرند که برون آمدن از آن ممکن خواهد بود آن هم با وجود یک دولت کارامد که آن‌ها در حال حاضر بمشغول تخریب آن هستند. آیا آن‌ها تا این حد پیش خواهند رفت؟ در حال حاضر، کسری بودجه هنوز بالا است (حدود ۶ درصد از تولید ناخالص داخلی)، و این امر از فعالیت‌های اقتصادی پشتیبانی می‌کند. اخراج کارمندان فدرال پول زیادی در مقیاس بزرگ اقتصاد صرفه‌جویی نمی‌کند. به جز کاهش‌های شدید در مدیکید، در طرح‌های کاهش هزینه ترامپ چیز زیادی وجود ندارد که بتواند کسری‌ها را به طور قابل توجهی کاهش دهد—این امر خوب است، زیرا این می‌تواند تولید ناخالص داخلی را کاهش دهد.

از طرف دیگر، بانک مرکزی نرخ‌های بهره را بالا نگه داشته است—که یک امر منفی است و ممکن است حتی اکنون باعث رکود شود، اما با توجه به عدم موفقیت فدرال رزرو در کند کردن اقتصاد در طول سه سال گذشته، دشوار است که بتوان با اطمینان صحبت کرد. بازار سهام، به کمترین حالت، نوسان‌پذیر است. نیویورک تایمز از کند شدن روند اقتصادی خبردار شده است و به طور طبیعی ترامپ را مقصر می‌داند—در روزنامه‌نگاری جریان اصلی، اقتصاد و جادوگری به راحتی با هم اشتباه گرفته می‌شوند.

به جز نرخ‌های بهره، شاید بزرگترین خطر، حقیقت ساده‌ای باشد که انبساط اقتصادی در حال کهنه شدن است. یک شوک—مثل سقوط بازار سهام، بحران مالی، جنگ جدید یا پاندمی جدید—ممکن است در هر زمانی رخ دهد. اما کند شدن عمومی در هزینه‌های کسب‌وکار و خانوارها، که به طور خاص تقصیر ترامپ نیست اما با هرج و مرج و عدم قطعیت در واشنگتن تشدید شده، ممکن است بزرگترین تهدید فعلی باشد. اگر این اتفاق بیفتد، واکنش ترامپ به ما خواهد گفت که تیم او چقدر آماده است که درد را تحمل کند.

در بلندمدت، برای یک پیشرو قدیمی که در برابر نیروهای صنعت زدائی و مالی‌سازی، زمانی که این نیروها در اوایل دهه ۱۹۸۰ دردوره ی ریگان کنترل را به دست گرفتند مبارزه کرده است ، سخت است که با دیدگاه اعلام‌شده پیرمردی که اکنون در قدرت است، همدردی نکند. اما یک چیز این است که برای گذشته‌ای از مهندسی برتر آمریکایی، قدرت صنعتی و مهارت‌های فناوری دلتنگ شویم—و کاملاً چیز دیگری است که شرایط لازم برای احیاء را ایجاد کنیم. سپردن اقتصاد به دست آزادی‌خواهان، انحصارگران، سفته‌بازان و مرتجعین ثروتمند با خودخواهی های بزرگ، آمریکا را دوباره عظمت نخواهد بخشید.

اصل مقاله را دراین لینک بخوانید.
https://www.thenation.com/article/economy/trump-tariffs-stock-market/