آنچه در ارومیه گذشت، هم تکاندهنده بود و هم هشدار بزرگی بود به سرانجام قومگرایی کینهتوزانه و پراکندن کینه و نفرت. از هردوسو. و در این ماجرا دو جریان بسیار ناچیز (بهنسبت هموطنان آذربایجانی و کرد) اما، پُرسروصدا و فعالِ پانکوردیست، پانترکیست و نیز دولت مرکزی و مسئولان استانی آتشبیاران و مقصران اصلی بودند.
گفتوگوی حسن اعتمادی با کاظم کردوانی در بررسی واقعهی ارومیه در ۲ فروردین ۱۴۰۴: این اتفاق ناگوار در این گفتوگو فرصتی شد تا در پرتو بررسی آن به واقعیتهایی از جامعهی ما پرداخته شود که یا اغلب به آن توجه نمیشود یا برای هدفهای سیاسی یا قومی نادیده گرفته میشود.
در این صحبت با نشان دادن و تحلیل سه جدولِ آماری ترکیب جمعیتی ایران، مهاجرت داخلی برحسب شهر و روستا، مهاجران واردشده و خارجشده کل کشور بهتفکیک استانها (از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۵ بیش از 16 میلیون نفر جابهجایی مهاجرتی درون کشوری داشته ایم)، نخست درهمتنیدگی جمعیتی و امتزاج قومی و تباری نشان داده میشود. سپس به تاریخ شکلگیری تقسیمات کشوری و تاریخچهی آن پرداخته میشود و در پرتو آن آشکار میگردد که در این نزدیک به 150 سال هیچگاه شکلگیری استانهای ایران براساس قوم و قومیت نبوده است. آنگاه علتهای واقعهی ارومیه و اتفاقهای مشابه بررسی میشود. و بهروشنی بیان میشود که ایران ملک مشاء همهی ایرانیان است. هیچ کس و هیچ طایفه و قومی «مهمان» نیست؛ بلکه همه صاحبخانه هستند. و تنها باید بر حق شهروندی برابر و استثناناپذیر همهی ایرانیان تکیه کرد که تنها راه همزیستی صلحآمیز و انسانی مردم ماست و خوشبختی و شکوفایی جامعه و سربلندی ملت در گرو آن است.