
اوریان بیستویکم، ۴ مارس ۲۰۲۵
هرگز از پایان جنگ دوم جهانی تاکنون، رابطه میان چین و کشورهای عربی تا این حد توسعه نیافته بود، و آن هم نه فقط در زمینههای اقتصادی. پکن از این موقعیت بهره میبرد، بیآنکه بتواند جای واشنگتن را بگیرد. آیا طرح پرهیاهوی دونالد ترامپ می تواند ورقها را جابهجا کند؟
چین بیسروصدا (به استثنای توافق ایران و عربستان در مارس ۲۰۲۴ که با پدرخواندگی چین انجام شد)، به نخستین شریک بازرگانی کشورهای عرب خاورنزدیک و یکی از مهمترین سرمایهگذاران منطقه (مقام نخست یا دوم، برحسب سال) تبدیل شده و جای آمریکا را گرفته است. بهگفتهی شرکت عربی برای تضمین سرمایهگذاری و اعتبارِ صادرات (ضمان)، این کشور یکسوم از سرمایهگذاری مستقیم خارجی را در اختیار دارد. هفده سال پیش، میزان حضور چین یک درصد تخمین زده میشد.
این مسیر خیرهکننده ناشی از همگرایی بیسابقهی استراتژیهای تمامی بازیگران ذینفع است. برای چینیها، علاوه بر منافع سنتی بازرگانی – تأمین منابع انرژی و تسخیر بازارها – جاهطلبی تبدیل شدن به یک قدرت جهانی نیز مطرح است، قدرتی که بتواند کشورهای جنوب را حول معیارها و ارزشهای خود گرد آورد. این کار با اجرای طرح «جاده ابریشم جدید» (ابتکار جاده و کمربند BRI ) تحقق مییابد که بهصورتی ماهرانه تاریخ پرشکوه و روابط دوجانبهاش با جهان عربی-اسلامی را با سلیقه روز تطبیق داده است. به عقیدهی جان فولتون، یکی از برجستهترین کارشناسان روابط چین و جهان عرب، «چین در وهله نخست، یک بازیگر اقتصادی، همراه با درگیری فزاینده در زمینههای سیاسی و دیپلماتیک است که در زمینه امنیتی، هنوز نقش اندکی دارد». (۱) اما در مورد مقوله سوم بیسروصدا کار میکند.
سینرژی ریاض، ابوظبی و پکن
از منظر کشورهای خلیج فارس و نیز مصر، ارادهی خروج از رویارویی دوطرفه با آمریکا و توسعه با کمترین هزینه، و محدود نشدن به عرضه کالاهای بخش انرژی، محرکی قوی برای تحکیم رابطه با پکن است. بدین ترتیب، «چشمانداز ۲۰۳۰»، طرح عظیمِ دگرگونی عربستان سعودی که شاهزاده محمد بن سلمان (که به نام اِم بی اِس شهرت یافته) برنامهریزی کرده، با اختاپوس " BRI " که شی جین پینگ، رئیس جمهوری چین طراحی کرده، روبرو میشود. همین حرف را میتوان درباره طرح کمتر مشهور «چشمانداز ۲۰۳۱» زد که محمد بن زاید، رئیس امارات متحده عربی (مشهور به اِم بی زِد) در سر میپروراند. همانگونه که خانم کامیی لونِس، پژوهشگر مهمان در شورای اروپاییِ مطالعات بینالمللی می نویسد:
«عربستان سعودی و امارات متحده عربی به دو قدرت متوسط دستاول تبدیل شده اند که رؤیای ایفای نقشی در نظم جهانیِ در حال دگرگونی و نیز در ورطهی رقابت ژئوپلیتیکی فزاینده میان ایالات متحده و چین را در سر میپرورانند (۲).»
اما از نگاه آمریکا، دورانی که طلای سیاه رابطه با کشورهای خلیج فارس را کاملاً سامان میداد، به سر آمده است. نفت استخراج شده در آمریکا (« drilled in America » ، اصطلاحی است که دونالد ترامپ استفاده میکند)، جای آن را پرکرده است و ازاین پس، ایالات متحده به نخستین تولیدکننده نفت در جهان تبدیل شدهاست (۴/۱۹ میلیون بشکه در روز در سال ۲۰۲۳ در برابر ۴/۱۱ میلیون بشکه تولید عربستان سعودی). وانگهی، اوباما، از همان روزهای پایانیِ دور دوم ریاست جمهوریاش از «چرخش حول محور آسیا» سخن میراند، که در این رهگذر موجب نگرانی حکومتهای منطقه نیز شد که خود را بهطور کامل در امان نمیدیدند. بااینوجود، واشنگتن نقشه خاورمیانه را رها نکرده است و هنوز پایگاههای نظامی و/یا نیروهایش را در امارات متحده عربی، قطر، بحرین، عربستان سعودی و اردن حفظ کرده است...
استقبالِ حقیرانه از جو بایدن
چین موقعیتی بهکُلی متفاوت دارد. روابط بینالمللی این کشور را اشتهایش به نفت سامان میدهد، بدون اینکه بهرغم داشتن پایگاهی در جیبوتی [شاخ آفریقا]، توانائیِ تجهیز دستگاه امنیتی به شیوهی آمریکا را داشته باشد. درنتیجه، حضور خود را برپایه روابط اقتصادی با پیشبردنِ مهرههای استراتژیکیاش تحکیم میکند.
گرچه روابط بازرگانی جدید نیست، «چرخش چین» به سوی خلیج فارس به طور جدی از ده سال گذشته آغاز شده است. در سال ۲۰۱۶، پکن نخستین "کتاب سفید" درباره «سیاستِ عربیِ چین» را با انگشتگذاشتن روی پنج حوزهی همکاری منتشر میکند: انرژی، فنون، هوافضا، مالی و فرهنگ. شش سال بعد در دسامبر ۲۰۲۲، ریاض با مراسم شکوهمندی از شی جین پینگ استقبال کرد. «چهار هواپیمای شکاری هواپیمای او را در آسمان عربستان همراهی کردند و پس از فرود هواپیما، شش جت دیگر برفراز فرودگاه به پرواز در آمد و با دود سرخ و زرد، پرچم چین را در فضا به تصویر کشیدند!» (لوموند، ۹ دسامبر ۲۰۲۲)
آنگاه، سه نشست سران برگزار شد: دوجانبه با محمد بن سلمان و مشاورانش؛ در سطح منطقهای با "شورای همکاری خلیج" که شامل شش پادشاهی میشود؛ سرانجام نشست سران گستردهتر چین-عرب که در آن مصر، تونس، فلسطین ... نیز شرکت داشتند. گفته میشود که قراردادهایی به ارزش ۵۰ میلیارد دلار (۴۷ میلیارد یورو) امضا شد، ولی دشوار است که سهم تعهدهای قطعی و وعدههای ناروشن را مشخص کرد. فراموش نکنیم که چندماه پیش از آن، در ۷ ژوئیه ۲۰۲۲، جو بایدن رئیس جمهوری آمریکا مورد استقبال حقیرانه بن سلمان قرار گرفته بود. تمایزی چشمگیر.
تبادل بازرگانی چین با کشورهای عضو شورای همکاری خلیج بین سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۲۲ بیشتر از دو برابر شده است. در رده نخست، عربستان سعودی (۱۲۵ میلیارد دلار – 119 میلیارد یورو) و سپس امارات متحده عربی (۲/۹۵ میلییارد دلار - ۷/۹۰ میلیارد یورو)، عمان (۴/۴۰ میلیارد دلار – ۵/۳۸ میلیارد یورو)، کویت (۵/۳۱ میلییارد دلار – ۳۰ میلیارد یورو) قطر (۵/۲۴ میلیارد دلار – ۳/۲۳ میلیارد یورو)، بنابر آمار گمرک و وزارت بازرگانی چین و نیز دیدهبان جاده ابریشم.
طبیعی است که تولیدهای بخش انرژی و پتروشیمی در صدر جدول قرار دارند و همواره بین سهچهارم و دوپنجم صادرات کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به چین را تشکیل میدهند. بر شُمارِ شرکتهای مشترک (چینی-سعودی، چینی-اماراتی ...) شرکت های زیر افزوده میشود: کمپانی نفتی عربستان سعودی آرامکو که با سسینوپِک در فوجیان همپیمان شده یا یکی از صاحبان یک غول پتروشیمی رونگشِنگ یا شرکت ملی نفت ابوظبی (آنوک) با شرکت ملی نفت چین (CNPC). …
بهسوی بندرها و هوش مصنوعی
موسسههای چینی همچنین در ساختِ بندرها شرکت دارند که اغلب با مجتمعهای صنعتی و حتی مسکونی همراه است. مانند ناحیه اقتصادی جازان (در کرانه دریای سرخ) در عربستان سعودی که از امتیازهای مالی و مالیاتی فوقالعادهای برخوردار است، همچنین بندرهای ینبع و جده (دریای سرخ) که پیشبینی شده به قطبهای بازرگانی بدل شوند. همینطور، میتوان از پایانه بندر خلیفه در امارات متحده عربی یاد کرد یا ناحیه وسیع اقصادی در کانال سوئز، که شرکتهای چینی (دولتی و خصوصی) متعهد شدهاند که در سالهای آینده تا بیش از ۸ میلیارد دلار در آنها سرمایهگذاری کنند.
این سکوهای بندری یا صنعتی با متصل کردن کشورهای آسیائی، آفریقائی و اروپائی به همدیگر، از جنبه اقتصادی برای همه سودآور است. اما، این امکانها همچنین از نظر امنیتی برای چین اهمیت اساسی دارند، زیرا کسانی که بر تنگه بابالمندب و کانال سوئز تسلط دارند، میتوانند آنها را غیر قابل عبور و نفوذناپذیر کنند. چین در صورت رویاروئی با رقیب آمریکائیاش، از این موضوع نگران است، زیرا دوسوم کالاهای چین از راه دریا حمل میشوند.
همکاری اقتصادی از بخشهای سنتی فراتر میرود . این همکاری، همچنین، به گزینهی استراتژِیکی رهبران کشورهای خلیج فارس پاسخ میدهد که قصد دارند با استفاده از درآمدهای نفتی از وابستگی به نفت خارج شده و کشورشان را مدرن کنند. با پشتیبانی و کاردانی چین، دارای رتبه نخست در «انرژیهای سبز» و طرحهای وابسته به هیدروژن، این بخشهای فنی نیز وارد میدان شده اند. این شرکتها در دو طرح بزرگ انرژی آفتابی در جهان شرکت دارند: میدانهای انرژی خورشیدی محمد بِن رشید المکتوم در دوبی و نور در ابوظبی. نمونههای دیگر نیز وجود دارند.
چشمگیرترین نفوذ چینیها در زمینههای ارتباطات، بازرگانی اینترنتی و هوش مصنوعی صورت گرفته است. از سال ۲۰۱۹، هوآوِی با همکاری شرکتهای محلی، شبکه جی۵ خود را در همه کشورهای پادشاهی پیرامون خلیج فارس توسعه داده است. کشورهای غربی این گروه را نفی کردند، بهویژه که آمریکا ممنوع کرد که آن شرکت «در زمینه (دگرگونی دیجیتال در منطقه (۳) » (...)، چه در زمینهی «شهرهای هوشمند» (۴)، مرکزهای انباشت دادهها، چه در تکنولوژیِ شناسائی چهره یا ... نظارت بر اهالی « نقشی محوری ایفا کند». در سپتامبر گذشته، امارات متحده عربی نخستین شبکه هوش مصنوعی را در کشورهای عربی ایجاد کرد. در روزهای پایانی ژانویه ۲۰۲۵، گروه چینی تِنسِنت به سفارش عربستان سعودی یک مرکز انباشت دادههای موسوم به رایانش ابری cloud برای منطقه را نصب کرد.
تدریس چینیِ ماندارین در مدرسهها
علاوه برآن، کامیی لونس تأکید میکند:
«استادان چینیتبار یا چینی-آمریکائی برخی از بهترین انستیتوها و مؤسسههای پژوهشی درباره هوش مصنوعی را سرپرستی میکنند (...) نظیر دانشگاه علوم و فنون ملک عبدالله در عربستان سعودی و دانشگاه هوش مصنوعیِ محمد بن زائد در امارات متحده عربی.
هدف، آمادهکردنِ مدلهای دیجیتالی برای زبان عربی و ایجاد یک اقتصاد نوآور در زمینهای است که تاکنون گروههای آمریکائیِ بسته (میکروسافت، اوپِن اِی آی، گوگل و غیره) بر آن استیلا داشتند؛ شرکتهای چینی تلاش میکنند خود را با آن منطبق سازند. در نتیجه، حیرتآور نیست که امارات متحده (در سال ۲۰۱۹) و عربستان سعودی (در سال ۲۰۲۳) برنامه تدریس زبان چینیِ ماندارین را در مدرسه های ابتدائی و راهنمائی رایج کردند.
از نگاه چینیها، فَتحِ بازار همواره نیروی محرکِ نیرومندی بودهاست، اما خطا خواهد بود که فقط جنبه اقتصادی را در آن درنظر بگیریم. پکن همیشه در صدد مشارکت یا تحمیلِ معیارهای فناوریِ خود میباشد که در عین حال، هم برای فنون و هم از لحاظ ایدئولوژیکِ در رقابت با ایالات متحده، موقعیثی گرهی دارد . در واقع، همه میدانند که هوش مصنوعی و کاربردهای بیشمار آن بیطرف و خنثی نیستند. رقابت میان چین و آمریکا، همچون زمان جنگ سرد، ناشی از مقابلهی دو نظام ستیزهجو نیست. هر دو از سرمایهداری تغذیه میکنند (منتهی در یک مورد کمی دولتیتر از دیگری). مسابقهای میان مفهومهای متفاوت از جهان چندقطبی جریان دارد که در آن، چین میخواهد در زمینه نفوذ راهبردی، از جمله در "جنوب" بزرگ برنده شود.
بهسوی پترو-یِن؟
نشانهی معنیدار دیگر استفاده از پول محلی در مبادلههای بازرگانی است. مبلغ پول ردوبدلشده زیاد نیست، ولی نشانهی آغاز دورهای است که از تنها پول مبادلهها، یعنی دلار آمریکایی کمکم فاصله میگیرند. تحریمِ روسیه، انفصال از سیستم مالی بینالمللی (سویفت)، همچنان موجب نگرانی حکومتها و بازرگانانی است که با پترودلار کار کرده اند. چراکه با تصمیم ایالات متحده، سرمایهگذاریهای آنان بلوکه میشود. سرمایههای مستقل قدرتمند (۵) شروع به تنوع دادن به سرمایهگذاریشان در زمینه مستغلات و استارتآپهای فناوری در چین کردهاند.
دراین رهگذر و برای نخستین بار، دولت چین اوراق قرضهی دولتی (بدهی دولتی) در بازار مالی عربستان در ریاض عرضه کردند. در صورتیکه توقع داشتند ۲ میلیارد دلار به دست آورند، سفارش خرید به مبلغ چهل میلیارد دلار رسید – که نشانگر اعتماد صاحبان قدرت (در زمینه صنعت و تجارت] و خانوادههای ثروتمند به اقتصاد چین حتی در دوران رکود بود. و بهویژه، پکن نشان داد که میتواند در واردکردن پترودلارهای کذائی به چرخه اقتصادی که تاکنون در دست واشینگتن بود، به بازیگری مهم تبدیل شود. این امر، در صورتی که منطق تا انتها پیش رود، نظام مالی بینالمللی را به لرزه در میآورد. در لحظه کنونی، فقط یک اخطار است.
اگرچه چین با مهارت برنامهاش را به پیش میبرد، ایالات متحده بازیگر عمده و حتی تعیینکننده در زمینه نظامی، استراتژیکی، دیپلماتیک و اقتصادی باقی مانده است. بدینترتیب، ترامپ (نخستین دوره ریاستش) سپس بایدن به بن زائد فشار آوردند که از حجم سرمایهگذاریهای چین در بندر خلیفه، در چند صد متری نیروهای آمریکا در پایگاه هوائی الظفره بکاهد. آمریکائیها برای نشاندادن جدیبودنشان، از فروش هواپیماهای اِف ۳۵ و پهپادهای اِمکیو-۹ به ابوظبی خودداری کردند. همینطور، شرکت اماراتی در بخش هوش مصنوعی جی ۴۲ که با کمپانی BytDance شرکتِ مادر تیکتوک قراردادهایی بسته بود، مجبور شد که قطعرابطه کرده و با مایکروسافت کار کند (۶).
«لزوم انتخاب اردوگاهِ خود...»
بااینوجود، احتمال اندکی وجود دارد که این اقدامها بتواند جلو دگرگونی در جریان را بگیرد. از یکسو، رهبران عرب با توجه به منافع خود در این رقابت شدید درگیر میشوند: چندی پیش، مشاور دیپلماتیک محمد بن زائد تأکید می کرد که :«ما هیچ سودی نداریم که در میان اردوگاههای ابرقدرتها، یکی را انتخاب کنیم». این کشورها حتی میتوانند شانتاژ ملایمی کنند تا بهترین سود را از دو رقیب ببرند.
ازطرف دیگر، این رهبران از هر فرمانی برای گزینش اردوگاه خود خودداری کرده و درعینحال، با پشتکار منطقه را برای رسیدن به هدفشان آماده میکنند (منظور به زبان دیپلماتیک است). سه پژوهشگر چینی، سون دِگانگ، یانگ یینگکی . لیو سی نشان میدهند که «چین مبتکرانه با سنیها و شیعیان، جمهوریها و نیز پادشاهیها، ایران و کشورهای عرب، با تطبیق خود با انتظارها و اولویتهای نخبگان دستگاه رهبری این کشورها پیوند برقرار میکند. کشور چین روابط دوجانبه و جذب در سازمانهای چندجانبه را با همدیگر پیوند میدهد.
بدینمنوال، در سلسله مراتب دیپلماتیکی چین، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر (همچنین ایران) تا درجه «شریک راهبردی کلی» یعنی بالاترین مرتبه ارتقاء یافته اند. آنها در گروه بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی و از سال ۲۰۲۲، اتیوپی، مصر، ایران، امارات متحده عربی و عربستان سعودی ) پذیرفته شدند، گرچه ریاض جانب احتیاط را حفظ کرد، و به اعزام فقط وزیرخارجهاش به نشست سران در کازان در ۲۲ و ۲۳ اکتبر ۲۰۲۴ قناعت کرد. این کشورها را همچنین به عنوان «شریک گفتگو» به سازمان همکاری شانگهای که بر امنیت و مبارزه با تروریسم تأکید میکند، دعوت کردند. آخرسر، این کشورها، در ابتکار جی شین پین برای امنیت جهانی و توسعه ذینفع هستند. (۸).
بهعلاوه، پکن اعلام میکند که «چین در صدد جلو زدن از هیچکس یا جایگزینی کسی در منطقه نیست» (گزینهوآ، ۲۴ ژانویه ۲۰۲۵). همچنین، چین قصد ندارد سرکردهی دستهای باشد، به شیوهای که اتحادشوروی فقید بود. هیئت حاکمه چین از فلسطینیان پشتیبانی میکند، طرفدار راهحلِ دو دولت است و حتی در ماه ژوئیه ۲۰۲۴، همه جناحها (از جمله حماس و الفتح) را در پکن گردهم آورد. اما، این کشور همچنان به دادوستد با اسرائیل ادامه داده، گویی هیچ اتفاقی نیافتاده– امری که مورد رنجش ابوظبی یا حتی ریاض هم نشده است.
رویهمرفته، سیاست چین در میان بخشی از نخبگان عرب، موفقیت نسبی کسب کرده است. سون دِگانگ، یانگ یینگکی و لیو سی معتقدند که «مدل چینیِ "صلح از راه توسعه"، که با مدل غربی که بر کمبود دموکراسی یا هژمونی تأکید میکند، تفاوت بسیار داشته و چه بسا که «کلید حلِ مناقشه در خلیج فارس گردد». به استثنای نزدیکیِ (شکننده) بین ایران و عربستان سعودی، نشانه دیگری از آن دیده نمیشود.
برعکس، وجهه چین که در غرب بهشدت آسیب دیده، تاحدودی شروع به درخشیدن کردهاست. همانگونه که شهرام اکبرزاده و عارف صبا پژوهشگران دانشگاه دیکین [استرالیا] نوضیح میدهند: «طرح بلندپروازانهی برنامهریزیِ قدرت نرم soft power چین از وزنهی اقتصادی این کشور سود میبرد و ارزشهای مرتبط با یک دولت نیرومند و ثبات اجتماعی را ترویج میکند»، امری که رژیمهای خودکامهی خلیج فارس سخت طرفدارش هستند. در عین حال «نظام سیاسی چین نیز جذاب ارزیابی میشود» (۹)
بایدهمیشه نسبت به نظرسنجیها با تردید نگاه کرد، اما دو پژوهشگر نشان میدهند که اگر ۶۵% مخاطبان در عربستان سعودی و ۶۳% در امارات متحده فکر میکنند که در رودررویی چین-آمریکا باید بیطرف ماند، ۲۹% پاسخگویان سعودی و ۲۶% اماراتیها معتقدند که اگر قرار بر گزینش بین این دو اردوگاه باشد، باید به سوی چین چرخید، در حالیکه به ترتیب ۶% و ۱۱% آمریکا را برمیگزینند. چرخش حیرتآور تاریخ... که البته پایان تاریخ نیست. در حال حاضر، واشنگتن دارای سلاحهای قانعکننده (مانند نفت، ارتش، دلار ...) و توانائی زیاد در مذاکرات است. بااینهمه، امکان دارد که خشونت دونالد ترامپ موضع آمریکا را تضعیف کند.
زیرنویسها:
1 0 Jonathan Fulton, « China’s strategic objectives in the Middle East », Atlantic Council, 19 avril 2024
2 - Camille Lons, « East meets Middle : China’s blossoming relationship with Saudi Arabia and the UAE », Policy Brief, European Council on Foreign relations, 20 mai 2024.
3 - Diane Choyleva, « Pétrodollar to digital yuan », Asia society policy institute (ASPI) et Enodo Economica, janvier 2025.
4 - La « ville intelligente », ou smart city, est un concept de développement urbain qui repose sur l’utilisation des nouvelles technologies afin d’améliorer la qualité des services et de réduire leurs coûts.
5 - Fonds public d’investissement d’Arabie saoudite (Public Investment Fund, PIF) : 925 milliards de dollars d’actifs (881 milliards d’euros) ; Autorité d’investissement d’Abou Dhabi (Abu Dhabi Investment Authority, Adia) : 1 100 milliards (1 048 milliards d’euros) ; Autorité d’investissement du Koweït (Kuwait Investment Authority, KIA) : 970 milliards (924 milliards d’euros) ; Autorité d’investissement du Qatar (Qatar Investment Authority, QIA) : 520 milliards (495 milliards d’euros)
6 - Andrew G. Clemmensen, Rebecca Redlich, Grant Rumley, « G42 and the China-UAE-US Triangle », The Washington Institute for Near East Policy, 3 avril 2024.
7 - Sun Degang Yang Yingqi et Liu Si, « China’s Hedging Strategy in the Gulf : A Case of ‘Even-handedness’ Diplomacy” », Asian Journal of Middle Eastern and Islamic Studies, Vol.18, n°3, octobre 2024.
8 - Cf. Martine Bulard, « Le rejet de l’Amérique fait le succès du Sud » in Bertrand Badie et Dominique Vidal, L’Heure du Sud ou l’invention d’un nouvel ordre mondial, Les Liens qui Libèrent, 2024.
9 - Sahram Akbarzadeh et Arif Saba, « China’s Soft power : views from Saudi Arabia and UAE », Global Studies Quaterly, 2025.