سرخپوستان چه خواهند کرد با فروش زمین در ازای خرمهرهها
Thu 27 02 2025
طاهره بارئی
باد می وزد در خلال سینه ام
سرو کاشمر می رقصد بر دایره ی رباعیات
پسته دامغان، مغز سبز می نهد در دهان سبزه قبای باغ
نیشابور، بی غم از زوال نیلگون جام ها
درختی شده، نمایان کرده هفت شولا
می چرخد و باز می ایستد
می چرخد و باز می ایستد
آموزگار نوباوگان بوده از دیر باز
می پوشاند جُبّه نسیم به تن جویبار
جاری بر همیشه ی خاک و ماهیانی هم نقش ما
در این آمد و شد
حالِ زمزمه و پای سرود
کجاست لبان بسته ما؟
انگار از دهلیز های نای و اندرون من در گذر بوده این نوا
کجاست گوشهای بسته ما
من از همین روز صدا میزنم نوروز را
ساز ودهل و نقره پوش طربناک را
پائی به روی دایره
دستی در دست سرو
کاشمر کجاست، نیشابور کوِ، به کجا چنین چراغان؟
سرخپوستان که دمیده اند روح خود در فراخنای جنگل ها
چه خواهند کرد
با داد و ستد سرزمین ها به بهای خرمهره ای
چکه آب تلخی
سوهان ناخنی
آنان که سوار بوده اند بر اسبان تیز پای ِسیه رودان و سپید کوهها؟
آنان کمین گرفته اند
با همان تیر و کمان کهن
در عصر «ای آی»
|
|