باسل ادرا*
«هیچ سرزمین دیگری»
ترجمۀ حماد شیبانی
Fri 14 02 2025

ـ فیلم ما به اسکار میرود، اما اینجا در "مسافر یاطا"، ما همچنان در حال محو شدن هستیم.
در حالی که جهان به تماشای فیلم "هیچ سرزمین دیگری" نشسته است، شهرک نشینان اسرائیلی به روستاهای ما حمله کرده، آنها را به آتش کشیده و خانههایمان را خراب میکنند، سربازان ما را دستگیر می کنند و مورد آزار قرار می دهند.
در تمام مراحل ساخت فیلم مستند «هیچ سرزمین دیگری» ـ مستندی دربارۀ مقاومت و پایداری ساکنان فلسطینی روستای "مسافر یاطا" [منطقه ای باستانی در حومۀ اورشلیم یا بیت المقدس] در برابر تلاش اسرائیل برای بیرون راندن ما از آنجا ـ یک پرسش همیشه در ذهنمان بود: آیا کسی این مستند را خواهد دید؟ آیا کسی اهمیت خواهد داد؟
زمانی که این فیلم سال گذشته در برلین به نمایش درآمد، پاسخ مشخص شد. دریافت هزاران پیام همبستگی، درخواستهای متعدد برای نمایش فیلم و دعوتنامههایی از جشنوارههای سینمایی در سراسر جهان ثابت کرد که علاقه و توجه شدیدی برای شنیدن داستان ما وجود دارد. و ماه گذشته، این فیلم حتی نامزد دریافت جایزۀ اسکار شد.
این موفقیتی بزرگ است، نه تنها برای ما به عنوان فیلمسازان، بلکه برای فعالان، دوستان و همرزمان ما که ساعتهای طولانی را در صحنه سپری کرده و با خشونت و دستگیری روبرو میشوند تا علیه ستم و استعمار بجنگند. این همچنین نشاندهندۀ تلاشهای وکلایی است که در دادگاههای اسرائیلی، در صدد یافتن راهی برای کمک به فلسطینی ها هستند برای حفظ سرزمینشان، آنهم در درون سیستمی که برای مشروعیت بخشیدن به اشغال طراحی شده است.
اما مهمتر از همه، این یک پیروزی برای مردم "مسافر یاطا" است ـ مجموعهای از روستاهای کوچک واقع در جنوبیترین نقطۀ کرانۀ باختری اشغالی ـ که مقاومتشان بازتابی از دلبستگی خللناپذیر آنها به سرزمینشان است، در حالی که اشغالگران در تلاشند تا وجود آنها را محو کنند. استواری این مردم، ما را در مقاومت و مبارزه برای عدالت، و در یپگیری برای مستندسازی الهام میبخشد.
با این حال و علیرغم موفقیت هیجانانگیز فیلم در جشنوارهها و میان روزنامه نگاران و مخاطبان سراسر جهان، وضعیت در اینجا به سرعت رو به وخامت است و آینده تیره به نظر میرسد. طی ۱۶ ماه گذشته، شهرکنشینان اسرائیلی، به کمک ارتش، از فضای جنگی برای تغییر واقعیت در مسافر یاطا، به نفع استقرار شهرکها و پاسگاههای خود استفاده کرده اند و تلاش برای بیرون راندن ما از سرزمینمان را شدت بخشیدهاند. حتی در همین لحظه که این گزارش را مینویسم، ارتش اسرائیل در حال انجام عملیات تخریب گستردهای در جامعۀ "خالد الدباع" است؛ خانهها، مکانها عمومی، پنلهای خورشیدی و درختها را از بین میبرد.

روشن است که این مطلب نمیتواند همۀ حمله های اخیر علیه مردم این سرزمین و اقدامات مدام برای تصرف سرزمین ساکنان فلسطینی را آشکار دهد، اما من میخواهم به برخی از برجستهترین رویدادهای چند هفتۀ اخیر اشاره کنم تا نشان دهم که در حالی که ما در حال رسیدن پیروزمندانه به شناسائی بینالمللی هستیم، واقعیت زمینی اما همچنان مبارزهای روزمره علیه حذف شدن است.
هیچ کاری مرا مجبور به ترک اینجا نخواهد کرد
"خالد موسی عبدالرحمن النجار"، ۷۲ ساله، با ۱۰ عضو خانوادهاش در جامعۀ "قواویس" زندگی میکند. او غالب شبها را بیدار میماند، از ترس حملات شهرک نشینان. او می گوید: "شهرک "میتسپه یائیر" یک کیلومتر در جنوب شرقی مجتمع ما قرار دارد، یک پایگاه غیرقانونی هم پس از آغاز جنگ در اکتبر ۲۰۲۳، در فاصلۀ ۴۰۰ متری ما برپا شده است. شهرک نشینان همچنین یک سازۀ چوبی فقط ۲۰۰ متر دورتر از خانۀ من ساختهاند، که دید روی ما را برایشان راحت تر میکند."
النجار در خانه بود که در ساعت ۳ بامداد سوم ژانویه، صدای پارس شدید سگی را از بیرون شنید. او تعریف کرد: "چراغ قوهام را برداشتم و برای اطمینان از بودن الاغم بیرون رفتم، زیرا او را کنار خانه بسته بودم تا از دزدیده شدنش توسط شهرک نشینان جلوگیری کنم. اما چیزی غیرعادی ندیدم، بنابراین دوباره به داخل برگشتم."
ده دقیقه بعد، او دوباره صدای پارس سگ را شنید: "دوباره بیرون رفتم، و ناگهان دیدم یک شهرک نشین به سمت من میآید. او گفت: 'بیا اینجا' و سعی کرد چراغ قوهام را از من بگیرد، اما من او را عقب زدم. سپس سه نفر دیگر که ماسک به چهره داشتند، با چماق به سمت من دویدند."
النجار ادامه داد: "شروع کردم به داد زدن و کمک خواستن ، اما کسی صدای مرا نشنید. شهرک نشینی که اول دیده بودم، ضربه ای به دستم زد و چراغ قوه افتاد. بقیه هم به او پیوستند، مرا روی زمین انداختند و شروع به زدن و ضرب و شتم من کردند، احساس می کردم درون لانۀ زنبور افتادهام."

پس از چند دقیقه ضرب و شتم، شهرک نشینان او را غرق در خون بر روی زمین رها کردند: "نیروی خود را جمع کردم و به داخل خانه رفتم، خون از سر و پیشانیام جاری بود. نمیتوانستم صحبت کنم". کمی بعد، فعالان بینالمللی رسیدند و النجار را با آمبولانس به بیمارستانی در نزدیکترین شهر، یاطا، منتقل کردند.
پس از دریافت درمان اولیه، النجار به بیمارستانی بزرگتر در الخلیل منتقل شد، جایی که اسکن از سرش نشان داد دچار خونریزی داخلی در مغز شده است. او گفت: "در شرایط بحرانی به بخش مراقبتهای ویژه منتقل شدم. دو روز بعد، مرخص شدم، اما هنوز از نتایج این حملۀ وحشیانه کاملاً بهبود نیافته ام."
این نخستین باری نبود که النجار توسط شهرک نشینان مورد حمله قرار میگرفت. در سال ۲۰۰۱، یک شهرک نشین او را با اسلحهای که از یک سرباز اسرائیلی قرض گرفته بود، به شکم او شلیک کرد. جای زخمهای آن حمله هنوز بر بدن او باقی است.
با این حال و علیرغم جراحات شدید و حملات مکرر، النجار همچنان سرسخت باقی مانده است. زمانی که روز ترخیص از بیمارستان او را به خانهاش بازمیگرداندم، به من گفت: "هیچ کاری باعث نخواهد شد من اینجا را ترک کنم. تنها چیزی که میخواهم اینست که نوههایم را ببینم و در خانه با آنها وقت بگذرانم."
با تمام ناامیدیهایی که احساس میکنیم و با امید کمرنگی که به حل مسئله داریم، وجود افرادی مثل خالد النجار که با وجود حملات وحشیانه از ترک سرزمین خود امتناع میکنند، ما را به ادامۀ مقاومت، هرچند که احساس ناتوانی کنیم، الهام میبخشد.

ترور توسط شهرک نشینان در خدمت سرقت زمین
از ۷ اکتبر تاکنون، شهرک نشینان حداقل هشت پایگاه جدید در مناطق مختلف مسافر یاطا ایجاد کردهاند. در روستای طوبا، شهرکنشینان پایگاه غیرقانونی "حفات معون" ـ یک پایگاه غیرمسکونی جدید ـ برپا کردند که فقط چند تاب برای بچه ها و یک پرچم اسرائیل در آن بود؛ تنها ۱۰۰ متر دورتر از خانههای فامیل عواد، جایی که و پیش از آغاز تحریکات و حمله های شهرک نشینان، مرتباً جمع میشدند برای کارهایشان برنامهریزی می کردند.
بعدازظهر روز ۲۵ ژانویه، "علی عواد" ۲۶ ساله همراه خانواده اش در خانه بود و جیپ خود را جلوی خانه پارک کرده بود. ناگهان شش شهرک نشین نقابدار را دید که به سمت او میدویدند. یکی تفنگی به همراه داشت و دیگری یک بطری بنزین. او روایت کرد: "میخواستم ماشین را روشن کنم و فرار کنم، اما وقتی پسرعموی کوچک و پدربزرگ و مادربزرگ سالخوردهام را دیدم، از ماشین بیرون آمدم و به سمت آنها رفتم تا از خانه دورشان کنم. و بعد صدای شکستن شیشه را شنیدم."
عواد وقتی به عقب نگاه کرد، دید که دود از ماشین بلند میشود؛ شهرک نشینان آن را به آتش کشیده بودند. می گوید: "آنها میدانستند که من از این جیپ برای رساندن بچهها به مدرسه و انتقال ساکنان به شهر برای تأمین نیازهایشان استفاده میکردم، زیرا ارتش مسیر اتومبیلهای معمولی را مسدود کرده بود."
شهرک نشینان پس از آتش زدن جیپ عواد، به سمت انبار علوفه کنار خانه رفتند، که حاوی ۱۰ تُن خوراک دام بود، و آن را نیز به آتش کشیدند. عواد گفت: "خوشبختانه، آتش گسترش پیدا نکرد."

اما اوضاع به سرعت وخیمتر شد. یکی از شهرک نشینان با زور وارد خانۀ عموی عواد، محمود، شد، در حالی که دخترهای کوچک او؛ "جوری" ۶ ساله و "جود" ۹ ساله، داخل خانه بودند. به گفتۀ عواد: "حمله حدود ۱۰ دقیقه طول کشید. شهرک نشین شیشههای آشپزخانه را شکست، دو کابینت را تخریب کرد و ذخایر آرد و برنج موجود در انبار را با هم مخلوط کرد، یک تغار ۱۰۰ کیلویی ماست تولیدی دام دار را روی زمین ریخت و یک سینک را شکست."
بعدها، خانواده نگران شدند که ممکن است کودکان نیز مورد حمله قرار گرفته باشند. عواد گفت: "روی کمر جوری کبودی ناشی از ضربه دیده میشد، و جود از ناحیۀ بازوی راست مورد ضربه قرار گرفته بود."
او شکایتی را در مورد این حادثه به پلیس اسرائیل ارائه داده است، اما تاکنون هیچ پاسخی دریافت نکرده است.
چهار روز بعد، در حالی که خانواده هنوز در شوک ناشی از حملۀ قبلی بود، صبح زود، چوپانی از شهرک نشینها همراه با پلیس و سربازان اسرائیلی وارد روستا شد و گلۀ خود در زمینهای کشاورزی متعلق به فلسطینیان رها کرد.
عواد روایت می کند: "از خواب بیدار شدم و دیدم که یک گروهان کامل ارتشی جلوی خانهام ایستاده است". معلوم شد شهرک نشین ادعا کرده بود که برخی از ساکنان طوبا به او حمله کرده و تلفنش را دزدیدهاند. با این که نام عواد اصلاً در میان افراد مورد شکایت در ادعای شهرک نشین ثبت نشده بود ، او به همراه چهار نفر دیگر توسط ارتش بازداشت شد.
عواد گفت: "سربازان هنگام بازداشت مرا تحقیر کردند، و با صورت روی کف ماشین نظامی انداختند، سربازان دورم نشسته بودند و یکی از آنها پایش را در تمام مسیر روی پشتم گذاشته بود. دست راستم از نحوۀ بستن دستبند، خونریزی میکرد."
عواد ساعتها، قبل از انتقال به ایستگاه پلیس در شهرک "کریات اربع" برای بازجویی، در غل و زنجیر نگه داشته شد. او و دو نفر از دستگیر شدگان همان روز آزاد شدند، در حالی که دو نفر دیگر، از جمله عموی عواد، خلیل، برای چند روز در بازداشت ماندند.
در حمله های شهرک نشینان، سربازان فقط نظارهگرند
در سایۀ جنگ اسرائیل علیه غزه، ارتش شروع به اعمال محدودیتهای جدیدی علیه صاحبان زمینهای فلسطینی در کرانۀ باختری کرده است. آنها را ملزم کرده که پیش از هر بار رفتن به زمین کشاورزی خود و سرکشی به آن، از "ادارۀ مدنی" اسرائیل اجازه بگیرند. بسیار از اوقات، شهرک نشینان بطور غیرقانونی وارد این زمینها میشوند، در حالی که صاحبان فلسطینی آنها از ورود منع شدهاند.
در روستای "قواويس"، ارتش به مالکان زمین، از جمله خانوادۀ "حوشیه"، اجازه داد که در ۱۴ ژانویه به زمینهای خود دسترسی پیدا کنند، اما تنها ۱۰ دقیقه پیش از شروع کارشان، مجوز را بدون هیچ توضیحی لغو کردند. و یک هفته بعد، در ۲۲ ژانویه، ارتش بالاخره به خانواده اجازۀ ورود و به زمینشان را داد.
در اولین ساعات صبح آن روز، خانواده دو تراکتور را به زمین کشاورزی بردند، اما خیلی زود با شهرک نشینان مواجه شدند. "طالب النعامین"، یکی از ساکنان محل چنین روایت کرد: "ساعت حدود ۸:۳۰ صبح نزدیک خانهام بودم که گروهی متشکل از حدود ۳۰ شهرک نشین از "سوسیا"، "میتسپه یائیر" و مستعمره های غیرقانونی اطراف ظاهر شدند و به سمت زمینهای حوشیه دویدند تا مانع کار تراکتورها و شخم زدن زمین شوند. رانندۀ تراکتور فوراً به سمت قواويس عقبنشینی کرد تا از شهرک نشینان دور شود، برخی از آنها نقاب داشتند و به چماق و دیگر سلاحها مسلح بودند". یکی از آنها لاستیک یکی از تراکتورها را با چاقو سوراخ کرد، و راننده را مجبور به رفتن به سمت یاطا کرد، اما رانندۀ دیگر موفق شد تراکتور خود را در بین خانههای مجتمع مخفی کند.
نیروهای ارتش و پرسنل ادارۀ مدنی که در محل حاضر بودند "هیچ اقدامی برای مداخله انجام ندادند." النعامین تأکید کرد: "در حالی که ما با پلیس اسرائیل تماس گرفتیم و آنها را از حادثه مطلع کردیم، شهرک نشینان گلهای از گوسفندان خود را آوردند و آنها را به کشتزارهای گندم ما هدایت کردند. من، فرزندانم و سایر روستائیان خطاب به شهرک نشینان فریاد زدیم که گوسفندانشان را از آنجا ببرند، اما مأموران پلیس مرزی مانع نزدیک شدن ما به آنها شدند."
پس از مدتی، مأموران پلیس مستعمره چیها را از منطقه خارج کردند و رفتند. اما چند دقیقه بعد، حدود ۱۵ شهرک نشین بازگشتند، یکی تفنگی در دست داشت و بقیه چماقهایی به همراه داشتند. النعامین گفت: "آنها شروع به پرتاب سنگ به سمت ما کردند، و برخی از فلسطینی ها برای محافظت از خانههایشان هم، شروع به سنگ پرانی متقابل کردند. در این حین من بارها با پلیس تماس گرفتم که [در نهایت] گفتند در راه هستند، اما هرگز نرسیدند."
شهرک نشینان خیلی زود به مردم یعنی صاحبان زمین و خانوادههایشان رسیدند. النعامین گفت: "برادرزادهام، پیشانی "نورالدین عبدالعزیز ابو ارم"، ۲۱ ساله، با خوردن یک سنگ زخمی و به شدت دچار خونریزی شد. "جبرئیل ابو ارم"، ۶۵ ساله، از ناحیۀ پای راست مورد اصابت قرار گرفت. یکی دیگر از ساکنان، "جعفر نعمان"، ۲۹ ساله، از پشت سر ضربه خورد و بر اثر اسپری فلفل که یکی از شهرک نشینان به او زده بود، به حالت خفگی افتاد."
جبرئیل، که خانهاش سال گذشته تخریب شده بود، در همان خانه بازداشت شد و همچنان در بازداشت به سر میبرد. روز بعد نورالدین؛ بخاطر شکستگی جمجمه و خونریزی مغزی، نیاز به عمل جراحی پیدا کرد. او هنوز در خانه بستری است.
آشوب مورد تأیید دولت
روز دوم فوریه، حدود ساعت ۸ شب، در خانه بودم که تماسی دریافت کردم مبنی بر این که شهرک نشینان در حال حمله به روستای "سوسیا" هستند. به سرعت چند نفر از دوستان را خبرکردم و خود را به آنجا رساندیم. وقتی رسیدیم، فهمیدیم که دهها شهرک نشین به خانۀ دوست من، "ناصر نواجعه"، هجوم آوردهاند و افراد خانواده را که وحشتزده داخل خانه بوده اند هدف سنگ پرانی قرار دادهاند، خودروی او را تخریب کردند، لاستیکهایش را با چاقو پاره کردند، و سپس به سمت خانۀ برادرش رفتند و مخزن آب آنجا را سوراخ کردند.
وقتی گروه شهرک نشینان محل را ترک کردند، حدود ۱۵ نفر دیگر با خودروهای خود از شهرک یهودینشین مجاور ظاهر شدند. همانوقت که آنها به سمت ما حملهور میشدند، نواجعه با پلیس تماس گرفت، اما پلیس که فکر می کنم حداقل ۱۵دقیقه قبل از شروع حمله از آن با خبر بود، در رسیدن عجله ای نداشت. برخی از شهرک نشینان بطرف ما سنگ پرتاب کردند، و برخی دیگر به خانهای نزدیک ما حمله کردند، یک خودروی پارک شده را تخریب کردند، دوربین امنیتی را از بین بردند، و ساختمان را سنگ باران کردند. ساکنان خانه ها، وحشتزده تمام درها را قفل کرد و برای کمک فریاد میزدند.
در میان این آشوب، من و دوستانم سعی کردیم تا حد ممکن از این حمله فیلمبرداری کنیم. سرانجام، پس از ۳۰ دقیقه، یک خودروی پلیس رسید و شهرک نشینان عقبنشینی کردند. ما چراغ قوههای خود را روشن کردیم و رو به افسر پلیس فریاد زدیم که آنها را بازداشت کند، اما او هیچ اقدامی انجام نداد تا زمانی که آنها به محل مستعمراتی خود بازگشتند. وقتی بالاخره برای یافتن آنها اقدام کرد، دیگر تمامشان فرار کرده بودند. یکی از خودروهای شهرک نشینان در جاده رها شده بود. ما از افسر پلیس خواستیم که آن را بررسی یا توقیف کند، اما او امتناع کرد.

در همین روزها ، در روستای مجاور "امالخیر"، شهرک نشینان از دوم فوریه به بعد از بولدوزرها برای حفاری در نزدیکی خانههای فلسطینیان و مرکز مجتمع محلی، که شامل یک پارک کودکان نیز است، استفاده کردند. بنا به گفتۀ رئیس شورای منطقهای "هار حبرون"، آنها قصد دارند یک پارک اختصاصی برای شهرک نشینان، مخصوصاً، در داخل روستای فلسطینی ایجاد کنند. آنها این کار را با این ادعا انجام میدهند که زمین "دولتی" است، در صورتی که این زمین همیشه متعلق به ساکنان فلسطینی بوده است.
این پروژه نمونهای آشکار از اینست که چگونه دولت اسرائیل از گسترش شهرکها برای خفه کردن جوامع فلسطینی در این منطقه استفاده میکند.
طی سالهای طولانی، اسرائیل تلاش کرده بود چهرۀ خشن اشغال را پشت نقاب "دموکراسی" پنهان کند. با استفاده از مفاهیم قانونی مشکوکی مانند "ساخت و ساز" غیرقانونی (بر روی زمینی که خود بطور غیرقانونی اشغال کرده است)، تلاش کرده تا روستاها و سکونت گاههائی را در سرزمینی که دههها، اگر نه قرنها، مردم بومی فلسطین در آن زندگی کردهاند، تخریب کند و از بین ببرد.
یک سخنگوی ارتش اسرائیل در پاسخ به پرسشهای نشریۀ+972 اظهار داشت که از حوادث ذکر شده در این گزارش بیاطلاع است، و بدینگونه تخلفات قانونی توسط اسرائیلیها، تحت حمایت پلیس اسرائیل قرار میگیرد. پلیس به پرسشهای نشریۀ +972 در مورد هیچیک از این حوادث پاسخ نداد.
امروز، بسیاری از کسانی که مستند "هیچ سرزمین دیگری/"No Other Land" را، در سراسر جهان، تماشا میکنند، دیگر از این واقعیتها دور نیستند. در حقیقت، آنها در قبال آن چه می دانند مسئولیت دارند. آنها می دانند که بدون حمایت دولتهایشان، اعم از حمایت دیپلماتیک تا کمکهای مالی و نظامی بیقید و شرط، اسرائیل قادر نمیبود برای دههها قوانین بینالمللی را بطور مستمر نقض کند.
با در نظر گرفتن این واقعیت،"No Other Land" برای من صرفاً یک تلاش خلاقانه نبود، بلکه یک اقدام مقاومتی بود. هدف ما، از روایت داستانهای مردمان و سرزمین "مسافر یاطا" و مسئلۀ پاکسازی قومی و تخریب خانهها در کرانۀ باختری؛ برای مخاطبان جهانی، تنها این نبود که صرفاً غ
مخواری یا مردم جهان برانگیزیم، بلکه میخواستیم آنها را به حرکت و اقدام عملی و پیوستن به مبارزۀ ما علیه اشغالگری ترغیب کنیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* "باسل ادرا" فعال، روزنامهنگار و عکاس از روستای "الطوانی" در تپههای جنوبی الخلیل است.
|
|