مایک گروسه کاتهوفر
اخبار جعلی و اطلاعات نادرست. دروغها عمر طولانیتری دارند
Tue 4 02 2025

چرا ما حتی زمانی که یک خبر بهعنوان دروغ افشا میشود، هنوز به آن باور داریم.
ما انسانها در تشخیص اخبار جعلی از واقعی ضعیف هستیم. مغز ما بهگونهای عمل میکند که اخبار جعلی برایمان جذابتر به نظر میرسند. یک نوع واکسیناسیون شناختی میتواند در مقابله با این ضعف کمککننده باشد.
انسان تمایل دارد از میان ۱۰۰ خبر جعلی که میخواند، حداقل ۲۰ مورد را باور کند. این نتیجهای است که دیوید رند، دانشمند شناختی آمریکایی (Kognitionswissenschaftler) از مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT)، به دست آورده است. او در آزمایشهای خود بررسی میکند که انسانها چگونه اخبار جعلی را دریافت میکنند. هدف او این است که بفهمد چرا مردم اطلاعات نادرست را باور کرده و منتشر میکنند و چه عواملی به آنها کمک میکند حقیقت را از دروغ تشخیص دهند.
رند در تحقیقات خود از جمله از یک آزمون بازتابی استفاده میکند که در آن افراد باید به سؤالاتی پاسخ دهند که نیازمند تفکر دقیق و غیرشتابزده است تا پاسخ صحیح داده شود. یافتههای او نشان میدهد که افرادی که توانایی تفکر تحلیلی دارند، اخبار جعلی را بهتر تشخیص میدهند، اما با این حال، هیچکس کاملاً از آنها در امان نیست. مردان جوان و زنان مسن، افراد با درآمد بالا، دانشجویان و بیکاران همگی ممکن است قربانی اخبار جعلی شوند.
دستکاری افکار عمومی از طریق انتشار عامدانه اطلاعات نادرست، پدیدهای است که از دوران باستان وجود داشته است. اما امروز، گستره و پیچیدگی این اطلاعات نادرست ابعادی «تهدیدآمیز» پیدا کرده است. این را رالف هرتویگ، محقق مؤسسه ماکس پلانک برای پژوهشهای آموزشی، که در زمینه روانشناسی تصمیمگیری انسانی فعالیت دارد، بیان میکند.
با گسترش ارتباطات دیجیتال، اخبار—و بهویژه اخبار نادرست—با سرعتی بیسابقه منتشر میشوند و به شمار بیشتری از مردم نسبت به گذشته میرسند. علاوه بر این، هرتویگ به پدیدهای اشاره میکند که آن را «عادیسازی سیاست پساحقیقت» مینامد: برای گروهی رو به رشد از مردم، دیگر اهمیتی ندارد که سیاست بر پایهی واقعیتها استوار باشد یا نه.
اینکه انسان اصولاً در ابتدا قادر نیست بهدرستی تشخیص دهد که کدام اطلاعات صحیح و کدام نادرست هستند، ریشه در روانشناسی او دارد. اینکه ما گاهی حتی عجیبترین داستانها را باور میکنیم و بازنشر میدهیم، به شیوهای مربوط میشود که براساس آن تشخیص میدهیم آیا چیزی درست است یا نه. روانشناسی در این زمینه بینشهای متعددی ارائه میدهد.
مغز ما به گونهای عمل میکند که اخبار جعلی را جذاب مییابد. تجزیهوتحلیل دادهها نشان داده است که اخبار نادرست در آمریکا، درست پیش از انتخابات سال ۲۰۱۶، در فیسبوک بیشتر از اخبار واقعی لایک شده، به اشتراک گذاشته شده و مورد بحث قرار گرفتهاند. دانشمندان همچنین دریافتهاند که اخبار جعلی در توییتر—که تا اواسط سال ۲۰۲۳ با نام ایکس شناخته میشد—شش برابر سریعتر منتشر میشوند. احتمال اینکه کاربران این اخبار را به اشتراک بگذارند، ۷۰ درصد بیشتر است.
بزرگترین عاملان انتشار اخبار جعلی، رباتها نیستند—یعنی نرمافزارهایی که اطلاعات نادرست برنامهریزیشده را از طریق حسابهای کاربری ساختگی ولی واقعینما در اینترنت منتشر میکنند. پژوهشگران MIT به این نتیجه رسیدهاند که این انسانها هستند که این اخبار را در شبکههای اجتماعی میخوانند و پخش میکنند.
اخبار جعلی اغلب شامل اخبار منفی هستند، و ما معمولاً به این نوع اخبار واکنش احساسی بیشتری نشان میدهیم: به آنها توجه بیشتری میکنیم و آنها را باورپذیرتر مییابیم.
از دیدگاه تکاملی، این مسئله منطقی به نظر میرسد. روانشناس رالف هرتویگ میگوید: «کسی که بخواهد در جهانی پر از خطرات و تهدیدات زنده بماند، باید به اطلاعات منفی واکنش فوری نشان دهد.» در مقابل، یک خبر مثبت معمولاً بهعنوان تهدید درک نمیشود. بهعنوان مثال، پیام «آتشسوزی شده است» واکنشی متفاوت از پیام «امروز هوا آفتابی است» برمیانگیزد. طراحان اطلاعات نادرست از این الگوی اساسی درک انسانی بهره میبرند.
وقتی یک خبر جعلی یکبار منتشر شود، اصلاح آن در ذهن عمومی تقریباً غیرممکن است. این موضوع نیز تا حدی به نحوهی کارکرد مغز ما برمیگردد. بر اساس «قانون یوست»، که به نام یک پژوهشگر اتریشی در زمینه یادگیری نامگذاری شده است، انسان از میان دو اطلاعات همارزش، آنچه را که ابتدا یاد گرفته بهتر به خاطر میسپارد.
به همین دلیل، افراد نسخهی اصلاحشدهی یک خبر جعلی را سریعتر فراموش میکنند تا خودِ خبر جعلی اولیه را. بنابراین، اعلام اینکه یک خبر نادرست بوده است، اغلب تأثیر چندانی ندارد.
این موضوع نهتنها در مورد اطلاعات بیضرری مانند «شترمرغها سر خود را در شن فرو میبرند» صدق میکند، بلکه دربارهی اخبار نادرست و ایدئولوژیک نیز کاربرد دارد، مانند این ادعا که «واکسن اوریون-سرخک-سرخجه باعث اوتیسم میشود.»
اصلاح اطلاعات نادرست حتی میتواند باعث شود که افراد یک دروغ را بیشتر باور کنند. در یک آزمایش، به شرکتکنندگان بارها یادآوری شد که این ادعا که «غضروف کوسه به درمان آرتریت کمک میکند» نادرست است. اما سه روز بعد، هرچه بیشتر این تصحیح را شنیده بودند، بیشتر به درستی همان ادعای نادرست باور پیدا کرده بودند.
دیساینفورمیشن Desinformation (انتشار عامدانه اطلاعات نادرست) همچنین به این دلیل موفق است که انسانها تمایل دارند حقیقت شخصی خود را بسازند. آنها تحمل ابهام و عدم قطعیت را ندارند، و این مسئله باعث میشود که باورهای شخصی خود را بهعنوان واقعیت بپذیرند. این باورها سپس نحوهی ادراک آنها را شکل میدهد، درست مانند اثر پلاسیبو: وقتی کسی باور دارد که یک قرص باعث کاهش درد میشود، پس از مصرف آن واقعاً احساس بهتری میکند.
بر همین اساس، اطلاعات نادرست نیز بر این اصل استوار است که ما تمایل داریم چیزی را که مطابق با دیدگاهمان است، بهعنوان حقیقت بپذیریم. این روند باورهای ما را تقویت و تثبیت میکند.
مطالعات روانشناسی نشان میدهند که انسانها حتی زمانی که میدانند باورها یا ارزیابیهایشان اشتباه است، باز هم آنها را درست میپندارند. بهعنوان موجوداتی اجتماعی، دوست نداریم که بهعنوان فردی خارج از جمع دیده شویم. ما به تأیید دیگران تمایل داریم و گاهی ایدههای عجیبوغریبی را فقط به این دلیل میپذیریم که دیگران نیز به آنها باور دارند—مانند این باور که «مایکل جکسون هنوز زنده است».
اگر تعداد زیادی از افراد یک خبر نادرست را به اشتراک بگذارند یا آن را لایک کنند، احتمال بیشتری دارد که ما آن را باور کنیم. حتی گاهی اوقات، ما بهطور هدفمند به دنبال اخبار جعلی میگردیم تا احساس بهتری داشته باشیم. روانشناسان این پدیده را «ناهمخوانی شناختی» (kognitiver Dissonanz) مینامند—وضعیتی که در آن فرد با تناقضی روبهروست که میخواهد آن را برطرف کند: او میداند که رفتارش نادرست است اما تمایلی به تغییر آن ندارد.
این رفتار بهطور گستردهای دیده میشود. نمونهای از آن در زندگی روزمره، مصرف سیگار است: فردی که سیگار کشیدن را لذتبخش و آرامشبخش میداند، همزمان از خطرات مرگبار آن آگاه است. برای حل این تناقض، او ممکن است با خود بگوید: «هلموت اشمیت تمام عمر مثل دودکش سیگار کشید و بااینحال ۹۶ سال عمر کرد.» در چنین شرایطی، افراد تمایل دارند به دنبال دلایلی بگردند که نشان دهد رفتارشان درست است.
رسانههای اجتماعی بهنوعی متحدِ ناهمخوانی شناختی هستند. در فضای «اتاقهای پژواک» (Echokammern) یا «حبابهای فیلتر» (Filterblasen) آنها، ما بیشتر پیامها و اخباری را دریافت میکنیم که دیدگاههای ما را تأیید میکنند. در نتیجه، تنها آنچه را که مطابق با علایق و باورهای ماست، میبینیم و میپذیریم.
بهطور کلی، هرچه یک محتوا آشناتر به نظر برسد، باورپذیرتر میشود. تکرار نیز نقش مهمی در ایجاد اعتبار دارد؛ زیرا باعث تقویت یک پیام میشود و آن را مهمتر جلوه میدهد—خواه این پیام تبلیغاتی باشد، یک نظر شخصی، یک خبر بیاهمیت، یا یک خبر جعلی.
هرچه یک جمله برای ما آشناتر باشد، پردازش، درک و بهخاطر سپردن آن برایمان آسانتر میشود. به همین دلیل، فردی که بارها در شبکههای اجتماعی میخواند که «رئیسجمهور میتواند انتخابات آینده را لغو کند، اگر حزب اشتباهی پیروز شود»، ممکن است در نهایت این ادعا را ممکن بداند.
بااینحال، تکرار تنها یکی از روشهایی است که باعث میشود یک جمله بهنظر درست بیاید. مطالعات نشان دادهاند که اگر یک متن بهسادگی خوانده شود، احتمال باورپذیری آن بیشتر است. همچنین، کلمات ساده و مشخص در مقایسه با واژههای انتزاعی و پیچیده، باورپذیرتر به نظر میرسند.
تصاویر نیز بر اعتبار اطلاعات تأثیر میگذارند. مهم نیست که تصویر واقعاً صحت یک ادعا را تأیید کند یا نه؛ همین که کمک کند موضوع را بهتر تصور کنیم، کافی است. بهعنوان مثال، افراد بیشتری این خبر نادرست را که «زرافه تنها پستانداری است که نمیتواند بپرد» باور میکنند، اگر همزمان تصویری از یک زرافه ببینند.
تحقیقات نشان دادهاند که مردم در شبکههای اجتماعی بیشتر تمایل دارند اطلاعات را با دیگران به اشتراک بگذارند، اگر همراه با آنها تصویری نیز وجود داشته باشد.
از بسیاری جهات میتوان اینگونه برداشت کرد که پلتفرمهایی مانند فیسبوک، تیکتاک و ایکس (توییتر سابق) بهگونهای طراحی شدهاند که اخبار جعلی را به کاربران القا کنند. افرادی که در این شبکهها پستهایی را به اشتراک میگذارند، پس از مدتی عمدتاً محتوای مشابه دریافت میکنند، زیرا الگوریتمهای دیجیتال بر همین اساس عمل میکنند. این روند باعث میشود که افراد بیشتر احساس کنند واقعیت همانگونه است که آنها آن را درک میکنند.
اگر اخبار جعلی در اینترنت مانند یک ویروس گسترش مییابند و مردم را آلوده میکنند، پس پریبانکینگ (Prebunking) مانند یک واکسن عمل میکند. برخلاف دیبانکینگ (Debunking)، که در آن اطلاعات نادرست پس از انتشار افشا میشوند، پریبانکینگ هدفی پیشگیرانه دارد.
ایدهی اصلی این است که اگر افراد از پیش آگاه شوند که ممکن است کسی قصد تأثیرگذاری بر آنها را داشته باشد، این آگاهی حس شک و تردید آنها را تقویت میکند.
روانشناس هلندی جان روزنبیک (Jon Roozenbeek) استراتژیهای بلاغیِ مورد استفاده در اخبار جعلی و اطلاعات نادرست را تحلیل کرده است. او و تیمش در دانشگاه کمبریج این مفاهیم را در پنج ویدیوی آموزشی توضیح دادهاند. این ویدیوها از همان روشهایی که بررسی میکنند، استفاده میکنند.
بهعنوان مثال، ویدیویی که نشان میدهد زبان احساسی تا چه اندازه قدرت متقاعدکنندگی دارد، با تصویری از یک دختر کوچک آغاز میشود که در آغوش یک خرس عروسکی گریه میکند. موسیقی پیانوی غمانگیزی در پسزمینه پخش میشود و صدایی میگوید : «اگر فکر میکنید باید از این ویدیو رد شوید—این کار را نکنید! آنچه در ادامه میآید، اشک شما را در خواهد آورد.» اما در ادامه، چیزی کاملاً متفاوت نشان داده میشود. بااینحال، بیننده همچنان تماشا میکند و در دام بازاریابان توجه گرفتار میشود.
روزنبیک امیدوار است که با ارائه چنین نمونههایی، افراد بتوانند الگوهای خاصِ دستکاری را تشخیص دهند و از میان انبوه اخبار، اطلاعات نادرست را فیلتر کنند. این روش را میتوان به واکسیناسیون پزشکی تشبیه کرد، جایی که بدن با دریافت دوزی ضعیف از یک پاتوژن، واکنش نشان میدهد و آنتیبادی تولید میکند.
مطالعات همکاران روزنبیک، ازجمله ساندر فن در لیندن (Sander van der Linden)، نشان داده است که اگر افراد با تکنیکهای انتشار اخبار جعلی آشنا شوند، توانایی آنها در تشخیص اطلاعات نادرست حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد بهبود مییابد. بنابراین، پیشگیری میتواند از تأثیر دیساینفورمیشن Desinformation (اطلاعات نادرست) بکاهد—به عبارتی، ما سیستم ایمنی دیجیتال خود را تقویت میکنیم.
یک راهکار دیگر برای مقابله با اطلاعات نادرست، نادیدهگرفتن انتقادی است، یعنی حذف آگاهانهی اطلاعات نامعتبر. این مهارتی است که میتوان آن را یاد گرفت. در این زمینه، روشهای راستیآزمایی حرفهای میتوانند کمککننده باشند، ازجمله:
جمعآوری اطلاعات پسزمینهای، توجه به تناقضها، و بررسی یک ادعا در منابع مختلف و استفاده از وبسایتهای متنوع برای دستیابی به دیدگاههای گستردهتر.
نویسنده: مایک گروسه کاتهوفر Maik Großekathöfer
منبع: هفتهنامه اشپیگل شماره ۵ سال ۲۰۲۵
برگردان: الف هوشمند
|
|