افول دمکراسیها و برآمد اُتوکراسی ها - پاره ای فکر و ذکر نظری
Fri 31 01 2025
ابراهیم محجوبی
جهان، در ارتباط با ساختارها و نظام های سیاسی موجود در آن، در حال ورود به مرحله جدیدی است. شاخص اصلی این دگرگونی، تضعیف، فروپاشی، تسلیم و افول فزاینده و پیشرونده دمکراسی های لیبرالِ واقعاً موجود از یک سو و برآمد، رشد، تقویت و تعرض فزاینده نظام های اُتوکراتیک یا اقتدارگراست. چنانکه، چالش و همآوردی دو نظام یاد شده روز به روز هم در سطوح ملی و هم در مقیاس بین المللی ملموس تر می گردد.در این روند آغاز شده، از هم اکنون می توان گفت که ساختار سیاسی - اجتماعی حاکم بر آمریکا در حال برداشتن بلندترین گام هاست. به طور عمده، در سایه رشد و نفوذ پدیده " ترامپیسم". در اروپا، منظره کمابیش هنوز کدر است و سرعت آسیب یابی و عقب نشینی دمکراسی های مالوف آن قاره تا حدودی کُند و اندکی هم متناقض است: حالِ آلمان به مثابه مهم ترین عضو اتحادیه اروپا، چندان خوب نیست. حالِ فرانسه به عنوان دومین عضو سنگین وزن اتحادیه اروپا، از آلمان هم بدتر است! در هر دو کشور بزرگ و مقتدر اروپا، ساختار سیاسی لرزان، بحران زده و بی ثبات است. کافی است منظره سیاسی فرانسه - این گاهواره دموکراسی، سکولاریسم و روشنگری - و جایگاه و آرایش نیروهای دخیل را از نگاه یک ناظر فرانسوی - آلمانی باز گویم تا وضعیت و ابعاد و اعماق چالش کنونی میان دمکراسی و اُتوکراسی روشن تر قابل درک شود:
" فرانسه صفحه ساعت اروپاست که در آن می توان خواند چه زمانی است... یک جنبش شبه فاشیستی که بیش از ۳۰ درصد آراء را به چنگ آورده است؛ سوسیالیست هایش در چنبر آئین گرائی گیر افتاده اند؛ کنسرواتیسمی که به پوپولیسم گرویده است؛ لیبرالیسمی که در یک نئولیبرالیسم آنتی دموکراتیک حل شده است؛ یک سوسیال دمکراسی بی جربزه و متحجر..."
به گفته همان ناظر و تایید زندگی روزانه، تنها یکی از عوامل یاد شده در بالا کافی است تا دمکراسی را به طور جدی تهدید کند. منظره یاد شده، امروز در همه کشورهای اروپا با شدت و ضعف متفاوت قابل مشاهده است. و صد البته، آن وضعیت بازتاب خود در اتحادیه اروپا را نیز دارد: این تشکل بزرگ تاریخی با اهداف و رویاهای عالی پدید آمد و در مراحل آغازین کار، دستاوردهای پر قدری داشت. اما امروز، بیشتر به باشگاهی سیاسی تبدیل شده با هزینه های گزاف و کشاکش ها و رقابت های ناسالم درونی، با اندک نیروهای باورمند به ایده اولیه و بسیاری افراد و نیروهای گریزنده از مرکز با روحیه سوء استفاده از امکانات باشگاه برای برنامه های خودغرضانه ( بخوان رِناسیونالیزاسیون کشور های خویش سوار بر گردونه اقتدارگرائی ).
● نشانگان یا سندروم را تا حدی تصویر کردم. اینک بپردازیم به جنبه ای دیگر از قضیه: اگر دموکراسی ها در حال افول اند، لابد می توانند روزی هم بمیرند. به این حکم پرسش گونه میتوان با " آری " پاسخ داد. پس، حال که اتوکراسی ها در حال پیشروی و تعرض اند، مرگ دمکراسی ها چگونه و به چه اشکالی می تواند پیش آید؟ در پاسخ باید گفت، در گذشته آنها به مرگ ناگهانی از بین می رفتند. در اثر جنگ داخلی یا کودتا و یا تجاوز و مداخله خارجی. امروز، پس از دوران جنگ سرد، دمکراسی ها به تدریج به حال احتضار می افتند و آن گاه ناگهان می میرند. و این مرگ تدریجی نه با دخالت بازیگرانی خارج از سیستم دمکراتیک ( مانند طرف های درگیر جنگ داخلی یا ژنرال های تشنه قدرت ) بلکه با شرکت و به دست افراد یا نیروهائی که از طریق انتخابات دمکراتیک بر سر کار می آیند و قرار بوده که پاسدار و مجری آن سیستم باشند. این، تابلوئی است که امروز بر افق بسیاری از کشورهای جهان آویخته و بیانگر محتوای آن مرحله جدیدی است که در آغاز بحث به آن پرداختم.
● و اما چگونه می توان با عقب راندن اتوکراسی های مهاجم، مانع مرگ دمکراسی ها شد؟ در علوم سیاسی، به ویژه در عرصه پژوهش های مقایسه ای، از سه مکانیسم بازدارنده اتوکراسی صحبت می شود: مکانیسم نخست،" مسئولیت پذیری افقی" نامیده می شود. و آن عبارتست از ایجاد، احیا و یا تامین پارلمان و نظام قضائی کارآ و فونکسیونال. چرا که دو نهاد یاد شده، نخستین جاهایی هستند که اتوکراسی زیر پای آنها را خالی می کند. مکانیسم دوم، " وظیفه حسابرسی عمودی " نام دارد. جوهر آن، انتخابات آزاد و بی واهمه، طوری که در پایان دوره نمایندگی، شهروندان بتوانند کارنامه آنان را حسابرسانه پیگیری کنند. از پائین تا بالا. این مکانیسم، حاوی خطراتی است. زیرا، اتوکراسی می تواند و می کوشد با دستکاری قواعد بازی، کارآئی آن را بکاهد. مکانیسم سوم، " مسئولیت پذیری مورب ( دیاگونال ) است. اقداماتی مانند بسیج همگانی در دفاع از دستاوردها و اصول دمکراسی، اعتراضات صلح آمیز علیه تعرض ها و نابکاری های نیروهای ضد دمکراسی، و در یک کلام، تقویت جامعه مدنی. این مکانیسم، در واقع خط دفاعی نهائی دمکراسی هاست و در پیوند با دو مکانیسم دیگر، قوی ترین عامل نجات محسوب می شود. ولی این مکانیسم تنها با رعایت قواعد کار یا تجربه ها عمل نمی کند بلکه به داشتن درجات معینی از " فضیلت" های دمکراتیک نیازمند است.