لطفا کمی صبر کنید...
Tue 24 12 2024
حسن جلالی
انگار همه ریختن بیرون
خیابان سراسر در ازدحام فرو رفته
همین طور می رود
انتها نداره این اژدهایِ بی سر
گاهی موج بر می دارد
من اما جا موندم
آفتاب از لبه پنجره بر چشمانم می نشیند
یکی می گفت، دارن غارت میکنن
اما پول از سکهِ افتاده!
می ریزن تو بانک،
تو دلار و...
طلا و..سکه، سر به فلک کشیده
یعنی همانجا که خودت هم میدانی
کجاها پرُهِ وُ کجاها...خالی
تخمِ تَورم رو همه جا کاشتن
هیِ تولید می کنن و هیِ می فروشن
اما آنقدر هست در هفته
شبی گرسنه نخوابی
انگار این کارت به کارت کردن هم
حرف و حدیثِ زیادی داره
چه از چپ نگاه کنی چه از راست
یک معنی بیشتر نداره
-کارت- به- کارت
یعنی باید پیاده بشی
یا پیادت می کنن، فرقی نداره
دیدی...!
خوب دیگه آدم هر چقدر هم
دونده خوبی باشه
تو جاده خاکی جا می مونه
حالا دونده هایی که جلوترند
زحمت این کارو می کشن
بدون تعارف...بفرمایید!
زندگی چقدر حجیم شده
هی کش میاد و هی میره بالا...و بالاتر
من امشب تکلیف خودم رو
با این کارتِ بی بخارِ...ورشکسته
روشن میکنم، می گویید نه...
گوشهایتان را باز کنید
آیا نمی شنوید فریادِ شبانهِ گرسنگی را!؟
زمستان آمد وُ در حوالیِ تهران بزرگ
آخرین کارتن خوابِ دی ماه
صبح از خواب بیدار نشد.
حسن جلالی ۴ دیماه ۱۴۰۳