عصر نو
www.asre-nou.net

گیدئون لوی

با جنگ تبلیغاتی اسرائیل ، باور کرده ایم که همه در صددِ نابودیِ ما هستند

برگردان از انگلیسی: بهروز عارفی
Sun 15 12 2024



هآرِتس، ۱۵ دسامبر ۲۰۲۴

همراه با شیر مادر، ترس را به ما نوشانده اند. از همان آغاز جوانی، با جنگی تبلیغاتی ما را ترسانده اند. تاریخ اسرائیل، همچنین تاریخ جنگ تبلیغاتی برای هراس از هر آن چیزی است که در خاورمیانه تکان می‌ خورد (یا حتی تکان نمی‌خورد). و هر بار کارزارهای هراس افکنی به سرعت محو می شود. هر بار، روشن می شود که بی جهت ما را ترسانده‌اند و درمورد سربازان پابرهنه و ارتش‌های پوشالی بزرگ‌نمایی کرده‌اند. اما این ترس همچنان در رگ‌های هر اسرائیلی رخنه کرده و جریان دارد؛ این باور که همه می‌خواهند ما را نابود کنند.

برخی از این هراس افکنی ها پایه و اساسی دارند، ولی اغلب ببشترشان بی پایه است. این هراس افکنی به شکل های گوناگون ظاهر می شود : شکل دادن به جامعه اسرائیل، بسیج آن، متحد کردن آن در رویارویی با یک خطر مشترک، منحرف کردن افکارعمومی از موضوع های اصلیِ دیگر و جلب پشتیبانی از اسرائیل؛ پذیرفتنِ اهمیت سرویس های امنیتی و توجیهِ هزینه های هنگفت آن. از طرحِ حماسه ۱۹۴۸ که گویا تعداد کمی در برابر اکثریتی بزرگ پیروز شدند، امری که دستِکم بخشی از آن نادرست بود، تا فروپاشی ارتش سوریه همچون قصری کاغذی در هفته گذشته، و همه نشانگر این واقعیت است که جنگ تبلیغاتی درباره هراس افکنی، بی اساس و فریبکارانه بودند.

در ماه مه ۱۹۶۷، مادران مان برخاستند و شیشه های پنجره‌های مدرسه‌های ما را با نوار چسب ‌پوشاندند، درحالی که ما کیسه‌های شن را برای حفاظت از ورودی‌های پلکان ها پر می‌کردیم. هنوز ۲۵ سال از شوآ (هولوکاست) نگذشته بود که دوباره حال و هوای آن در فضا پراکنده می شد. در درازای کرانه ی تل آویو، گورهای دسته‌جمعی آماده می کردند و همه از هلاکت وحشت داشتند. اما خوب می‌دانیم که آن جنگ چگونه به پایان رسید.

در سال ۱۹۷۳، خطر جدی ‌تر بود، اما خیلی زود روشن شد که قدرت نظامی اسرائیل قادر است به صورتی باورنکردنی غافلگیر کند. در جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، به ما دستور دادند که پارچه های خیس را زیر درهای خود قرار دهیم. ماسک های ضد گاز توزیع کردند و نوزادان مان را در درون دستگاه های غریبی شبیه به وسایل شکنجه قرار دادیم. بسیاری از مردم از خانه های خود گریخته و به ناحیه امدادِ بشردوستانه دربندر ایلات (المواصی اسرائیل در آن دوران) رفتند. گویی در آستانه ی هولوکاست دوم بودیم - که از همیشه نزدیکتر بود. از آن هم با موفقیت گذشتیم. بعداً روشن شد که صدام حسین، حکمران عراق، سلاح شیمیایی نداشت.

سپس نوبت به لبنان و غزه رسید که ما را بترسانند. صاحبِ هر قایق کوچکی را به عنوان "فرمانده نیروی دریایی حماس" معرفی می‌ کردند. هر بادبادک به دستی را "فرمانده ناوگان هوایی" می نامیدند. در انتفاضه دوم، ارتش اسرائیل پسربچه ای را در الخلیل به قتل رساند و در خبرها اعلام کردند که او یک عضو ارشد جهاد اسلامی بوده است.

گزارش‌های مربوط به نیروی موشکی توانمند حزب‌الله هر اسرائیلی را دچار سرگیجه می کرد و همه را در حالتی تکان دهنده قرارمی‌داد. باردگر، وحشت پدیدار گشته و ناظران با اتفاقِ نظر پیش‌بینی می کردند که جزب الله تعداد زیادی موشک های آماده ی شلیک به سوی اسرائیل دارد وبا احتمالِ هزاران کشته در تل آویو، بر این هراس افزوده شد. در همان حال، جنگ تبلیغاتی بر سر ایران هسته ای به شدت ایجاد ترس می کرد. نیازی به توضیح بیشتر در این باره نیست. و سپس رویدادهای سال گذشته پیش آمد. در ۷ اکتبر، ما از توانایی های حماس غافلگیر شدیم، اما در پایان آن روز (که هولناک و وحشتناک بود)، هر کاری که حماس انجام داد، سوار بر دوچرخه و وانت بار صورت گرفت. در ۷ اکتبر، توانایی های شگفت انگیز حماس نبود که چشمگیر بود، بلکه غیبت کامل ارتش اسرائیل غافلگیر کننده بود.

کشف تنها نشانه‌ای از قدرت نظامی حماس که قادر به شکست ارتش اسرائیل باشد، شبکه بی‌پایان تونل‌های آن بود. و هنگامی که ارتش اسرائیل به شمال اسرائیل انتقال یافت ، شگفتی حتی بیشتر شد. روشن شد که حزب‌الله شباهتی به ویت‌کنگ ندارد . بلکه برعکس! پیش‌بینی‌های نابودی کامل ما توسط موشک‌های حزب‌الله نادرست از آب درآمد.

سپس عملیات نظامی در سوریه شعله‌ور شد، که نشان داد ارتش سوریه یک ببر کاغذی است. پایگاه های نظامی متروکه ‌ای که در امتداد مرز دو کشور رها شده بود، چیزی جز مجموعه‌ای از کلبه‌هائی نبود که بیش از آنکه تهدیدی برای اسرائیل باشند، حس ترحم نسبت به سربازان سوریه را برمی‌انگیخت.

در درازنای این سال‌ها، اسرائیل با خطرها و چالش‌های امنیتی قابل توجهی روبرو بود. کسی این موضوع را نادیده نمی گیرد. اما تناسبی میانِ آنچه که ما را از آن می ترساندند و آنچه که در واقعیت رخ داد وجود نداشت. اسرائیل یک قدرت نظامی منطقه‌ای بدون رقابت واقعی است. و این امر پیامدهایی دارد. یکی از این پیامدها این است که زمان آن فرارسیده است که سرانجام خود را از ترس بی‌اساس نسبت به موجودیت خود رها کنیم، هراس بی دلیلی را که هر اسرائیلی از روز تولد تا روز مرگ با آن زندگی می‌کند. هرگاه که خود را از دست از این ترس آزاد کردیم، ممکن خواهد بود به شیوه‌ای متفاوت فکر کنیم.

https://www.haaretz.com/